خادم الشهدا(عباس دانشگر۳۰)
قسمت بیست و دوم: برایت ندبه می خوانم دیگه جون مبارزه کردن و درگیر شدن نداشتم. رفتیم توی حرم; یه
قسمت بیست و سوم
و ادامه داستان زیبای پسر وهابی
از این به بعد خیلی قشنگ میشه
دنبال کنید
با ما همراه باشید
قسمت بیست و سوم:
نبرد عظیم
چشمهام رو باز کردم ... زمان زیادی گذشته بود ... هنوز سرم گیج و سنگین بود ... دکتر و پرستار بالای سرم حرف میزدند اما صداشون رو یک خط در میون میشنیدم.
یه کم اون طرف تر بچهها ایستاده بودند ... نگرانی توی صورت شون موج میزد ... اما من آرام بودم .
از بیمارستان برگشتیم خوابگاه ... روی تخت دراز کشیدم ... میتونستم همه حقایق رو جدای از دروغها و تناقضها ببینم ... هیچ چیز گنگ یا گیج کنندای برام نبود.
گذشتهام رو میدیدم که غرق در اشتباه زندگی کرده بودم ... تا مرز سقوط و هلاکت پیش رفته بودم ... با یه نیت خدایی، توی لشگر شیطان ایستاده بودم و...
باید انتخاب میکردم ... این بار نه بدون فکر و کورکورانه ... باید بین زندگی گذشتهام، خانواده، کشورم ... و خدا ... یکی رو انتخاب میکردم.
حس میکردم شیاطین به سمتم هجوم آوردن ... درونم جنگ عظیمی اتفاق افتاده بود ... جنگی که لحظه لحظه شعلههای آتشش سنگینتر میشد.
کلیک کنید
https://eitaa.com/khademoshohadajahrom
قسمت بیست و چهارم:
مرا قبول می کنی؟
همینطور که غرق فکر بودم ... همون طلبه افغانی جلو اومد و با شرمندگی حالم رو پرسید ... نگاهش کردم اما قدرت حرف زدن نداشتم ... وسط بزرگ ترین میدان جنگ تاریخ زندگیم گیر افتاده بودم .
یکم که نگاهم کرد گفت:
"حق داری جواب ندی. اصلا فکر نمیکردم این طوری بشه. حالت خراب بود و مدام بدتر میشدی.
به اهلبیت توسل کردیم که فرجی بشه.دیشب خواب عجیبی دیدم. بهم گفتن فردا صبح، هر طور شده برای دعای ندبه ببریمت حرم."
هیچ مرده ای قدرت تصرف در عالم وجود رو نداره ... اهل بیت پیامبر، بعد از هزار و چهار صد سال، زنده بودند.
بزرگ ترین نبرد زندگی من تمام شده بود ... تازه مفهوم کربلا رو درک کردم ... کربلا نبرد انسانها نبود ... کربلا نبرد حق و باطل بود ... زمانی که به هر قیمتی باید در سپاه حق بایستی ... تا آخرین نفس .
من هم کربلایی شده بودم!
به رسم شیعیان وضو گرفتم و از خوابگاه زدم بیرون ... مثل حر، کفشهام رو گره زدم و انداختم گردنم!
گریه کنان، تا حرم پیاده رفتم ... جلوی درب حرم ایستادم و بلند صدا زدم:
یابن رسوللله؛ دیر که نرسیدم؟!
من انتخابم رو کرده بودم ... از روز اول ، انتخاب من ... فقط خدا بود.
https://eitaa.com/khademoshohadajahrom
✍ حاضران به غائبان برسانند؛
وارث غدیر هنوز ایستاده است و منتظر!
تا برسند؛
آنان که از قافله دل جا ماندند،
و برگردند؛
آنان که جلوتر از ولیّ خویش گام برداشتهاند!
💫 ظهور تحقق پیمان غدیر است؛
روزیکه همه بیاموزند نه یک قدم جلوتر
و نه یک قدم عقب تر، در رکاب ولی، باشند!
سلام بر شما ای وارث غدیر ❤️
══💝══════ ✾ ✾
11.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐💐بمناسبت غدیر
بهترین لباسها رو بپوشین😍
شهر رو بهم بریزین
#استاد_رائفی_پور
آیه ولایت امیرالمومنین علی (ع) 👇
«إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»
#سلام_امام_زمانم❤️سلام عشق جانم
💔دَردم بہ جـان رسیـد و
🍃طبیبم پدید نیست
💔دارو فروشِ خَستہ دلان را
🍃دُڪان ڪجاست⁉️
✨سلام درمان تمام دردهای دلم✨
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹برنامه های قرارگاه خادم الشهدا شهرستان جهرم در ایام عید غدیر🌹
چهارشنبه شب ساعت هشت
سالن علامه امینی برنامه با ستاره ها
➿➿➿➿➿➿➿➿➿
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
پنج شنبه از ظهر تا پاسی از شب
شب عید غدیر
مسجد بازار میدان شهدا طبخ و توزیع ده هزار ساندویچ فلافل
➿➿➿➿➿➿➿
جمعه صبح دعای ندبه غدیریه
سخنرانی آقای فرحزاد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
➿➿➿➿➿➿➿➿
توزیع شکلات و ناهار بین نماز گزاران
نماز جمعه
➿➿➿➿➿➿
جمعه عصر ساعت شش شاد پیمایی
امامزاده حسین
توزیع آب هندوانه و ایستگاه صلواتی کودکان همراه با شام
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
➿➿➿➿➿➿
🌸کمیته خادم الشهدا شهرستان جهرم🌸