eitaa logo
خادمین شهید گمنام بالاتر از مصلی پردیسان
382 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
113 فایل
گفتند‌ شهیده گمنامہ . پلاك هم نداشت ؛ اصلا هیچ نشونه‌ای نداشت امیدوار‌ بودم روۍِ زیر‌ پیراهنش اسمش رو نوشته باشه . نوشته بود : اگر براۍِ خداست ؛ بگذار گمنام بمانم ♥️ :) اعلام‌مراسمات برنامہ هاۍِ مزار شهید گمنام ، پردیسان . ترویج فرهنگ ایثار و شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 📝 💠 💠 وقتی جامعه اسلامی از حالت حق‌گرایی خودش به یک حالت بی‌تفاوتی مبتلا شده، وقتی حق گرایان، دنیا پرستی‌شان بر دین پرستی‌شان چربید؛ کم کم جامعه رنگ و بوی خاکستری بودن می‌گیرد. ⭕️ هر چقدر خاکستری بودن ما را به طرف خودش بکشد کم کم ما را در مقابل ولی خدا قرار می‌دهد. 🔴 کاری می‌کند که در خود کربلا می‌گویند: یا سیدالشهدا(ع) ما تو را دوست داریم ولی نمی‌توانیم دنیای خودمان را فدای تو بکنیم، نمی‌توانیم عمرمان را در راه تو فنا کنیم پس نمی‌توانیم یاریت کنیم. 📚 سیدالشهدا (ع): حداقل یاری که نمی‌کنید از کربلا بروید چون اگر شما با این مرام و مسلک در کربلا بمانید به عذاب الهی دچار می‌شوید. 📚 رسول خدا (ص): هر کس فریاد مظلومیت فرزندم حسین(ع) را بشنود و به بی‌تفاوتی مبتلا شود؛ خدا او را با صورت در آتش جهنم می‌اندازد. 🛑 وقتی خاکستری بودن ادامه پیدا کند امام جامعه مجبور می‌شود بنا به مصلحت‌هایی بر خلاف میل باطنیش کارهایی را انجام دهد، به خاطر اینکه شیرازه جامعه از هم نپاشد. ♨️ ولی وقتی بی‌تفاوتی‌ جامعه به انحراف صد درصدی منتهی شود اینجا دیگر ولی جامعه عقب نمی‌نشیند بلکه به قیمت ریخته شدن خونش ایستادگی می‌کند. (ادامه در پست بعدی...) ١ ____________
(ادامه پست قبلی) 🔮 وقتی سه ضلع مثلث: 📌 خدعه و نیرنگ؛ 📌خاکستری شدن جامعه؛ 📌در تنگنا قرار گرفتن ولی جامعه کامل شد، بهترین وقت است که جریان باطل بیاید نفوذی‌هایی که تربیت کرده را به عنوان لیدرهای جامعه به جامعه بفرستد. ⭕️ آنوقت همان کسانی که در جامعه ارزش نداشتند مدعی ارزشمند بودن می‌شوند. 🔴 خیلی از اوقات جریان باطل می‌کند. 🔴 یک جا هم دشمن از بین کسانی که استعداد انحراف دارند می‌کنند. مثل: محمدعلی باب 🔰 چند نمونه از جریان نفوذ در زمان‌های متعدد: 1⃣ در زمان رسول الله (ص): فردی تاجر که سر همسفران خود را شیره مالید، مالشان را بالا کشید، همه آنها را کشت و موقع دستگیری پیش رسول الله (ص) آمد و شهادتین گفت و مسلمان شد و گفت این پول‌ها را جهت خمس آورده‌ام؛ 2⃣ عبیدالله، با نفوذ دادن معقل در جمع شیعیان، مسلم بن عوسجه که از یاران ویژه سیدالشهدا (ع) بود را هم فریب داد؛ 3⃣ زمان هارون الرشید : جریان نفوذ موجب کشتن حاکم اسلامی سادات فاطمی در مصر شد؛ 4⃣ بابیت و بهائیتی که از زمان امیرکبیر تاکنون دارند فعالیت می‌کنند؛ 5⃣ اوایل انقلاب اسلامی : اعتماد به افراد ظاهراً انقلابی موجب شهادت ۷۲ تن از بهترین یاران و شخصیت‌های با ارزش نظام و انقلاب شد. ٢ ___________
هدایت شده از جواد سلیمان
enc_16929797680744458033858.mp3
3.13M
درد ودل بسیار زیبا با آقا امام حسین علیه سلام
هدایت شده از جواد سلیمان
