eitaa logo
سردار آسمانی
1.2هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
104 فایل
🕊️ خادم الشهداء یعنی موقوفه شهدا شدن ویقینا این مدال خادمی می شود مقدمه زندگی...🍃 🎖به جمع خادمین شهداء استان تهران بپیوندید👇 @khademinostantehran پاسخگوی پیام های شما واحد برادران @khadem_Mlatifi واحد خواهران @khadem_shohada_A
مشاهده در ایتا
دانلود
📔| | قسمت‌صدو‌شصت‌و‌شش آمدی گفتی: « اینا بچه شهیدن، برو جلو و با خانما همکلام شو. مادر و خواهراش هستند، ثواب داره. بگو شوهرم فرمانده این شهید بوده، بگو تا آخرین لحظه کنارش بوده.» رفتم جلو، بعد از سلام و علیک هرچه را خواسته بودی گفتم. یک مرتبه زنی شروع کرد به داد و بیداد کردن: «از شما نمی‌گذریم، حلالتون نمی‌کنیم، پدرش افغانستانه، گفتیم دو روز پیکرش رو نگه داریم بعد دفن کنیم. چرا قبول نکردین؟» گفتم: «منم مثل شمام، کاره ای نیستم.» بعد دوان دوان برگشتم داخل ماشین و گفتم: «دستت درد نکنه آقا مصطفی، خوب منو ضایع کردی!» خندیدی: «ناراحت نباش، این کارا اجر داره! جایی حساب می‌شه!» اما چه فایده وقتی به مطب دکتر رسیدیم نوبتم گذشته بود و باید وقت مجدد می‌گرفتم. گفتی: «حتما میام.» _ یادت نمی‌ره؟ _ اصلاً و ابداً! صبح فردا گفتم: «وقت دکترم که یادته؟» _ معلومه که یادمه! _ خداروشکر. ظهر می‌رم موهام رو مش می‌کنم تا برای عروسی کارام رو کرده باشم، بعدم دکتر! _ خیلی عالیه! بچه ها را گذاشتم پیش مامانم و رفتم آرایشگاه. بعد از اینکه مش کردم زنگ زدم:«کی میای دنبالم آقا مصطفی؟ باید بریم دکتر. اینجا زیادی طول کشید!» _متأسفم کاری پیش اومده نمی‌تونم! _چه کاری؟ _دارم می‌رم! _کجا؟ _سوریه! خشکم زد، زبانم بند آمد. به زور گفتم: «مگه هفتهٔ دیگه عروسی دعوت نداریم؟» سکوت کردی. _مگه نگفتم می‌رم آرایشگاه موهام رو مش می‌کنم؟ _خب چرا، بعدا میام می‌بینم. خودت هم روحیه‌ت عوض می‌شه! 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
+إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
🤲🏻خدایا ترا شکر می کنم که به من نعمت « توکل » و « رضا» عطا کردی؛ و در سخت ترین طوفانها و خطرناکترین گردابها، آنچنان به من اطمینان و آرامش دادی که با سرنوشت و همه پستی ها و بلندیهایش آشتی کردم و به آنچه تو بر من مقدر کرده ای رضا دادم ... |مناجات دکتر چمران| 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
مݩ بـے طُ صَغیـڔ ابـݩ فقیـڔ ابݩ حَقیـڔݦــ حُـسیـݩ🍃️ ••اَلْحَمدُ اللهِ الَذے خَلَقَ الحُسيـــن (ع)••♥️️ سخت‌است‌‌عاشق شوی‌...ویارنخواهد!دلتنگ‌'حرم'باشے..و'ارباب'نخواهد!(:️ بنویسید به روی لحدم🙂 من فقط عشق حسین بن علی را بلدم❤۰️ «‏و أنَا أبحَثُ عنِّي؛ وَجَدْتُكَ یٰا حُسین..!» و هنگامی که در پیِ خودم بودم تــو را یافتم، یا حسین؛))♥️ ️ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوب🌱 _او کسی است که بر قلبها آرامش را نازل میکند سوره فتح / آیه ۴ ♥️ @khademinostantehran
