eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.4هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
6.1هزار ویدیو
150 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
°•♡ 🌱 فکر کردن به مثل دود می مـونه ! آدمو نمی سوزونه ولی درو دیوار دل رو میکنه و آدمو خفه...
🍃🌷 🔸هر جا کم آوردی... حوصله نداشتی... گرفته بودی... پول نداشتی... کار نداشتی... باطریت تموم شد... 🔸صد بار بگو :👇 🔸استغفرالله ربی و اتوب الیه🔸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌
1_1124837662.mp3
12.38M
۲۸ ✨ برای یک منتظر، آنهم در شرایط آخرالزمانی و حساس امروز؛ - تفکر - درک حوادث و تغییرات عجیب و متوالی دنیا و ... مهم‌ترین عامل در استقامت، برای رسیدن به معیّت با امام زمان علیه السلام است. چگونه می‌توان، بصیرت لازم آخرالزمانی را کسب کرد؟ 🎤 @Ostad_Shojae
🌹 ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ شهادت خلبان «عباس بابایی» یکی از دلاورترین قهرمانان جمهوری اسلامی ایران در ۸ سال دفاع مقدس است. ♦️ تصویری از دیدار این خلبان تیز پرواز ایرانی با امام خمینی(ره) ✍دست خط امام پس از شهادت عباس بابایی: خداوند رحمت فرماید این شهید سعید ما را.
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
ادامه قسمت۱۶۱ از کتاب #دلتنگ‌نباش #شهید_روح‌الله_قربانے _گریه می کنی زینب؟! _روح الله ، این همه م
ادامه قسمت۱۶۲ از کتاب زینب عروسک را گرفت و بویید . دلش پر کشید برای حرم حضرت رقیه (علیها سلام) شش ماهه بود که به همراه خانواده به سوریه رفته بود و اصلا چیزی یادش نبود. خیلی دلش می خواست به زیارت حضرت زینب(علیها سلام) و حضرت رقیه(علیها سلام) برود. _چند بار رفتی زیارت روح الله؟ چطور بود؟ _چند باری رفتم ، خیلی خوب بود .به خاطر کاری که داشتیم ، خیلی فرصت نمی شد بریم حرم اما شب عاشورا حرم حضرت زینب بودم . خیلی جات خالی بود . خیلی دعات کردم .حرم حال و هوای خاصی داشت . با آمدن روح الله حال و هوای خانه عوض شده بود . همه خوشحال بودند خانم فروتن با کمک زینب شام درست کرد، اما زینب دوست داشت هر چه سریع تر به خانه خودشان بروند و خانه نوی تازه چیده شده را نشانش بدهد. روح الله که به ماموریت رفت ، خانه شان هنوز کامل نشده بود. لوستر و پرده ها را هنوز نزده بودند ، اما حالا همه چیز سر جایش بود . به خانه که رسیدند ، دور تا دور خانه چرخید و گفت :«دستت درد نکنه، همه چیز را چیدی. چقدر همه جا تمیز و مرتبه . پرده اینا رو هم زدین؟.» _آره دیگه ، حسین و مامانم کمکم کردن خونه رو مرتب کردیم. _دستشون درد نکنه. دست تو هم درد نکنه این چند وقته خیلی اذیت شدی . ان شاء الله جبران کنم برات. اما زینب نیازی به جبران نداشت . حالا روح الله کنارش بود و این برایش کافی بود. فردا رفتن خانه پدرش . روح الله عادت داشت هر بار که به دیدن پدرش می رفت چیزی می خرید دوست نداشت دست خالی برود . از بعد مریضی پدرش ، بیشتر میوه می خرید :موز ، پرتقال ، لیمو شیرین و ... برای علی هم سی دی های کارتون یا بازی می خرید . تا وقتی هم که آنجا بود ، با علی خیلی بازی می کرد و به حرف ها و درد و دل هایش گوش می داد. اگر درس و کاردستی هم داشت ، با حوصله برایش درست می کرد . با پدرش حال و احوال کرد. حال پدرش رو به بهبودی بود . از این بابت خیلی خوشحال شد . خیلی سربسته از ماموریتش گفت ، اما نگفت دقیقا کجا رفته بوده و چه کاری انجام می داده . چون از قبل به زینب قول داده بود که شام مهمانش کند، شام خانه پدرش نماندند. از آنجا که بیرون آمدند ، روح الله گفت:«خب خانم ، شام چی میل دارید؟» _من چند وقته خیلی دلم پیتزا می خواد. میشه حالا یه امشب رو بزنیم زیر قولمون و پیتزا بخوریم ؟ [هر روز با
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
ادامه قسمت۱۶۲ از کتاب #دلتنگ‌نباش #شهید_روح‌الله_قربانے زینب عروسک را گرفت و بویید . دلش پر کشید ب