🌙قصه شب حکایت کنند مرد عیالواری به خاطر نداری سه شب گرسنه سر بر بالین گذاشت. همسرش از او خواست تا به دریا برود، شاید خداوند چیزی نصیبش گرداند. مرد تور ماهیگری را برداشت و به دریا زد تا نزدیکی غروب تور را به دریا می انداخت و جمع میکرد ولی چیزی به تورش نیفتاد. از این که ماهی به تورش بیفتد ناامید شد و قصد بازگشت به خانه داشت در همان حال نا امیدی تصمیم گرفت برای آخرین بار تورش را به دریا بیاندازد و این کار انجام داد. وقتی تورش را جمع می کرد، منوجه شد که یک ماهی خیلی بزرگ به تورش افتاده. او خیلی خوشحال شد و تمام رنجهای آن روز را از یاد برد. او زن وفرزندش را تصور می‌کرد که چگونه از دیدن این ماهی بزرگ غافلگیر می شوند! او خنده های فرزندانش و شادی همسرش را احساس می کرد همانطور که در سبزه زارهای خیالش گشت و گزاری می‌کرد، پادشاه رشته خیال مرد فقیر را پاره کرد! آری! پادشاه که در همان حوالی مشغول گردش و ماهیگیری و تفریحی بود با صدای بلند پرسید: ای مردک در دستت چیست؟ او به پادشاه گفت که خداوند این ماهی را به تورم انداخته است، به دستور پادشاه آن ماهی به زور از مرد بیچاره گرفته شد و در مقابل هیچ چیزی هم به او نداد و حتی از او تشکر هم نکرد. مرد فقیر و گرسنه ناامید و سرافکنده به خانه بازگشت، چشمانش پر از اشک و زبانش بند آمده بود. پادشاه با غرور تمام به کاخ بازگشت و جلو ملکه به خود می‌بالید که چنین صیدی نموده است. همانطور که ماهی را به ملکه نشان می‌داد، خاری از فلسهای ماهی به انگشتش فرو رفت! درد شدیدی در دستش احساس کرد سپس دستش ورم کرد و از شدت درد نمی‌توانست بخوابد! پزشکان کاخ جمع شدند و همه قطع انگشت پادشاه را تجویز کردند! پادشاه موافقت نکرد و دنبال راه دیگری برای درمان بود. بعد از چند روز، درد تمام دست تا مچ و سپس تا بازو را فرا گرفت و چند روز به همین منوال سپری گشت! پزشکان قطع دست از بازو را تجویز کردند و پادشاه که درد امانش را بریده بود مجبور شد موافقت کند. وقتی دستش را بریدند از نظر جسمی احساس آرامش کرد. ولی بیماری دیگری به جانش افتاد! پادشاه مبتلا به بیماری روانی شده بود و مستشارانش گفتند که او به کسی ظلمی نموده است که این چنین گرفتار شده است! پادشاه بلافاصله به یاد مرد ماهیگیر افتاد و دستور داد هر چه زودتر او را بیابند و نزدش بیاورند. بعد از جستجو در شهر، ماهیگیر فقیر را پیدا کردند و او با لباس کهنه و قیافه شکسته بر پادشاه وارد شد. پادشاه به او گفت: آیا مرا میشناسی؟! مرد فقیر گفت: آری تو همان کسی هستی که آن ماهی بزرگ را به زور از من گرفتی. پادشاه گفت: می‌خواهم مرا حلال کنی. مرد فقیر گفت: تو را حلال کردم. پادشاه گفت: می خواهم بدون هیچ واهمه ای به من بگویی که وقتی ماهی را از تو گرفتم، چه گفتی؟! مرد فقیر گفت: سه روز بود که خانواده ام چیزی نخورده بودند و با امید آن ماهی را به خانه می بردم و می دانستم که فرزندانم از دیدن ماهی خوشحال می شوند، وقتی تو به زور ماهی را از من گرفتی و قدرت پس گرفتن آن را نداشتم رو به آسمان کردم و به خدای بینا و قادر گفتم: پروردگارا او قدرتش را به من نشان داد، تو هم قدرتت را به او نشان بده! پادشاه که قدرت خدا را احساس کرده بود حاجات مرد فقیر را برآورده کرد و آنقدر به او بخشید که تمام مشکلات مرد بر طرف شد مرد با دست پر به خانه رفت و ماجرا را برای فرزندانش تعریف کرد، بچه ها خیلی خوشحال شدند و همه برای پادشاه طلب خیر و عافیت کردند و به واسطه دعای آنان حال پادشاه خوب شد و بیماری از او دور.                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨مداحی:اومدم با آه گریه این قشنگترین سلامه💔🥺 ✨ | عضوشوید 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ السلام علیک یاصاحب الزمان...🌸 واحد فرهنگی، هیئت الهدایه قم 🇮🇷 ✅ کانال درایتا ؛ @heiyat_hdayt ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔺 در حماسه اربعین ⚠️من به عنوان (یک نفر) چطور میتوانم به برپایی هرچه بهتر این راهپیمایی عظیم کمک کنم؟ من با دست خالی چطور میتونم این سفر رو برای دیگران زیباتر، شیرین تر و راحت تر کنم؟ و جلوه‌ی این *گردهمایی بزرگ بشریت* رو جلا بدهم؟ 🔺پویش‌های پیشنهادی ✅ پویش اول ** دیده شده شبها در موکب ها برخی افراد مخصوصاً ایرانی ها، بیش از نیاز خودشون پتو برمیدارن. بیاید عادت برداشتن بیش از حد نیاز رو از همینجا ترک کنیم. فکرکنیم خودمون اون نفر آخری هستیم که وارد موکب میشیم... بی پتو... با دو سه تا بچه... ✅ پویش دوم ** بیاید فقط و فقط در حد نیاز خودمون غذا و آب بگیریم. الحمدلله سفره‌ی آقا خیلی پر و بابرکته. اما دلیل نمیشه ما مصرف‌گرایانه و درواقع مسرفانه، مقدار بیش از حد نیازمون برداریم. بعد هم زیاد بیاد یا خراب بشه و بریزیم دور... بیاید گول گرسنگی چشمهامون رو نخوریم و به مقدار نیاز بگیریم ✅ پویش سوم ** انبوه زباله... پلاستیک... لیوان یکبار مصرف... پوشک‌ها که بماند... بعضی زباله‌ها رو نمیشه کم کرد مثل پوشک. اما لیوان و قاشق و چنگال یکبار مصرف چی؟ چرا همراهمون نباشه و آب و چای و شربت رو تو لیوان خودمون نخوریم؟ روزی چندتا قاشق مصرف میکنیم؟! به مشکلات کشور میزبان اضافه نکنیم ✅ پویش چهارم ** موکب‌های بزرگ و شیک و تمیز همیشه مورد استقبال هستن و زوار عزیز با پذیرایی این موکب ها سیر میشن. اما موکب‌های ساده بی رونق می‌مونن، دست‌هایی که به پذیرایی دراز شده ان، ناامیدبرمیگردن همه سیر هستیم و میلی به سفره و سینی ساده ی اون ها نداریم... بیایید امسال عشق و اخلاص و صفای میزبان رو بهتر پاسخ بگیم کمی چشم روی موکب‌های پررونق و غذاهای چرب ببندیم و به موکب‌های ساده تر رونق دهیم ✅ پویش پنجم ** دیده شده گاهی وقتی جایی غذای ایرانی خاصی داده میشه، عده ای با سروصدا هجوم میبرن به اون سمت: حلیم ایرانیییییی! یا وقتی جایی غذای چرب و گرم خاصی توزیع میشه... آخه مگه رفتیم اونجا برای.... ؟! 😞 رعایت کنیم. بخش مهمی از درآمد سالانه شون رو خرج میکنن برای پذیرایی ما اون وقت ما اینطور.... ؟! ✅ پویش ششم ** سفر اربعین دیگه این چندسال مملو از خانواده است؛ خانم‌هایی با بچه‌های کوچک قد و نیم قد. و احتمالا گاهی در موکب ها، سرویس ها، صف غذا و... دست تنها و نیازمند کمک... بیایین خواهر و برادر هم باشیم شب، صدای گریه بچه کوچک و غرغر بچه بزرگترش اذیتت میکنه؟ به جای نچ نچ و سرزنش، میتونی کوچیکه رو بغل کنی تا مادر به فرزند دیگه ش برسه... تو سرویس بهداشتی ساک و چادرش رو بگیری تو صف غذا نوبتت رو بهش بدی... این سفر، تمرین زندگی در دولت کریمه است اونجایی که همه عاشقانه با هم خواهر و برادرن... ✅ پویش هفتم ** احتمالاً گذر خیلیامون به مَبیت ها میفته... چقدر مخلصانه و عاشقانه میزبان ما غریبه‌ها میشن... چقدر زیباست که ما تو بساطمون چندتا هدیه ی خوب برای قدردانی داشته باشیم. اگر میتونیم بسته زعفران، زیره، پسته یا نبات، خشکبار، لواشک‌های خونگی و... ما ایرانی‌ها عادت نداریم جایی دست‌خالی بریم😊 ✅ پویش هشتم ** تو مسیر، گاهی بریم تو موکب‌های *عراقی* و پیشنهاد کمک بدیم. چه حس برادری ای ایجاد میکنه... خدا میدونه این تقویت عُلقه بین مسلمین چه اجر و فوایدی داره... ✅ پویش نهم ** بیاید از الان تصميم بگیریم برای برخی ها حق تقدم قائل بشیم برای خانم‌های بچه دار، مردان بچه‌دار، خانم‌ها (تو صف ماشین و غذا و...)... این حق تقدم به خانمها باعث میشه از اختلاط ها هم جلوگیری بشه ✅ پویش دهم ** برای بچه‌های عراقی، برای میزبان کوچولوهای مهربانمون، هدیه ببریم؛هرچند کوچیک... گیره سر، گیره روسری، ماشین کوچولو، جاکلیدی، پیکسل، جانماز، عروسک، پوستر، مداد رنگی و... خیییلی خوشحال میشن 💠اگر به نظرتون مفید اومد به نام خودتون نشر بدین