eitaa logo
راویان فتح وخادم الشهداء همدان
645 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
191 فایل
🌷 "خدمت به شهید،خدمت به نبی اکرم (صل الله وعلیه واله وسلم) است." امام خمینی (رحمته علیه) 🔴کانال خادم الشهداء /راویان فتح استان همدان 🔺اعزام خادمین و زائرین به مناطق راهیان نور و فعالیت در حوزه شهدا ⁦✌️⁩ارتباط : @ravianfath
مشاهده در ایتا
دانلود
ثبت نام رایگان در دوره های حلال احمر در سامانه زیر👇 https://learn.khadem.ir/course/25206
💢️ خطیب‌زاده: بخشی از منابع ارزی ایران تا پایان هفته آزاد می‌شود. نه لازم بود FATF پذیرفته و اجرا شود؛ نه لازم بود برنامه موشکی تعطیل شود؛ نه لازم بود برنامه هسته‌ای تعطیل شود؛ نه لازم بود ایران از نفوذ منطقه‌ای بکاهد؛ و... فقط کافی بود زبان دنیا رو بلد باشیم.... «علیرضا گرائی»
فرارسیدن شب وفات بزرگ بانوی اسلام، همسر بزرگوار نبی اکرم صلوات الله علیه وآله، ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها را به پیشگاه ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف وتمامی دوستداران حضرتش تعزیت وتسلیت عرض میکنم. خادم الشهداء استان همدان راویان فتح استان همدان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.🛑🎥نماهنگ مادر مهربانی‌ها 🔹تقدیم به اُم‌المؤمنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها
🔘داستان کوتاه مرد تاجری در شهر کوفه ورشکست شد و مقدار زیادی بدهکار گردید، به طوری که از ترس طلبکاران در خانه اش پنهان شد، و از خانه بیرون نیامد، تا اینکه شبی از ماندن در خانه دلتنگ گردید. بنابر این نیمه شب از خانه خارج شد و برای مناجات به مسجد رفت، و مشغول نماز و راز و نیاز به درگاه خداوند بی نیاز شد و در «دعاهایش از ارحم الّراحمین خواست که فرجی بفرستد و قرض هایش را ادا فرماید، و صدای ضجه و یا الرحمن الراحمین اش تمام فضای مسجد را پُر کرده بود». در همان زمان بازرگان ثروتمندی در خانه اش خوابیده بود، در خواب به او گفتند: «اکنون مردی، خدای ارحم الراحمین را می خواند و از خدای مهربان و بخشنده ادای دین خود را می طلبد، برخیز و قرض او را ادا کن.» بازرگان ثروتمند از خواب بیدار شد، وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و دوباره خوابید، باز در خواب همان ندا را شنید، تا اینکه در مرتبه سوّم برخاست و هزار دینار با خود برداشت و سوار شتر شد، آنگاه مهار شتر را رها کرد و گفت: آن کسی که در خواب به من امر کرد که از خانه خارج شوم، خودش مرا به مرد محتاج خواهد رسانید. شتر کوچه های شهر را یکی پس از دیگری پیمود و در برابر مسجدی توقّف کرد، تاجر پیاده شد و به طرف مسجد رفت، ناگهان متوجّه شد از درون مسجد صدای گریه و زاری می آید و کسی صدا می زند یا ارحم الرّاحمین... داخل مسجد شد، پیش تاجر ورشکسته رفت و گفت: ای بنده خدا، سر بردار، زیرا خدای ارحم الراحمین دعایت را مستجاب کرد. آنگاه هزار دینار پول را به او داد و گفت: «با این قرض هایت را بپرداز و مخارج زن و بچه هایت را تأمین کن و هر وقت این پول تمام شد و باز محتاج شدی، اسم من فلان، و محلّ کارم فلان جا است و خانه ام در فلان محلّه می باشد، به من مراجعه کن؛ تا دوباره به تو پول بدهم.» تاجر ورشکسته گفت: «این پول را از تو می پذیرم، زیرا می دانم عطا و بخشش خدای ارحم الراحمین است، ولی اگر دوباره محتاج شدم پیش تو نمی آیم». بازرگان گفت: «چرا؟ پس به چه کسی مراجعه می کنی؟» تاجر ورشکسته گفت: «به همان کسی که امشب به او عَرْضِ حاجت کردم و او تو را فرستاد تا کارم را درست کنی. بازهم اگر محتاج شوم، از او که مهربانترینِ مهربانان و بخشنده ترینِ بخشنده ها است، ارحم الرّاحمین است کمک و یاری و مساعدت می خواهم که هیچ وقت بنده هایش را از یاد نمی برد. اگر محتاج شوم باز هم به خدایم که به من نزدیک تر است و دعایم را مستجاب می کند روی می آورم و از او می خواهم، و او هم وسائلی مانند شما را برایم می فرستد و کارم را اصلاح می کند».   📗 ، ج 1 ✍ شهید آیت الله دستغیب ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
🔰 اگر خدیجه نبود... 🔻امام خامنه ای : خدیجه کبری (علیهاالسلام) اول مومن به اسلام بود و همه ی ثروت خود را در راه دعوت و ترویج اسلام خرج کرد. اگر کمکهای خدیجه نبود شاید در حرکت و پیشرفت اسلام یک اختلال و وقفه ی عمده ای به وجود می آمد
