eitaa logo
کمیته‌‌‌ مرکزی‌ خادمین‌‌ شهدا‌‌‌ خواهر‌‌‌ استان‌‌ کرمان
2.4هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
70 فایل
📢 پایگاه اطلاع رسانی کمیته مرکزی خادمین شهدا خواهر استان کرمان 🆔️ ارتباط با مسئول کمیته : @yajalil1340 🌐 لینک های ارتباطی : zil.ink/khademinkerman
مشاهده در ایتا
دانلود
بازدید امام جمعه امین شهر از محل و روند کار گروه جهادی شهید سعید بیاضی زاده
حضور و همکاری خواهران خادم الشهدا در مراسمات وداع با شهید گمنام دفاع مقدس در مدارس شهرستان انار در روز های ۲۷و۲۸ آذر ماه و تدفین شعید گمنام در روستای بیاض در ۳٠آذر ماه
توزیع ۴۶ بسته یلدایی شامل برنج، سیب، پرتقال و شیرینی بین خانواده های نیازمند به مناسبت شب یلدا با همکاری پایگاه های بسیج روستای گلشن
همکاری خواهران خادم الشهدا جهت فضا سازی مدرسه شهید دستغیب روستای گلشن جهت مراسم وداع با شهید گمنام در جمع دانش آموزان مدرسه
مراجعه ۲٠خانواده نیازمند به محل گروه جهادی و برداشت وسایل مورد نیازشان در ایام فاطمیه و در آستانه شب یلدا
🪐حقيقت ايمان ▫️الإِيمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ، عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ 🟤ايمان آن است كه راست گويى را در آن جا كه به زيان توست بر دروغ گويى در آن جا كه به سود توست مقدم دارى ✍بسيار مى شود كه انسان اگر در بيان حقيقتى، راستى را برگزيند زيان هايى دامن او را مى گيرد. مثل اين كه سؤال كنند: تو چيزى به فلان شخص كه از دنيا رفته است بدهكارى؟ و او حقيقتش را بگويد كه آرى فلان مبلغ را بدهكارم. اين اعتراف گرچه ظاهراً به زيان گوينده است و دروغ گفتن به سود اوست ولى قطعاً اين صدق و راستى از نشانه هاى ايمان به خدا و روز قيامت مى باشد. يا اين كه تصادفى موجب خسارت شده و شخص مى داند مقصر بوده است اگر تقصير خود را بپوشاند و دروغ بگويد نفع مادى مى برد ولى اگر حق را آشكار سازد گرفتار زيان مى شود ولى اين زيان در حقيقت منفعت است و از نشانه هاى ايمان مى باشد. 📘 @nqhjol_bqlqgheh
🎐 | | | | 🏷 «مظلومیت فلسطین فراموش نشود » 🔺رهبر معظم انقلاب: ملّت‌ها … نباید بگذارند مظلومیّت مردم فلسطین فراموش بشود؛ باید این اجتماعات را و این حرکات را ان‌شاءالله دنبال کنند. ۱۴۰۲/۰۸/۲۸ 🎐 نشر دهید و همراه ما باشید 🏷 @maktabehajghassem | مکتب حاج قاسم
💢خاطرات سرکار خانم زهرا سلطان زاده همسر مکرمه سردار شهید عبدالمهدی مغفوری 💠فصل چهارم صفحه‌ی 50 قسمت خوش ماجرا 🌼این کفش را می‌گیرم که بعد هم بتونم استفاده کنم.» عبدالمهدی و شوهرخواهرم در کنار هم حرف می‌زدند و خرید را به خانم‌ها سپرده بودند. هر چیزی می‌گرفتیم، زن‌عمو‌حبیب می‌گفت:«عبدالمهدی ببین عروس‌خانم چی گرفته؟» 💠عبدالمهدی نیم‌نگاهی می‌انداخت و می‌گفت:«بسیار خوب، هر چی دوست دارند بگیرند.» خرید چندانی نداشتم. آخر دست، یک حلقه‌ی‌طلا، یک قواره پارچه‌ی چادری، یک جفت کفش و یک پیراهن خریدم. 🌼وقتی از خرید برگشتم، در اندرون ذهنم و در جدالی آشکار در کنش و واکنش، رفتارهای جوانی که سر به زیر داشت و هیچ وقت مستقیم به کسی نگاه نمی‌کرد، سوال بزرگ ذهن من شده بود و این‌که آیا با شریک زندگی‌اش همین‌طور برخورد خواهد کرد؟ 💠او که برای خودش حد و حدود گذاشته بود، حدود زندگی‌اش تا کجا ادامه داشت، گرچه کلام نافذش از آن دست کلماتی بود که به دل می‌نشست و وقتی صحبت می‌کرد، انگار سال‌ها او را می‌شناختی، اما تمام این محسنات نمی‌توانست سوال‌های ذهنی مرا جوابگو باشد. 🌼براساس تقویم نجومی؛ جمعه پنجم اردیبهشت ماه۱۳۶۰، روز سعد بود قرار عقد گذاشته شد. همراه تعدادی از فامیلش آمدند، اما برای او حضور در نماز جمعه، مراسم عقد و غیر عقد نمی‌شناخت. 💠نماز جمعه رفته بود. همگی صبر کردیم تا نماز تمام شود و همراه عاقد بیاید. رسم بود قبل از عقد، عروس لباس سبز بپوشد، لباس سبز رنگی از قبل داشتم که پوشیدم. 🌼بعد از عقد هم باید لباس عروس می‌پوشیدم، به اصرار فامیل لباس عروسی زن‌بردارم را پوشیدم و مشاطه‌گر نقشی بر صورت عروس زد. خطیه‌ی عقد را آیت الله جعفری خواند و به هم محرم شدیم. یازده اردیبهشت۱۳۶۰ طبق رسم و رسوم، عروسی را معمولی و ساده در منزل گرفتند. وادامه دارد...
🌐اطلاعیه با سلام و صبح به خیر به اطلاع ان دسته از خواهرانی که در خصوص خدمت در گلزار شهدای کرمان ثبت نام کرده اند می رساند انشالله هفته اینده جلسه ای با حضور خادمین گرفته خواهد شد که تاریخ و مکان جلسه متعاقبا اطلاع رسانی خواهد شد با تشکر کمیته خادمین شهدای خواهر استان کرمان