من این قضیه بیمعرفتی رو نمیفهمم .
اگه من ازت بیخبر بودم یعنی تو هم از
من بیخبر بودی، پس بیحسابیم !
وقتی دیگه نمیتونی به هیچکس اعتماد کنی و ارتباط برقرار کنی یا حرف بزنی و حتی حوصله کسیو نداری دقیقا اونجا تو نه دیوونه شدی نه افسرده ، اونجا عقلت کامل شده و فهمیدی آدما ارزش اینکه وقتتو بزاری واسشون ندارن .
من خیلی دلم میخواست
دستتو بگیرم و با هم
عبور کنیم از هرچیزی تورو به رنج میاره .
اما تو من و انقد جدی نمیگرفتی
که بخوام گرههای روحت رو به کمک خودت
حل کنم .
تهشم یه برچسب خستهشدم
روی همهی ثانیههات زدی و کم کم
اون محبت به عمق انزوا فرورفت .
انقدر که ما حتی سالی یکبار هم همدیگرو
صدا نمیزنیم!
بعضی شبا زیادی شبن ، اونقدر که ؛
دلشوره و دلهره و دلتنگیِ همهی دنیا
یهو میریزه تویِ دل آدم و نه میشه بخوابی
نه میشه بیدار بمونی ، فقط میشه زل بزنی به شب
و منتظر بشی تا بگذره .
آدم هر ضربهای میخوره اول از خودش میخوره
از مهربونیهای بیجاش
از دلسوزیهای زیادیش
از انتخابهای اشتباهش
از اعتمادهای بیموقعش به آدمهای اشتباه !
از اجازه ورود اشتباه آدمهایی که فقط بوی عشق میدادن . .
از تموم دردهایی که فقط بخاطر خودش خورده .
هر کانالیُ وا میکنی تبریک روز مادر ، میپاچه تو صورتت .
خیلیم عالی روزشون مبارڪا باشه🌚
ولی یادمون باشه خیلیا تو این روز
مادرشون کنارشون نیست(:
هدایت شده از . درخفايخویش .
حاجقاسِمبهخونخونآموخت ؛
مردِمیدانشھیدخواهدشد .