بی پرده خوان | محمد خادم
#🤍 💠آهای... #ضامن هفت آسمان، مرا دریاب... . •شعرخوانی محمد خادم در وصف ضامن آهو، امام رضا(ع) . . . .
متن رباعی و غزل خوانده شده در این کلیپ
رباعی:
دیوار و در خانه مرا خانه مرا می فهمد
سرمای عجیب کوچه، ها می فهمد
این حالِ از اصفهان چه بیزارم را
آنکس که نرفته کربلا میفهمد
#غزل
#امام_رضا_(ع)
به شیشه های اتاقم دوباره "ها" کردم
و از نوشتن اسمت بر آن حیا کردم
به روی شیشه کشیدم شبیه یک گنبد
به پای شیشه نشستم رضا رضا کردم
در این اتاق که از هر طرف به دیوار است
تو را برای رهایی خود صدا کردم
آهای ضامن هفت آسمان! مرا دریاب
که من فقط به هوای تو بال وا کردم
همین که بوی تو پیچیده در نفسهایم
به پر کشیدنِ در خویش اکتفا کردم
نگاه کردم و بر شیشه جای گنبد نیست
به شیشه های اتاقم دوباره ها کردم
#محمد_خادم
#دعبل
فکر می کردم که این دل ، دل تر از این حرفهاست
تازه فهمیدم که ناقابل تر از این حرفهاست
من کجا و خانه بر دوشی برای اهل بیت
شاعر این خاندان دعبل تر از این حرفهاست
فکر می کردم که با یک چند بیتی شاعرم
فکر می کردم ولی مشکل تر ازاین حرفهاست
"ای لبانت محیی الاموات لبخندی بزن" *
مهربانی های تو قاتل تر از این حرفهاست
نا امیدم از نماز و روزه و حج و زکات
عمر ما بی شعر بی حاصل تر ازاین حرفهاست
خون دل ، اشک پریشانی ، عرق از شرم شعر
آخر این شعر ناکامل......تر از این حرفهاست
..
* مصرع از مهدی جهاندار......
#محمد_خادم
#امام_حسن
دلبری آمد و ناز قدمش دل، دل شد
آمد، انگار که قرآن به علی نازل شد
علی و احمد زهرا، _کرم و رحمت و نور_
جمع بودند و حسن گرمی آن محفل شد
رحمت عامه ی حق منتظر واسطه بود
که حسن آمد و ماه رمضان کامل شد
سفره ای داشت که دنبال گداها می گشت
آنچنانی که در آن شهر گدا کاهل شد
و به اطعام فقیران جهان بیرون زد
هر گدایی به کرمخانه ی او داخل شد
++++
نیزه در دست که افتاد که در جنگ جمل
شتر کینه ای از خون خودش در گل شد
ناکثین صوت انا بن العلی اش را دیدند
و خیالات انالحقی شان باطل شد
سحرم دولت بیدار به بالین آمد،
که غزل گفتن از او با من ناقابل شد..
#محمد_خادم
@khadempoet
50.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#لطف_خداست
آن شب که داغ شهید فخری زاده در اتوبوس تهران _ اصفهان به شعر تبدیل شد، گمان نمی بردم روزی آن را در محضر رهبر انقلاب بخوانم.
هزار مرتبه شکر
دعا کنید قبولمان کنند.
#شعرخوانی
#محمد_خادم
@khadempoet
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
۱۳ بار در جمع شاعران فرمود:
"تاخت و تاز"
آن هم تاخت و تازی در حجم و اندازهی مغول.
آخر کار هم #فرمود:
به این تاخت و تاز بیتفاوت نباشید
که اگر باشید هرچه هنرتان بالا هم باشد ارزشی ندارد:
"میِ نابی ولی از خلوت خُم
به ساغر چون نمیآیی چه حاصل؟"
👉 https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=52431
@mehdi_jahandar
هدایت شده از حوزه هنری اصفهان
13.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ ضیافت افطاری و دورهمی شاعران استان به میزبانی حوزههنری اصفهان
📌با حضور شاعران و انجمنهای ادبی شهرستانهای اصفهان، خمینیشهر، نجفآباد، شهرضا، کاشان، فلاورجان و ...