ادامه قسمت۱۶۳ از کتاب حدود شش ماهی می شد که مواد غذایی مضر را نمی خورند. به هم قول داده بودند سوسیس و کالباس، چیپس و پفک و نوشابه را به طور کامل از زندگی شان حذف کنند. روح الله کمی فکر کرد. - باشه، حالا یه امشب رو اشکال نداره. دیگه دو ماه نبودم باید جبران کنم دیگه. هر چی تو بخوای همون میشه. بعد از چند ماه، رفتند بیرون و با هم غذا خوردند. شب خوبی شد برایشان. روح الله یکسری از وسایل مادرش را نگه داشته بود تا خانه خودش ببرد. چون خانه قبلی شان خیلی کوچک بود، نتوانست وسایل را بیاورد. فرش و کمی از وسایل خانه پدرش بود، کمدها و کتابخانه هم در انباری خانه پدر خانمش. حالا که این خانه شان دو تا اتاق خواب داشت، قرار شد وسایل مادرش را بیاورد و در یکی از اتاق ها بچیند. همان شب اتاق را چید. دو تا پشتی که یادگاری مادرش بود، گذاشت داخل اتاق. زینب از قبل پرده سفیدی هم برای اتاق خریده و آویزان کرده بود. سفید انتخاب کرد تا به فرش آبی و سفید مادر روح الله بخورد. اتاق را که چید دست به کمر زد و به آن نگاه کرد. از اینکه وسایل مادرش را در اتاقش دیده بود، خیلی حس خوبی داشت. زینب هم از خوش حالی او کیف می کرد. فردا صبح روح الله باید می رفت کرج پدرش کاری را به او سپرده بود که باید انجام می داد. زینب هم همراهش رفت . قبل از اینکه برود سوریه ، به زینب قول داده بود که وقتی برگشت او را سفر شمال ببرد. بین راه ، روح الله سر رسیدِ مشکی اش را که در آن کارهایش را می نوشت به او داد «بیا این دستت باشه چیزی یادمون افتاد برای سفر ، توش یادداشت کنیم.» زینب دفتر را گرفت و شروع کرد به ورق زدن . روح الله تمام کارهای سفرشان را در آن نوشته بود. زینب نگاهی گذرا به نوشته های او انداخت . درآن نوشته بود: کار های سفر به بابلسر: _باید آتش زنه بخرم. _یادمون باشه حتما سیب زمینی برداریم. _باید برای زینب کتونی بخرم. _برای خودمم کاپشن بگیرم. حتی برای مسیر سفر هم برنامه ریزی کرده بود و نوشه بود کی و کجا بایستد برای صبحانه🍱 و کی حرکت کند... . زینب خیلی خوشحال شد که شوهرش در مأموریت هم به فکر سفر دو نفره شان بوده. روح الله درباره کار پدرش حرف می زد و حواسش به او نبود . زینب هم دفتر را ورق می زد و به حرف هایش گوش می داد . چند صفحه ای ورق زد و رسید آخر دفتر . جایی که روح الله چند صفحه پشت سر هم نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم اشهد ان لا اله الا الله ، محمد رسول الله ، علی ولی الله و الائمة المعصومین و ولده حجج الله ان...انهم والحجة علیهم و ان الدین الاسلام حق و لکتاب حق و المیزان حق لا ریب فیه. همسر عزیزم ، پدرم ، خواهرم ، برادرم ، دوستای خوبم! اگر شهید شدم ، یک کلام وصیت اینکه حاج آقا مجتبی به نقل از حضرت علی(علیه السلام ) می گفتند که منتهای رضای الهی تقواست. شهادت خوب است و تقوا بهتر . تقوا می خواهد، تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز می کند و فکر نکنم مال یک روز باشد یا شاید یک روزه هم دارد؛ ولی حاجی می گفت پی ساختمان، فندانسیون آن است. نگاه زینب به نوشته ها ثابت ماند. نفسش در سینه حبس شده بود. [هر روز با
41.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏝خورشیدپنهان🏝 ⬅️ چند نفر را با خورشید پنهان آشناکرده‌ای⁉️ ⬅️چقدر از مال و جان و استعدادت را برای گل نرگس خرج کرده‌ای⁉️
السلام علیک یا ابا عبدالله 🏴باید تمام زندگیم مثل او شود🏴 ✴️به مدت ۱۲ روز ✅ساعت ۵ الی ۷ عصر 🏴هیئت خواهران خادم الزهرا سلام الله علیها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
