[خاطرش نیست ولی
خوب به خاطر دارم
که در آغوش خودم
قول نرفتن میداد:)
《@khaharan_gharib🌱》
آقا اصنکی گفته این جملهی جوادی«سیگنال بینمون هنوز فعاله»
فقط برا عاشقاس؟!؟
امروز صبح سرجلسه امتحان به رفیقم که جلوتر از من نشسته بود، همین جمله رو گفتم، برگش رو ۹۰ درجه چرخوند سمتم😁😂❤️
خلاصه تو امتحان یادتون نره؛ سیگنال بینتون رو حتما چک کنید😁😉
#ازجلسهامتحانمیآیم🚶♀
•°|مــ🌙ــاه بانــــو|°•
آقا اصنکی گفته این جملهی جوادی«سیگنال بینمون هنوز فعاله» فقط برا عاشقاس؟!؟ امروز صبح سرجلسه امتحان
خداحفظشون کنه این دوستارو واقعا😁
🌈🍃
محبوب من!❤️
دوستی پس گرفتنی نيست. #عشق پس داده نمیشود. چنانكه ماه، مهتابش را پس نمیگيرد، خورشيد گرما و روشنیاش را.
محبوب من!
بياييد دوباره شروع كنيم. همه چيز را از صدا زدن اسم من آغاز كنيد. خودتان هم میدانيد كه من ادامهی شما هستم. به هر جا كه رفتهايد مرا هم كشاندهايد.
#محمد_صالح_علاء🌱
@khaharan_gharib
🌈🍃
تو حق داری هرچی تو دلته به من بگی
تو حق داری به من بگی دیگه ننویس،
حق داری بهم بگی دیگه نبین،
دیگه نشنو،
دیگه حرف نزن،
دیگه نفس نکش...!
تو حق داری همه اینها رو به من بگی
و مطمئن باش از من فقط "چشم" میشنوی...
اما هیچوقت نگو «دیگه دوستم نداشته باش»
هیچوقت نخواه که از دوست داشتنت کوتاه بیام...
نخواه اینو ازم...
نخواه...
که "دوست داشتنت" جان است
و جان را «مرگ» پایان میدهد!
#سید_علی_صالحی🌱
این نوشمک ها واسه ما خیلی عزیز بود😍ولی عزیز تر از اونا دوستی بود که باهاش نوشمکمونو نصف میکردیم...بعد امتحانا سرخوش تا خونه بالا پایین میپریدیم،وقتی هم راهمون از دوستمون جدا میشد سربه زیر و آروم میشدیم😅
🌈🍃
تاکسی های سالخورده
تا کارگاه اسقاط
کار می کنند
.
.
کارگرهای معدن
تا فرو ریختن سقف
آواز می خوانند
.
.
.
و آدم های عاشق
تا پایان دنیا
رنج می برند...
#محمد_عسکری_ساج🌱
🌈🍃
این روزها دیده ای ؟!
آدم ها از پایان جهان می ترسند؛
عشقِ من
می دانی ؟
فقط وقتی #تو نباشی
دنیا تمام می شود...
#عباس_معروفی🌱
@khaharan_gharib
🌈🍃
تنها نگرانِ این بودم
که به جستجوی تو
در دورترین کوچه ی دنیا به خانه ات برسم
و تو به جستجویم رفته باشی...
چه غمبار،
وقتی نمی دانی
گم کرده ای...
یا گم شده ای...؟؟؟
#معین_دهاز🌱
@khaharan_gharib
🌈🍃
میدانم گاهی
تلخ ام؛
گس ام؛
بیشتر از معمولِ زندگیِ یک نواختم؛
بد اخلاق و عنُق هستم ؛
میدانم روزهایی ست مثلِ پیچکِ یاسِ روی دیوارِ خانه های قدیمی ؛
در خودم میپیچم ؛
و هرچقدر در را بکوبند؛
هیچکسی را در خانه ی کوچک ام راه نمیدهم.
اما حتّی آن زمانی که خودم را دوست ندارم
تو را بسیار دوست دارم
بسیار....