در ایام شهادت سپهبد بسیجی شهید صیاد شیرازی خاطره جالبی که توسط داماد گمنام ایشان نقل شده است خالی از لطف نیست بعد از شهادت شهید صیاد شیرازی، داماد ایشان به نقل از همسر شهید صیاد شیرازی خاطره ای بیان میکند: همسر ایشان نقل می کنند بعد از پایان جنگ فرزند بزرگ خانواده که دخترمان بود در یکی از دانشگاه ها مشغول تحصیل بود و بعضا از طرف چندین خانواده از مقامات عالیرتبه نظام از دخترمان خواستگاری کردند و هر بار شهید صیاد بعد از گفتگوهای خصوصی با آن خواستگاران نهایتا به آنها جواب رد میداد و دلیلش را هم به من نمیگفت! داماد ایشان نقل میکند : من در دانشگاهی مشغول تحصیل بودم بعد از کنجکاوی متوجه شدم دختر تیمسار صیاد هم دانشگاهی ماست و مشغول تحصیل است بعد از مدتی به دوستان نزدیک خودم در دانشگاه گفتم من میخواهم به خواستگاری خانم صیاد شیرازی بروم ! دوستان به من گفتند : خبر داری این دختر کیه ؟ دختر تیمسار صیاد شیرازی از فرماندهان بزرگ ارتش است و اطراف منزلش هم تو را راه نمی‌دهند و حتی احتمال است مراجعه کنی بهت مشکوک هم بشوند و‌ گرفتار بشی! ولی من تصمیم خودم را گرفته بودم و میخواستم هر طور شده درخواست خودم را به خانواده ایشان برسانم ولی هیچ راه و چاره ای نداشتم تا اینکه به ذهنم رسید از طریق مسئول نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه خواسته خودم را مطرح و درخواست کمک و ارشاد کنم مراجعه کردم مسئول نمایندگی ولی فقیه گفت : قول نمیدهم ولی تلاش میکنم به طریق ممکن پیغام شما را بر اساس ترویج سنت حسنه ازدواج به اطلاع تیمسار برسانم ! بعد از چند ماه که از حاج آقا دانشگاه خبری نشد و ناامید شده بودم که خواسته من گویا از محالات و‌ شدنی نیست و با خود میگفتم حتی اگر خواسته من را به اطلاع ایشان هم برسانند بدلیل اینکه از خانواده معمولی و گمنام و ناشناخته در اجتماع هستم احتمال است بدلیل جایگاه و مقام ایشان هیچ توجه و اعتنایی نخواهد کرد ! اما در همین اوضاع و افکار منفی خودم بودم که یک روز حاج آقا دانشگاه من را خواست و گفتند : درخواست شما را به تیمسار صیاد شیرازی اطلاع دادیم و ایشان پیغام داده اند در فلان روز و فلان ساعت تشریف بیاورند منزل ببینم خواسته ایشان چیست ! داماد شهید صیاد نقل کرده است : من در وقت مقرر به آدرس منزل ایشان رفتم و ایشان در منزل به گرمی از من استقبال کردند و بطور خصوصی خواسته خود را مطرح و ایشان هم در کمال صبر و متانت سوالات مختلفی در خصوص وضعیت شخصی اجتماعی و تحصیلی و خانوادگی مطرح کردند و من صادقانه به همه آنها پاسخ دادم در بین سوالات متنوع و بسیاری که ایشان مطرح کردن من به آن سوال اساسی که مد نظر و دیدگاه اصلی ایشان بود هم پاسخ داده بودم و پاسخ همان سوال باعث شده بود افتخار دامادی شهید صیاد نصیب حقیری شود که از خانواده ای طبقه پایین و گمنام و ناشناخته اجتماعی بودم شهید صیاد از تمام خواستگاران خانواده های مشهور سیاسی و .....سوال کرده بود : زمان جنگ کجا بودی وچکار می‌کردی ؟ همه آنها گفته بودند : در زمان جنگ بدلیل علاقه به تحصیل در دانشگاه های داخل یا خارج از کشور مشغول تحصیل بودیم ! اما وقتی شهید صیاد همین سوال را از من پرسیده بود من حضور دو سال در جنگ‌ در لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا (ع) بعنوان تخریب چی و عضویت حال در بسیج را به اطلاع ایشان رساندم داماد شهید صیاد به نقل از همسر ایشان تعریف میکند : یکبار از شهید صیاد پرسیدم چرا خواستگاران دیگری که از خانواده های مشهور و عالیرتبه بودن را قبول نکردی ولی این جوان گمنام و ناشناخته را به دامادی خود قبول کردی ؟ شهید صیاد پاسخ داد جوانی که هنگام هجوم دشمن تحصیل را مقدم بر دفاع از خاک و ناموس سرزمین خود بداند لیاقت دامادی و افتخاری برای من ندارد ! همسر شهید صیاد در ادامه به من گفت : در کنار جوانی و شایستگی و پاکی شما صرفا شما را به این دلیل شخصی و اعتقادی خود به دامادی قبول کرد که در زمان جنگ در جبهه های جنگ حضور یافته بودی ! نام و یاد و مرام و سیره شهید بسیجی سپهبد صیاد شیرازی در تاریخ همیشه درخشان و پر افتخار این سرزمین همیشه زنده و جاویدان و پر رهرو باد 🇮🇷🌹