دعاهای ماه رجب یک دریایی از معرفت است.
در دعا فقط این نیست که انسان دل را به خدا نزدیک کند، این هست، فراگیری هم هست.
در دعا هم تعلیم است هم تزکیه است.
#بهارعبادت
➡️ ۸۸/۳/۲۹
32.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥⭕️به مناسبت روز مرد این ویدیو رو بارگذاری کردیم تا ببنید این ۳ شیر مرد چه میکنند ...😎⠀
⠀
⠀
پ.ن : این ویدیو مربوط به روز دانشجو در دانشگاه صنعتی شریف در سال ۹۶ ⠀
⠀
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🎥⭕️به مناسبت روز مرد این ویدیو رو بارگذاری کردیم تا ببنید این ۳ شیر مرد چه میکنند ...😎⠀ ⠀ ⠀ پ.ن : ای
هم از روز مرد چند روز گذشته و هم این ویدئو مربوط به چند سال پیش هست
ولی دیدنش واقعا خالی از لطف نیست ...
درود بر شرف این دانشجویان ..😍😍
ای کاش فقط چادر حضرت زهرا روسرمون نباشه...! همراش؛
حیایِ زهرایی
عفافِ زهرایی
نگاهِ👀زهرایی
کلامِ🗣زهرایی
هم داشته باشیم :)🌱
ڪاش ب خودمون بیایم و به این نقطه برسیم ڪه چادر مشکے حضرت زهرا صرفا یڪ چادر ساده مشکے نیست ...
یک دنیا پراست از تکلیف و آداب
ڪه بدا بہ حال ما ڪه که خود راچادری میدانیم و از آن غافلیم💔
#پویش_حجاب_فاطمے
ما شوخی کرده بودیم،
ولی ملائک جدیجدی نوشته بودند!!
#سهدقیقهدرقیامت
⭕️ علامه مصباحیزدی: تحریف خط امام (ره) به نام احیای آثار امام (ره) غصه دارد!!
✍️ هادی مجیدی:
💢 تاریخ زندگی مرحوم آیتالله مصباح (ره)، بیانگر حساسیت ایشان در برابر جریانهای انحرافی بوده است. هرگاه جریانی سعی در تحریف دین یا انقلاب اسلامی داشته است، ایشان چون رزمندهای دلیر به میدان آمده از مبانی اسلام و انقلاب دفاع کرده است.
♨️ مرحوم آیتالله مصباح در این زمینه فرمودند: «والله برای بنده با این غصههایی که انسان در جامعه میخورد، مرگ بسیار شیرین است، اگر کافر علیه انسان کاری انجام میداد، غصه نداشت؛ تحریف دین و تحریف خط امام (ره) به نام احیای آثار امام (ره) غصه دارد. مرگ برای ما چه ضرری دارد؟ ما را از این غصهها نجات میدهد.
#شماره_45
#سیاست
#تحریف_امام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️خییییییلی مهم
این کلیپ رو از دست ندید
تا آخرش ببینید
حریرچی
معاون نمکی وزیر بهداشت
به کشتار بیماران کرونایی اعتراف کرد
حریرچی : علت مرگ بیماران کرونایی پلی فارماسی است = اونقدر داروهای مختلف به بیماران داده میشه... و این داروها معمولا عوارض زیادی داره... 😳
آقای رئیسی ملت را از چنگال بهداشت جهانی که بخشی از ارتش آمریکاست و نمکی نجات دهید❗️
.لعنه الله علی القوم الظالمین
در برنامه تلویزیونی ثریا مطرح شد:
📌سریعترین کاهش فرزندآوری در تاریخ بشر مختص به ایران است.
حسین مروتی: "دکتر محسن مرادیان، یکی از اساتید دانشگاه دفاع ملی است که تحقیقی جدید انجام داده است و در آن ۱۶ مدل را در زمینه قدرت_ملی استخراج و مؤلفههای مؤثر در قدرت ملی کشورها را احصا کرده است. در تمام این مدلها، جمعیت یک مؤلفه اصلی است، جمعیت بهعنوان عامل قدرت ملی با هیچ عامل دیگری قابل قیاس نیست و بیشترین تکرار را بعد از جمعیت، ظرفیت صنعتی با ۱۰ بار تکرار و ظرفیت نظامی با ۸ بار تکرار دارد؛ جایگاه بحث جمعیت، چنین جایگاه مهمی است."
گفت: «اگه ما اینجا (تو جبهه) تیکهتیکه بشیم، اِرباً اربا بشیم چقدر خوبه! نریم اِرباً اربا رو فقط تو کتابا بخونیم!» رفت تو سنگر، خمپاره اومد، تیکهتیکه شد!
