eitaa logo
بی پرده خوان | محمد خادم
459 دنبال‌کننده
121 عکس
60 ویدیو
4 فایل
اشعار و نوشته های محمد خادم
مشاهده در ایتا
دانلود
🤲 کسی آغوش وا کرده است و می‌خواهد  مرا آنجا دل از من زودتر رفته است و میپرسم کجا؟آنجا شروع داستان اینجاست، اینجا در اتاق من نمی‌دانم چه پایانی است با این ماجرا آنجا نمی‌دانم چه خواهد کرد با این قلب سر سنگین  همین عشقی که حتما می کند  غوغا به پا آنجا در آن بی حد و  بی مرزی که حرف از کبریا باشد چه می‌خواهند از من، از من یک لا قبا آنجا؟ چه نامی  بود باد آورد بر لبهام و نجوا شد؟ چه نامی برده ام اینجا که می‌پیچید صدا آنجا؟ کسی که کاشت دستان دعا بر شانه ام اینجا خودش تحویل می‌گیرد سرِ این شاخه را آنجا خدا را شاکرم  این راه با سجاده ها  وا شد و گرنه ما چگونه راه می‌بردیم تا آنجا سحر پر بودم از اسرار عشق و روزه من را برد کجا افطار  خواهم کرد با  این رازها؟ آنجا @khadempoet
16.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوباره آخر این سررسید برگشته دوباره اول درد است، عید برگشته پدر که صبح پیِ نان به جنگ دنیا رفت دوباره شام نخورده، شهید برگشته @khadempoet
هنگامى که این آیه[«وَالشُّعَرَآءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ»] نازل شد، گروهى از شعرا گریه کنان به حضور پیامبر آمده عرض کردند: ما شاعریم و خداوند درباره ما این آیه را نازل کرده است. در این هنگام پیامبر(صلى الله علیه وآله) این آیه را تلاوت کرد و فرمود: «إِلاَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَات»؛ (مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام مى دهند) شما هستید، و «وَذَکَرُواْ اللَّهَ کَثِیرًا»؛ (و خدا را بسیار یاد مى کنند) شما هستید، و «وَانتَصَرُواْ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ»؛ (و به هنگامى که مورد ستم واقع مى شوند به دفاع از خویشتن برمى خیزند)(3) شما هستید (یعنى مصداق این فقرات آیه، شما شاعران هستید). و در «تفسیر عیّاشى»(4) از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «هم قومٌ تعلّموا وتفقّهوا بغیر علم، فضلّوا وأضلّوا»؛ (منظور از شعراى گمراه، گروهى هستند که بدون علم [و بر پايه جهل]، تعلّم و تفقّه کرده اند؛ از این رو گمراه شده و گمراه کننده(ضالّ و مضلّ) هستند). بنابراین آیه در مقام بى ارزش کردن مطلقِ شعر نیست، بلکه شعر باطل و پوچ را از درجه اعتبار ساقط مى داند. و از طریق شیعه و اهل سنّت از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است: «إنَّ من الشعر لَحکمةً وإنَّ من البیان لَسحراً»(5)؛ (برخى از اشعار حکمت، و برخى از بیان ها سحر است) پناه می برم از شعر
عبادتِ ابتر نشسته ام خوش و سر مست روی سجاده قنوت بسته ام این روزها پر از باده دهان به ذکر خدا باز و دل به او  بسته نبوده مثل خودم هیچ اسیر، آزاده خدا قبول کند از مفسران هستم شود کتاب جدیدم به زودی آماده و هرچه فاصله  انداخت بین  من با حق گذشته ام از آن بی تفاوت و ساده برای من فقط ای دوست حکم حکم خداست نگو حدیث برایم از آدمیزاده [] [] [] تمام شعر اراجیف بستم و خواندی که زندگی همه لعنت به من فرستاده منم مفسر قرآن ولی خودِ قرآن میان دشت بلا برگ برگ افتاده منم عبادت ابتر، قنوت بی پاسخ که استجابت من دستهاش افتاده کجای رکعت چندم حسین را کشتند؟ که تا قیامِ قیامت هنوز استاده سرم به زندگی ام گرم شد، شهادت رفت دریغ، ماندم از آن مرگ خارق العاده و ما علمناه الشعر @khadempoet
22.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#🤍 💠آهای... هفت آسمان، مرا دریاب... . •شعرخوانی محمد خادم در وصف ضامن آهو، امام رضا(ع) . . . . "ویژه برنامه سحرگاه ماه رمضان شبکه اصفهان" 🔹️به میزبانی و کارشناسی حجت الاسلام 🕒 ماه مبارک رمضان، از ساعت ۳ بامداد 🔹️شبکه استانی اصفهان و اپلیکیشن ... 🆔 @bamah_tv ...
بی پرده خوان | محمد خادم
#🤍 💠آهای... #ضامن هفت آسمان، مرا دریاب... . •شعرخوانی محمد خادم در وصف ضامن آهو، امام رضا(ع) . . . .
متن رباعی و غزل خوانده شده در این کلیپ رباعی: دیوار و در خانه مرا خانه مرا می فهمد سرمای عجیب کوچه، ها می فهمد این حالِ از اصفهان چه بیزارم را آنکس که نرفته کربلا می‌فهمد ‍ ‍ (ع) به شیشه های اتاقم دوباره "ها" کردم و از نوشتن اسمت بر آن حیا کردم به روی شیشه کشیدم شبیه یک گنبد به پای شیشه نشستم رضا رضا کردم در این اتاق که از هر طرف به دیوار است تو را برای رهایی خود صدا کردم آهای ضامن هفت آسمان! مرا دریاب که من فقط به هوای تو بال وا کردم همین که بوی تو پیچیده در نفسهایم به پر کشیدنِ در خویش اکتفا کردم نگاه کردم و بر شیشه جای گنبد نیست به شیشه های اتاقم دوباره ها کردم
فکر می کردم که این دل ، دل تر از این حرفهاست تازه فهمیدم که ناقابل تر از این حرفهاست من کجا و خانه بر دوشی برای اهل بیت شاعر این خاندان دعبل تر از این حرفهاست فکر می کردم که با یک چند بیتی شاعرم فکر می کردم ولی مشکل تر ازاین حرفهاست "ای لبانت محیی الاموات لبخندی بزن" *  مهربانی های تو قاتل تر از این حرفهاست نا امیدم از نماز و روزه و حج و زکات عمر ما بی شعر بی حاصل تر ازاین حرفهاست خون دل ، اشک پریشانی ، عرق از شرم شعر آخر این شعر ناکامل......تر از این حرفهاست .. * مصرع از مهدی جهاندار......
دلبری آمد و ناز قدمش دل، دل شد آمد، انگار که قرآن به علی نازل شد علی و احمد زهرا، _کرم و رحمت و نور_ جمع بودند و حسن گرمی آن محفل شد رحمت عامه ی حق منتظر واسطه بود که حسن آمد و ماه رمضان کامل شد سفره ای داشت که دنبال گداها می گشت آنچنانی که در آن شهر گدا کاهل شد و به اطعام فقیران جهان بیرون زد هر گدایی به کرمخانه ی او داخل شد ++++ نیزه در دست که افتاد که در جنگ جمل شتر کینه ای از خون خودش در گل شد ناکثین صوت انا بن العلی اش را دیدند و خیالات انالحقی شان باطل شد سحرم دولت بیدار به بالین آمد، که غزل گفتن از او با من ناقابل شد.. @khadempoet