eitaa logo
کانال قصه گویی لاله زار شهدا...🦋
185 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.9هزار ویدیو
58 فایل
💌یک عالمه حال خوب 🕊️🌷💌🌷🕊️ 💌آرامش با قصه و یاد شهدا🕊️🥀 💌نهج البلاغه و مباحث استاد شجاعی 💌 روایتگری شهدایی سفیران شهدا 🌷 ⚠️ توجه بفرمایید🔽 ❌⛔ارسال قصه و مطالب کانال بدون لینک⛔❌ ادمین کانال👇 @Khademshohada110
مشاهده در ایتا
دانلود
2_144231738305713369.mp3
9.72M
📚دیدم_که_جانم_می‌رود...🦋 خانه مصطفی... 🕊️🥀 🥀 🕊️🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar https://eitaa.com/khademshohada_110 @parvarestan_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️شب پنجم محرم بود. حسین گفت:«میای بریم هیئت؟ دعوتم کرده‌اند باید برم بخونم.» گفتم:«بریم.» با خودم فکر کردم شاید یه هیئت بزرگ و معروفیه که یه شبِ محرّم رو وقت میذاره و میره اونجا. ▪️وقتی رسیدیم جلوی هیئت، بهمون گفتند هنوز شروع نشده. حسین گفت:«مشکلی نداره! ما منتظر می‌مونیم تا شروع بشه.» نیم‌ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق می‌زد و تمرین می‌کرد. ▪️وقتی داخل هیئت شدیم، جا خوردم! دیدم کلا سه‌چهار نفر نشسته‌اند و یک نفر مشغول قرآن‌خواندنه. بعد از قرائت قرآن، حسین رفت و شروع کرد به خواندنِ زیارت عاشورا و روضه. چشم‌هاش رو بسته بود و می‌خوند و به جمعیّت هم هیچ‌کاری نداشت. ▪️توی راهِ برگشت، بهش گفتم:«حاج حسین! شما می‌دونستی اینجا اینقدر خلوته؟» گفت: «بله! من هرسال قول داده‌ام یه شب بیام اینجا روضه بخونم. گاهی توی این مجالس خلوت که معروف هم نیستند، عنایاتی به آدم میشه که هیچ‌کجا همچین چیزی پیدا نمیشه.» 🌷▪️🌷▪️🌷▪️ ازقید روزمرگی‌ها و دل مشغولی‌های دنیا رها باش و با شهدا رفاقت کن تا رنگ و بوی شهدا را بگیری ،رسم شهید شدن همنشینی با شهدا و شهیدانه زیستن است ای بنده مخلص خدا.. الهی عاقبتی به بهترین خیر شبت و عاقبتتون شهدایی 🙏🌷
📚حکایت ...🦋😭🕊️🥀 🕊️🥀 🕊️🥀 🥀 🕊️🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar https://eitaa.com/khademshohada_110 @parvarestan_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹راز ماندن بدن شهید محمدرضا شفیعی بعد ۱۶سال 🔹صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود.پیکر پاک محمدرضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود،ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوان‌های جسد هم از بین می‌رفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود. وقتی گروه تفحص جنازه محمدرضا را دریافت می‌کردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه می‌کرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم! مرحومه فاطمه نادری درباره پیکر پسرش می‌گوید: «او دو فرق در سرش داشت و به او می‌گفتم محمدرضا تو دو تا زن می‌گیری.تا دیدمش گفتم قربانت بروم تو یک زن هم نگرفتی.آنجا فرق سرش کاملاً مشخص و دندان‌های شکسته‌اش به‌خوبی قابل مشاهده بود. دندان‌هایش شکسته بود چون به او می‌گویند به امام خمینی فحش بده و او نمی‌دهد و به صدام فحش می‌دهد. گفته بود می‌دانم شهید می‌شوم،چرا به امام فحش بدهم که او را کتک می‌زنند و چند تا از دندان‌هایش می‌شکند. شکمش هم همانطور پاره بودوکفنش خونابه داشت.» مراسم باشکوهی برگزار شد و همرزمش حاج حسین کاجی شهید را در قبر گذاشت.او بعد‌ها به مادر شهید می‌گوید: «شما می‌دانید چرا بدن او سالم است؟» مادر شهید میگوید «از بس خوب و باخدا بود.»حاج حسین حرف‌های مادر شهید را اینگونه کامل می‌کند: هیچ وقت نماز شب او ترک نمی‌شد مداومت بر غسل جمعه داشت؛دائماً با وضو بود و اینکه هر وقت زیارت عاشورا خوانده می‌شد شهید با دست اشک‌هایش را به بدنش می‌مالید و جالب اینکه جمعه وقتی برای ما آب می‌آوردند،ایشان آب را نمی‌خورد و آن را برای غسل نگه می‌داشت.»