12.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#إِنِّي_قَدْرُزِقْتُ_حُبَّهَا
فرموده بود: محبتِ خدیجه رزق من است.
کسی که تمام کائنات روزی از درِ خانهی او میبَرند؛ محبتِ خدیجه را روزیِ خودش میدانست!
پیغمبری چنان محبوبِ هفت آسمان و زمین که حتی خدا "حبیب" صدایش میزده، خدیجه را "حبیبتی" خطاب کرده!
خدا بر ما منت گذاشته و از همان رزقی که پیغمبرش را از آن متنعم ساخته، روزیِ ما هم نموده و دلهای ما را به منزل گرفتنِ محبتِ خدیجهی کبری مفتخر ساخته...
از ایام هفته، شنبهها متعلق به رسولالله است.
بر سفرهی پیغمبر، رزق از محبت خدیجهی کبری میدهند.
انشاالله از این پس، #شنبههای_محمدی را اختصاص میدهیم به ذکر فضائل خدیجهی کبری سلاماللهعلیها تا بقدر ظرفیت و توفیق بهره از رزق محمدی برگیریم.
شنبههای متبرک به ذکرِ امالمؤمنین را با هشتگ #إِنِّي_قَدْرُزِقْتُ_حُبَّهَا دنبال کنید.
.
✍ مهدوی
8.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
یک روایتی هست که نقل میکند روزی پیرزنی از کار افتاده نزد پیغمبر آمد.
پیامبر بقدری با او مهربانی کرد و تکریمش نمود که دیگران متعجب شدند!
عایشه پرسید مگر این پیرزن کیست که اینگونه با او رفتار میکنید؟
پیغمبر چه پاسخی داده باشند خوب است؟
ایشان فرمودند این زن در حیاتِ خدیجه با او رفت و آمد داشت....
.
.
آه...
آنی که در زندگی خدیجه با او رفت و آمدی داشته حتی سالها بعد از رحلت خدیجه، این اندازه نزد پیغمبر، گرامی بوده...
✍ملیحه سادات مهدوی
🌱🌱🌱🌱
شنبههای متبرک به ذکرِ امالمؤمنین را با هشتگ #إِنِّي_قَدْرُزِقْتُ_حُبَّهَا دنبال کنید.
ایتا | بله | روبیکا | سروش | اینستاگرام
سید حمیدرضا برقعی4_6041959739162628647.mp3
زمان:
حجم:
3.11M
.شعر و صدا: سید حمیدرضا برقعی
دور شدم از این و آن با خودم آشنا شدم
آینه در حجاز بود عاشق مصطفی شدم
.
سرمه نمیبرم به چین، قند و شکر نمیخرم
نقره و زر نخواستم ، صاحب کیمیا شدم
.
بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم
دانهی عشق کاشتم، در قفست رها شدم
.
با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه است
با تو پر از قصیدهام ، با تو غزلسرا شدم
.
” ای که ملول میشوی از نفس فرشتهها “
باور من نمیشود ، همنفس خدا شدم
.
سفرهی دل برای من باز کن، آیهای بخوان
حرف بزن که مَحرمِ زمزمهی حرا شدم
.
قطره من فرات شد، ذرهام آفتاب شد
پیش تو سیدالبشر، سیدهالنسا شدم
.
پشت سرت من و علی، قامت عشق بستهایم
تو همه مقتدا شدی من همه اقتدا شدم
.
من به تو دست یا علی دادهام از صمیم دل
مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم
.
لحظهی آخرین غزل، ترس ندارم از اجل
پیرهن تو در بغل، با تو دوباره ” ما ” شدم
🌱🌱🌱🌱
شنبههای متبرک به ذکرِ امالمؤمنین را با هشتگ #إِنِّي_قَدْرُزِقْتُ_حُبَّهَا دنبال کنید.
ایتا | بله | روبیکا | سروش | اینستاگرام
ما چیزِ زیادی از شما نمیدانیم.
تنها چیزی که از کودکی به ما گفتهاند این بوده که تاجرها، برای شما کاروان کاروان، ابریشم و نقره و طلا حمل میکردند
شتر شتر، ثروت شما را میبردند و میآوردند و کسی حسابِ مالِ شما دستش نبود.
همینقدر گفتهاند که تمامِ بزرگان حجاز خواستار شما بودند و شما دل به هیچ یک نمیدادید و این را هم گفتهاند که شما با تمام شکوه و جلالتان به پیغمبر جانِ ما دل بستید، و مصطفای آفرینش را با جان و دل، بسیار بسیار میخواستید و چون پیامبر، علی را با خود به خانه آورد و کفالتش را قبول کرد، شما بر علی از مادر هم مهربانتر بودید.
و یک حرف دیگری هم که از شما میدانیم اینکه با تمام آن ثروت، وقت رحلت حتی قدر یک کفن هم دارایی نداشتید!
این تمام آن چیزی بود که ما از شما میدانیم.
و البته یک چیز خیلی بزرگتر و مهمتر، و آن هم اینکه شما مادرِ فاطمه هستید.
میبینید بانو، تمام دانستههای ما از شما قدر چند خط نوشته بیشتر نمیشود!
ما از شما چیزی نمیدانیم.
فقط همین اندازه میدانیم که شما را دوست داریم
دوستتان داریم برای خاطرِ همسر بودنتان برای پیامبر
دوستتان داریم برای خاطرِ مادری کردنتان برای امیرالمؤمنین
دوستتان داریم برای خاطرِ زهرایتان
اصلا دوستتان داریم برای خاطرِ خودتان، برای خدیجه بودنتان
بانویی که مهربانیهایش از پس چهارده قرن، تمامی ندارد
دوستتان داریم و این تمام دارایی ماست
قبولمان بفرمایید که این تمام امیدواری ماست
✍ملیحه سادات مهدوی
🌱🌱🌱🌱
شنبههای متبرک به ذکرِ امالمؤمنین را با هشتگ #إِنِّي_قَدْرُزِقْتُ_حُبَّهَا دنبال کنید.
ایتا | بله | روبیکا | سروش | اینستاگرام