«مربع‌های قرمز» 📝کتاب مربع‌های قرمز، یا خاطرات شفاهی حاج‌حسین یکتا از دوران کودکی تا پایان دفاع مقدس، کتابی درباره‌ی زندگی، کارها و فعالیت‌های حسین یکتا است. حسین یکتا در سال ۱۳۴۶ در قم متولد شد. او در جنگ ایران و عراق حضور داشت و یک چشمش را در جریان جنگ از دست داد. یکتا در حال حاضر عضو شورای مرکزی قرارگاه عمار است و سابقه فرماندهی قرارگاه خاتم الاوصیا را هم در کارنامه‌ی خود دارد. اما شهرت حسین یکتا به دلیل برگزاری اردوهای راهیان نور است که برای بازدید دانشجویان و دانش‌آموزان از مناطق جنگی ترتیب داده می‌شود. در کتاب مربع‌های قرمز درباره‌ی فعالیت‌های او، خانواده‌ و اعتقادات خانوادگی که او را به این مسیر کشاند، نگاه حسین یکتا به مساله‌ی روحانیت و توجه به شهدا و الگو گرفتن از آنان می‌خوانیم. 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
یادت‌باشد_قسمت‌بیست‌ونهم_2.mp3
1.44M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ... ✨زندگینامه شهید مدافع‌حرم "حمیدسیاهکالی‌مرادی" 📕| قسمت بیست‌‌ونهم 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔| | قسمت‌صدو‌شصت‌و‌هفت صدایم را بلند کردم: «چرا متوجه نیستی من نوبت دکتر دارم! اون دفعه که اونجوری شد این دفعه‌م...» _ بیا آزادی، منم میام! از کهنر باید می‌آمدم شهریار، از آنجا ماشین آزادی سوار می‌شدم، اما به شهریار که رسیدم زنگ زدی: «عزیز کجایی؟» _ شهریارم. می‌خوام ماشین آزادی سوار بشم! _ داد و بیداد نکنی ها، شرمنده، من نمی‌تونم بیام! خودت تنهایی برو دکتر! _اصلا نمی‌رم! _تورو به خدا لجبازی نکن! داد می‌زدم،اما جرئت اینکه گوشی را بی‌خداحافظی قطع کنم نداشتم.به خانه که رسیدم دوباره زنگ زدی:«تورو به خدا من رو ببخش عزیز،شرمنده‌ام!» _ول کن آقا مصطفی،سلامتی من که برات ارزش نداره! _به خدا سلامتی‌ت اولویت اول منه،ولی اینجا به من خیلی نیاز دارن! هروقت از تو عصبانی می‌شدم،وقتی که بودی نهایتش این بود که بروم درون اتاق و ساعتی تنها بمانم.اگر کدورتی پیش می‌امد و صدایت بالا می‌رفت،سکوت می‌کردم و باز به اتاق پناه می‌بردم.اگر جروبحثی بود بین خودمان بود،هیچوقت جلوی نفر سوم دادو بیداد نمی‌کردیم.نداری و اخم و ناراحتی بین خودمان،مال خودمان بود.آن هم به مدت بسیار کم،بدون توهین به هم.اگر قرار بود برای کسی هدیه ببریم بهترین را می‌بردیم.همیشه سفره باز بودی و برای مهمان رو‌گشاده.اگر در تب و تاب نگه‌داشتن تو پیش خودم بودم،برای این بود که عاشقت بودم،فقط همین!آن روز هم بخشیدمت،مثل همیشه. ....... اینجا بالای سر مزارت و رو به روی عکست راحت تر می‌توانم حرف هایم را بزنم. 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلطان من✨ به رسم هر روز به تــــو از دور سلام 🤍🌱 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
مگـر عشق را جز در ... هجـران و فرقت و غربت میتوان آموخت؟! 🍃 🌹 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran