❌با توجه به تعمیرات مسجد و فضای محدود قسمت حسینیه، جلسه فقط #ویژه_برادران می باشد❌ با عرض پوزش🙏🏻 *ان شاءالله در جلسات آینده میزبان خواهران نیز خواهیم بود @LEVAOZAHRA_IR

🌹مادر که نباشد، نظم خانه به هم می‌ریزد؛ 🌴علیﷺ‌ در نجف 🌴حسنﷺ‌ در بقیع 🌴حسینﷺ‌ در کربلا 🌴و‌ زینب(س) در دمشق... 🥀🌷🌹🥀🌷🌹🥀🌷🌹 🥀حاج قاسم سلیمانی: هروقت در سختی‌ های جنگ مضطر می‌شدیم پناهگاهی جز زهرا سلام الله علیها نداشتیم! 🚩لینک کانال کمیته خادمین شهدا شهرستان اسدآباد👇 https://eitaa.com/khademenshodaAsadabad

🔰 مراسم شام شهادت حضرت زهرا(س) 🎤با کلام: حجت الاسلام و المسلمین سید محمد تقوی(از قم ) 🎤با نفس: کربلایی سجاد قربانی ⏰جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۲۰:۳۰ 📍حسینیه آیت الله خامنه‌ای دفتر امام جمعه 📌هیئت جوانان عاشورایی رزمندگان اسلام اسدآباد 📌دفتر امام جمعه شهرستان اسدآباد •┈┈••✾••┈┈• 📌 پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر امام جمعه شهرستان اسدآباد 👇👇👇👇👇👇👇👇 @emamjomeeasadabad

🥀بسم رب الشهداوالصدیقین🥀 به یادسرداربزرگ لشگر۳۲ انصارالحسین(ع)استان همدان شهیدعلی چیت سازیان... دلاورمردی که ذکرنامش یادآورحماسه هاودلاورمردیهاهمراه باشجاعت مثال زدنی بود... روزهای سرد پاییز در آخرین ماه‌های جنگ خبری لشگرانصارالحسین(ع)وشهرهای استان همدان را شوکه کرد!! 🌷سردارعلی چیت سازیان(علی آقا-بالقبی که دربین نیروهای عراقی معروف شده بود// عقرب زرد// به شهاد ت رسید...😭 خبر کوتاه بود اما به اندازه سردی آنروز های پاییزی تا استخون مردم نفوذ می کرد !!! علی آقا شهید شد!! باور کردنی نبود حتی برای نزدیک ترین دوستانش ! چگونه می شود تصور کرد جبهه ای بدون علی آقا را ولشگر را بدون او!! همه در بهت عجیبی فرو رفته بودند ! هرکس می شنید تکرار می کرد کدام علی !! نام او که دوباره برده می شد همه در سکوت فرو می رفتند وسوار بر باد خیال به خاطرات علی آقا می رفتند !!! وپشت چشمان اشک آلودشان با تصور یاد وخاطرات او خنده ای تلخ بود!! که نشان از همه خاطرات این نابغه جنگ بود!! همه او را می شناختند یک لشگر بسیجی به جبهه اعزام شده بودند از هر بسیجی سوال می شد کدام قسمت می خواهی بروی همه می گفتند اطلاعات وعلمیات پیش علی چیت ساز!!! جفا است بگویم که علی با چه کسانی بود او با همه بود یا در کنارشان وبیشتر در قلب همه۰ فرمانده وبسیجی نداشت! شب های طولانی سنگر قصه شجاعت های نقل محفل بسیجیان بود!! علی آقا خوداش می گفت گاهی می پرسیدام مگر چیت ساز را می شناسید همه یک صدا می گفتند بله که می شناسیم وقصه خوداش را از زبان آنها با حوصله گوش می داد! وبعد از شنیدن انها علی آقا از آن خنده ها وشوخی همیشگی اش می‌کرد!!! اما این اواخر خنده های علی آقا خیلی کم شده بود دوستان شهید آنطرف اش بیشتر از دوستان زنده اش در این طرف دنیا شده بودند وندای درونی انگار به او می گفت جنگ در حال اتمام است و این غم برای او سنگین بود ماندن ومرگ طبیعی!!!!! اصلا تصور اش هم برای اش سخت بود! علی در عین این غم بزرگ اما در عین حال در شور زندگانی وعشق به فرزندی که در راه داشت بود!! اندک مواردی که به شهر می‌آمد دیگر مثل گذشته نبود که با دوستانش باشد بیشتر مرد خانه وغرق درشوق زندگی بود مگر دیدار از خانواده شهدا وخصوصا دوستان شهید اش!! علی باور کنید نه اسطوره بود ونه قهرمان علی از جنس مردم بود ودر کنار بسیجیان!! او عارفی در میان مردم بود وهرگز هیچ چیز او را از عشق به بسیجانش جدا نمی کرد!! تنها لقبی که شایسته او است محبوب دلها است!! علی با همه شور وشوقی که به زندگی داشت ! با شهادتی معمولی وبسیار ساده وبدون قصه پردازی با ترکشی به معبوداش که در گریه ، راز نیاز شبانه اش می خواند پیوست!! عجب جاودانه گی داشت این عقرب زرد که سالها است رفته است و اینک مزارش محل زیارت همه دلدگانش شده در کنار برادر دوست داشتنی اش امیر جسم اش خوابیده است! علی متعلق به همه مردم است وتمام عصر هاست هیچ کس قادر نیست او را از این مردمی جدا کند و او آنقدر مرد هست که همه ما را شفاعت کند🌹 🚩لینک کانال کمیته خادمین شهدا شهرستان اسدآباد👇 https://eitaa.com/khademenshodaAsadabad