🗓️ پنجشنبه ۱۷ فروردین ماه ۱۴۰۲
🏛️ عمارت تاریخی سعدی
🔰شبکه اطلاع رسانی حوزه هنری اصفهان
ℹ️Instagram.com/artesfahan.ir
🌐www.artesfahan.ir
📽️www.aparat.com/artesfahan
💠t.me/artesfahan
🔘eitaa.com/art_esfahan
📌rubika.ir/artesfahan
✨ ble.ir/artesfahan
حوزه هنری قلب تپنده فرهنگ و هنر نصف جهان
از زبان یتیم کوفه
دو شبه عطر تورو تو کوچه ها بو می کشم
تا مگه ببینمت دوباره بینا شه چِشَم
دو شبه گرد یتیمی روسر بچه هاته
کی میای ای که نوازشای دنیا باهاته
دو شبه دستای تو لقمه نمی گیرن برام
دو شبه پاک نشده نم نم بارون چشام
دو شبه گرسنمو سَرَم به بالین نمیره
آخه بی تو،لقمه ای از گلو پایین نمی ره
ای که از تبسمت دلای ما شاد میشد
از صدای قَدمت خرابه آباد می شد
وقتی که سفره نون ورطب و وامی کنی
همه درد یتیما رو مداوا می کنی
دلم از خرابه های کوفه ویرونه تره
آخه این دل دوشبه که از شما بی خبرِه
خبری تو کوچه های کوفه غوغا می کنه
این خبر خون به دل بچه یتیما می کنه
دلم امشب می گیره مولا بهونه تورو
از کجا باید گرفت سراغ خونه تورو
دلمو کاسه شیری می کنم دست می گیرم
با همین دل تورو از دست اجل پس می گیرم
آخه این کاسه شیرتموم هستی منِه
نکنه دستای مولا دلمو پس بزنه
کوفه کاسه کاسه شیرِپشت دیوار گلی
نکنه شیر نشه مرهم زخمای علی
در خونه واشد،این چشمای خیس حسنه
نمی دونم چی می گه،هزار تا کاسه می شکنه
#عباس_کیقبادی
#روز_قدس
اصلا هدف تداخل آن دو مثلث است
دشمن فریبکار و دغلباز و ناکس است
رویای سرزمین میان دو رود داشت
رویای اوست یک تنه کابوس اطلس است
بی شک به کشت شعله ی دوزخ دچار شد
آنکس که کشت و گفت که مظلوم بی کس است
ما گرد بادهای به فرمان نشسته ایم
طوفان اگر که امر کند پس هوا پس است
پرواز را به خاطره ها واگذار کن
آزادگی تفاوت شاهین و کرکس است
شعری که حرف حق بنویسد پیمبر است
بیتی که راست گوید بیت المقدس است
دیوی که ظلم کرده گمانم نخوانده است
پایان شاهنامه خوش است و مشخص است
پایان قصه ما که به پرواز می رسیم
اما نصیب صهیون زیتون نارس است
#محمد_خادم
@khadempoet
هوالاول و الآخره
مست مست مستم، از شما چه پنهان
سلام علیکم
از شما چه پنهان اولین مواجهه من با شعر بر موتور سیکلت پدرم بود، آنوقت که بر باک بنزین آن مینشستم و پدر در سرعتی یکنواخت و مطمئنه شروع به دکلمه اشعاری می کردند :
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
یا
شکسته استخوان داند بهای مومیایی را
دهان من هم کم کم به تکرار همان ابیات باز شد و در شرایط روحی مشابه زمزمه میکردم شبیه به همان ابیات را.
چیزی نگذشت که اولین شعر خوانی آقا مهدی جهاندار در تلویزیون را دیدم.
چیزی که در ذهن دارم ریش زیاد و سیاه آقا مهدی بود و فاصله ی کم بین او و رهبری.
کسی چه میداند شاید همان چند دقیقه مرا شاعر کرد و به شعر خواندن در بیت رهبری کشاند
چه روزها که یک به یک غروب شد
اما از شما چه پنهان این خاطرات فراموشم شده بود تا شعرم را در بیت خواندم، شعرم را بیت بیت از گیت های نگاه نافذ آن مرد گذراندم و خوشحال بودم که بالأخره بعد از سالها این همای سعادت به دوش من هم نشست.
تمام انتقادات و طعنه ها و تشکرات و تحسین ها انگشتی بر غبارند در برابر اینکه آن مرد برای چند دقیقه به تو نگاه میکند و شعرت را میشنود و نظرش را میگوید.
بگذار صادقانه چند خطی هم از خود بیت بگویم.
به نظر ناقص من حقیر مدیران و مدبران جلسه شعر خوانی در بیت رهبری کاری باید بکنند شبیه به سرودن شعری، هم باید مقید به اصول و فروع زیادی باشند هم باید بداهتا مصرع و بیتی را کم و زیاد کنند، هم باید روایت کلی را در نظر بگیرند و هم جزئیات را تا حد امکان بپرورانند، از طرفی تیغ آبدار و بی ملاحظهی منتقدان دور و نزدیک را نیز به جگر بخرند.
بی پرده خوان | محمد خادم
هوالاول و الآخره مست مست مستم، از شما چه پنهان سلام علیکم از شما چه پنهان اولین مواجهه من با شعر
ادامه یادداشت فوق :
و ما شاعران در آن جلسه کلماتی هستیم که باید به این شعر آمده باشیم. مهم نیست که چند سال است شاعریم و ماهی چند جشنواره درو میکنیم یا چند کتاب چاپ کرده ایم، مهم این است که واژه ای باشیم که برای این شعر به کار بیاییم. و قطعا بعضی از این کلمات دیگر شاه واژه ای شده اند که حضورشان در هر سال این جلسه الزامی به نظر می رسد و قطعا هر شعر به جز کلمات فاخر و بی نظیر، نیاز به قید، ضمیر یا کلمات دم دستی هم دارد و برای همین است که میبینی عده ای هستند آنچنان که خیلی نمیپسندند.
ترس محتسب نیست در دلم که دیشب
با خودش نشستم، از شما چه پنهان
#محمد_خادم
والسلام علیک یا رمضان
چشم تا بر هم زدم یک ماه مهمانی گذشت
لحظه هایی مملو از الطاف رحمانی گذشت
سی سحر نام عزیزش بر لبانم داغ بود
آه آه آن عشق بازی های پنهانی گذشت
رفت از کوی و خیابان، سفره اش را جمع کرد
ای دل غافل کجا بودی؟ فراوانی گذشت
تشنگی گاهی برایم روضه میخواند از حسین
ظهر با لبهای خشک و چشم بارانی گذشت
بعد از این سی روز روزه از خودت حتی بترس
چند روزی را که شیطان بود زندانی گذشت
شادی فطر آمد اما غم دلم را برده است.
چشم تا بر هم زدم یک ماه مهمانی گذشت
#رمضان
#عید_فطر مبارک
#محمد_خادم
@khadempoet