بچهها! [شهدا] میخواستن، میشد؛ ما میخوایم ولی نمیشه! [باید ببینیم] چیکار کردن، چقدر با خدا رفیق شدن، قاطی شدن، که ألا بذکرالله تطمئنالقلوب؟
#حسین_یکتا |
بسم الله الرحمن الرحیم
#من_زنده_ام
قسمت_صدو هفتاد وچهارم
نمی دانم در سینه محمودی به جای قلب چه چیزی در تپش بود . برادر ها با تنی مجروح با سینه ای ستبر صبورانه منتظر فرود آمدن شلاق های خمیس و رسوایی محمودی بودند . هر وقت دست خمیس بالا می رفت قلبمان از جا کنده می شد و ذره دره وجودمان رو به متلاشی شدن می رفت . سربازها با همه توان و زورشان شلاق می زدند طوریکه موهایشان روی صورتهایشان پخش شده بود و پیراهنشان از شلوار بیرون زده بود و عرق از سر و رویشان می ریخت .
خدا را به مقدسات عالم قسم دادیم همانطور که آتش را بر ابراهیم نبی سرد کرد شدت این ضربه ها را بگیرد و درد را از آنها دور کند .
صدای فریاد برادرهای مجروح و قهقه محمودی و ناسزاهای نگهبانها و پارس آن سگ وحشی که همیشه همراه محمودی بود و بین بچه ها می چرخید چنان در گوشهایمان می پیچید که اعصاب و وضعیت جسمانی مان را کاملا به هم ریخته بود . دچار جنون آنی شده بودم .
ناگهان به سمت در رفتم که فرار کنم ، فریاد بزنم و خودم را جلوی تن رنجور مجروحین و چهره های موقر و سالخورده پیرمردانی که هم شکل و رنگ پدرم بودند ، بیاندازم تا شاید حایلی بین درد و تن اسرا باشم .
شاید نگهبانها از حضور من ، شرم کنند . اما فاطمه دنبالم دوید و شانه هایم را محکم تکان داد ، مثل کسی که بخواهد کسی را به هوش آورد .
او که همیشه صبور بود و کم تر عصبانی می شد این بار با عصبانیت گفت :
- چه کار می کنی؟ یا طاقت دیدن داشته باش یا ندیدن را تاب بیاور اصلا" چرا تا سوت آمار را می زنند شما می پرید توی آسایشگاه که از این دریچه بیرون را تماشا کنی ، دیدن این جنایت ها چه کمکی به شما می کند ؟ !
گفتم : چرا خودت هم نگاه می کنی؟ نمی خواهم شما تنها باشید . هرچه بیشتر ببینیم ، اینها را بیشتر و بهتر می شناسیم و بهتر می فهمیم گیر چه کسانی افتاده ایم .
- می توانیم علیه شان به صلیب سرخ جهانی شکایت کنیم .
- شما به خدا شکایت کنید!
از همه ما قول گرفت که دیگر به این آسایشگاه نیاییم و این قدر کنجکاو نباشیم .
فاطمه را مثل خواهرم فاطمه دوست داشتم و اوهم مرا جدا از قولش مثل خواهرش معصومه دوست داشت . چون بزرگ تر از من بود برایش احترام خاصی قائل بودم . مثل مادری که خودش در آتش می سوزد اما از سوختن بچه هایش می ترسد ، ما سه تا را بغل گرفت . تمام صورتش خیس بود دست به صورتم کشید و برای اینکه فضا را عوض کند و مرا بخنداند گفت :
- یادت نره اگه از خواهر شوهرت حساب نبری و عروس بازی در بیاری علیرضا بی علیرضا !
قول دادم ، اما آنقدر به صدای سوت آمار شرطی شده بودم که دست خودم نبود و به محض شنیدن آن سوت یا فریاد پشت پنجره می پریدم .
روز عاشورا بود . در ذهنم خاطره دهه محرم حسینیه بی بی و روضه سقای سیدالشهدا و گهواره علی اصغر و حجله قاسم مرور می شد و از طرف دیگر آنچه به عیان شاهدش بودم برایم مسئولیت آور بود .
در شهر رمادیه بودیم ؛ چقدر به کربلا و دشت نینوا نزدیک شده بودیم .
ما از آب فرات می خوردیم ؛ فراتی که برای ما فقط یک رود نیست بلکه جریان همیشگی جوشش خونی است که به ما حیات دوباره می بخشد و تاریخ ما را ساخته است .
شام غریبان بود ؛ شبی که سر امام حسین و کاروان اسیران را به سمت شام روانه کردند . بی آنکه از قبل برنامه ای تدارک دیده باشیم یا آماده درگیری با بعثی ها باشیم طبق معمول بعداز نماز، دعای وحدت و فرج امام زمان و« أمن یجیب » خواندیم . اما بغضمان فرو نمی نشست...
پایان قسمت صد و هفتاد و چهارم
+توقع بعضیا از رهبری؛
"ما احمقانه رای میدیم؛
ولی تو بیا اونی ک ما انتخاب کردیم برکنار کن:/
بعدشم ما بهت بگیم دیکتاتور:/"
😒😒😒