eitaa logo
سردار آسمانی
2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
115 فایل
🕊️ خادم الشهداء یعنی موقوفه شهدا شدن ویقینا این مدال خادمی می شود مقدمه زندگی...🍃 🎖به جمع خادمین شهداء استان تهران بپیوندید👇 @khademinostantehran پاسخگوی پیام های شما واحد برادران @khadem_Mlatifi واحد خواهران @khadem_shohada_A
مشاهده در ایتا
دانلود
📔| | قسمت‌صدو‌شصت‌و‌نه همین که در اتاق جاگیر شدیم، محمدعلی را بغل کردی و گفتی: «من پسرم رو بردم!» _کجا؟ _ پادگان _ این بچه شیر می‌خواد! _ دو ساعت دیگه میام! خانواده شهدا طبقه هفتم بودند و ما ششم، اما محمدعلی را که آوردی گفتی: «وسایلت رو جمع کن ماهم بریم طبقه هفتم، زشته خودمون رو جدا از اونا بدونیم!» هر روز می‌رفتی با پدر و مادر شهدا صحبت می‌کردی.بیشترشان از نیروهای فاطمیون بودند.اگر می‌خواستند با جایی تماس بگیرند،می‌رفتی و گوشی‌ات را می‌دادی.خانواده مفقودالاثری در جمع بود،اسم گمشده‌شان را پرسیدی.گفتی چند فیلم در گوشی دارم.چقدر خوش‌حال شدی وقتی مادر اسیر تصویر فرزند خود را بین اسرا دید!چقدر آن مادر دعایت کرد و تو با همه وجود می‌خندیدی!در روز هایی که سوریه بودیم چقدر کمک‌حالم بودی.محمدعلی را نگه می‌داشتی تا غذایم را بخورم،برایم لقمه می‌گرفتی و دهانم می‌گذاشتی.برنامه گذاشته بودند برویم زینبیه.همراهمان آمدی. _جایی می‌برمتون که هرچقدر میخواین پارچه بخرین! رفتیم و چهار قواره چادر مشکی و برای تعدادی از دوستانم هم مقنعه گرفتم.تعدادی روسری انتخاب کردی گفتی یکی از این ها را خودت سر کن.پشت زینبیه مزار شهدا بود،ما را بردی آنجا.زیارت حضرت رقیه(س)هم جزو برنامه‌مان بود.وقتی شب طوفان شن و غبار شد،برایم ماسک گرفتی و جلوی حرم عکس انداختیم.سینه ام از شن و غبار اذیت می‌شد، اما بودن با تو لذت بخش بود.در زیر آسمان بی‌ستاره،مزار خانم حضرت زینب(س)مثل ماه می‌درخشید و تو به عنوان مدافع آن ماه در کنارم بودی و من،که نمیخواستم از دستت بدهم! 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
هر که دارد هوس کرببلا بسم الله .... آغاز انتخاب دوره خادمی در یادمان های غرب 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @khademinekoolebar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
به تو از دور سلام✋🏻 ✨السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
أَیمَا مُؤْمِنٍ حَافَظَ عَلَی الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَةِ فَصَلَّاهَا لِوَقْتِهَا فَلَیسَ هَذَا مِنَ الْغَافِلِین» «هر مؤمنی محافظت بر نمازش نماید، و او را در وقتش بجا آورد، از انسان های غافل شمرده نمی شود» 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
چمران‌دلها.mp3
حجم: 972.8K
🎧 | با هندزفری گوش کنید 🔻 چمران‌دلها 🎙گوینده: خادم شهیدان 📌تهیه و تولید: واحد رسانه خادمین شهدا استان تهران ‌ @khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"شهید چمران،یک نخبه‌ی علمی به تمام معنا بود" •|مقام معظم رهبری|• 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
17.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 | دهلاویه یادمان دلیر مرد چریک خدایا! به هر که دل بستم، تو دلم را شکستی...! عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو او را از من گرفتی...! هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم و در سایه ی امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را بر هم زدی و در طوفان های وحشت زای حوادث رهایم کردی تا هیچ آرزویی در دل نپرورم، و به هیچ چیز امیدی نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم. خدایا! تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه ی توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ! تو را بر همه این نعمت ها شکر می کنم🌱 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
2.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬| چهارشنبه های امام رضایی دلتنگ حرمتم سلطان ... 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
یادت‌باشد_قسمت‌سی‌وسوم_1.mp3
زمان: حجم: 1.03M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ... ✨زندگینامه شهید مدافع‌حرم "حمیدسیاهکالی‌مرادی" 📕| قسمت سی‌‌وسوم 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
📔| | قسمت‌صدو‌هفتاد برای زیارت تا ورودی حرم باهم می‌رفتیم و بعد مسیر مردانه و زنانه می‌شد. فاطمه با من بود و محمدعلی با تو. یک روز از بلندگو های حرم، کسی به عربی و شعارگونه چیزهایی می‌گفت. پرسیدی: «متوجه می‌شی چی می‌گه؟» _ نه کاملا! _ بطل یعنی قهرمان و قائد یعنی فرمانده. تمام شیعیانی که امروز شهید شدن، اسامی‌شون از مناره های حرم در حال اعلام شدنه. برای زیارت اجازه نمی‌دادند تنها برویم، باید محافظ یا مسئولی که برای ما گذاشته بودند همراهی‌مان می‌کرد. البته وضع ما فرق می‌کرد. تو مجوز عبور داشتی، برای همین بعضی روز ها بدون محافظ راهی می‌شدیم. از تهران که می‌آمدم النگویی را که شکسته بود فروختم و پولی را هم که جمع کرده بودم رویش گذاشته بودم. در آنجا رفتیم طلافروشی کوچکی که در زینبیه بود. می‌خواستم النگوی تازه ای بخرم، اما قیمت النگوی انتخابی‌ام چهارو نیم میلیون بود و نخریدم. در حال برگشت، رفتیم حرم حضرت رقیه (س). در حرم تازه عروسی را دیدم که شوهرش از فاطمیون بود و شهید شده بود. چنان گریه می‌کرد که از حال رفت. مادرشوهرش هم بود. خیلی ناراحت شدم و به دلم بد آمد. مارا به مسجد اموی بردی و برای فاطمه توضیح دادی که اینجا کاخ یزید بوده. به طرف حرم خانم زینب(س)که رفتیم، در طول مسیر گیت‌های بازرسی بود. جلوی اولین گیت، مسئول گیت تورا بغل کرد و به عربی با تو صحبت کرد. _ چی می‌گفتی ؟ _می‌پرسید کجا بودی؟ خیلی وقته ندیدمت! هرجا می‌رفتیم کسی جلو می‌آمد و با تو سلام و احوال‌پرسی می‌کرد. برایم جای تعجب بود. 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
به رسم هر روز به تــــو از دور سلام 🤍🌱 @khademinostantehran