معرفی یک استاد خصوصی برای سیر و سلوک عرفانی! 🔻چقدر خوب است آدم استادی داشته باشد که دردهای او را تشخیص بدهد و بگوید: باید فلان کار را انجام دهی تا مشکلت حل شود. استاد گاهی نه‌ تنها راهنمایی می‌کند، بلکه به آدم کمک می‌کند تا مشکلش برطرف شود. شاید داستان‌های زیادی شنیده باشید از کسانی که به دنبال سیر و سلوک الی الله بوده‌اند و اگر استاد خوبی نصیب‌شان شده، چگونه آن استاد در مراحل مختلف دستشان را گرفته و برای عبور از موانع کمکشان کرده است. 🔻اما همۀ ما استادی به نام نماز داریم؛ نماز استاد رساندن انسان به خداست. نماز زنده است، شعور دارد، متحرک است، فعال است، بصیر است، آگاه است. نماز مثل یک عادت شخصی یا یک مراسم عمومی نیست. نماز یک فعالیت مردة بی‌روح نیست، که خاصیتی برای ما نداشته باشد. نماز هر کسی متناسب با خود او برایش کار می‌کند. اگر من حب مقام دارم، نماز من، حب مقام مرا برطرف می‌کند. اگر حب مال دارم، حب مال مرا برطرف می‌کند. اگر حب شهوت دارم، حب شهوت مرا برطرف می‌کند. اگر تکبر دارم، تکبرم را زائل می‌کند. اگر محبت به خدا ندارم، محبت به خدا می‌آورد. نماز هر کسی می‌داند با او چکار کند تا اصلاح شود. @Panahian_ir
✨﷽✨ 🌼پند و عبرت ✍امام زين العابدين (ع) : بيچاره فرزند آدم! هر روز سه مصيبت به او مى رسد و حتى از یکی از آنها پند نمى گيرد كه اگر پند میگرفت، سختي هاو كار دنيا بر او آسان مى شد. مصيبت اول: هر روز از عمر او كم میشود در صورتى كه اگر از مال او چيزى كم گردد اندوهگين مى شود؛ درحالیکه مال جايگزين دارد، اما عمر از دست رفته جبران نمى شود. مصيبت دوم: روزيش را به طور كامل دريافت میكند، كه اگر از راه حلال باشد بايد حساب پس دهد واگرحرام باشد كيفر میبيند. مصيبت سوم: از اينها بزرگتر است» پرسیدند: "آن چيست؟" فرمود: «هيچ روزى را به شب نمى رساند مگر اين كه يك منزل به آخرت نزديك شده است، اما نمى داند به سوى بهشت يا به سوى آتش؟ 📚الاختصاص صفحه۳۴۲
📸 شستشوی گنبد سیدالشهدا در آستانه محرم 🔹 در شب اول محرم نیز پرچم گنبد در مراسم باشکوهی تعويض می‌شود.
🌄قانون ثابت اصلاحات؛ با دوستان دشمنی، با دشمنان رفاقت!
✨ امام رضا [علیه السلام] در حدیث به ریان بن شبیب فرمودند: وقتی زکریا [علیه السلام] مصیبت سیدالشهدا [علیه السلام] را دید، به خدا عرضه داشت: خدایا به من فرزندی بده که از اولیای تو باشد و شبیه شهادت سیدالشهدا [علیه السلام] به شهادت برسد تا من هم در مصیبت نبی اکرم [صلوات الله علیه] شریک شوم، که خدای متعال یحیی [علیه السلام] را به او عطا نمود. ✨ سپس حضرت می‌فرمایند: اگر فرزند می‌خواهید، در روز اول محرم روزه بگیرید و دعا کنید، خدا بهتان عطا می‌کند. حضرت زکریا هم همین کار را کرد و در محراب، آن خطاب به او شد. زکریا گفت: من در کهن سالی هستم و همسرم هم دوران فرزندآوری اش گذشته است اما در پاسخ به او گفته شد که خداوند دعای تو را مستجاب کرده و دیگر جای تردید نیست. 📚 كتاب الامالی شیخ صدوق، روايت جامع امام رضا علیه السلام، معروف به "حدیث ریان بن شبیب" 🔶سه شنبه روز اول ماه محرم است
4_6003319773826385166.mp3
10.5M
۱ | کُلُّنا سفینهُ النجاه ، و سفینه الحسین أسرع | ▪️چرا کشتیِ نجات حسین ، سریعتر به مقصدِ نجات می‌رسد؟ @ostad_shojae
اول صبح، عرض سلام به قطب عالم امکان ... فرازی از زیارت ال یاسین سَلامٌ عَلَى آلِ یس السَّلامُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَابَ اللَّهِ وَ دَیَّانَ دِینِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خَلِیفَةَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِیلَ إِرَادَتِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا تَالِیَ کِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ ... 🌱🍃🌼🌸💐🍃🌼🌸💐🍃🌼🌸💐🌱🍃 
🏝و عشق را باید تا پاے جان پرستارے ڪرد بیقرارِ آمدنت می‌مانم تا لحظه‌اے کہ جان در بدن دارم...🏝 ⚘اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَئِمَّةِ الْهَادِينَ، الْعُلَمَاءِ الصَّادِقِينَ... بار خدايا! بر محمّد و اهل بیت او درود فرست، آن هدایتگران و عالمان راستین...⚘ 📚مفاتیح الجنان،صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
۶ 👈زیارت عاشورا 📖زیارت عاشورا،در دو قسمت،از خون خواهی امام حسین(ع) در رکاب امام مهدی(عج) خبر می دهد: 💠" ان یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد(ص)... " 💠" ان یرزقنی طلب ثاری مع امام هدی ظاهر ناطق بالحق منکم... "
-علیه‌السلام- فرمودند: «نعمه لا تشکر کسیئه لا تغفر» نعمتی که سپاسگذاری نشود، همچون گناهی است که آمرزیده نشود‌. 📖بحارالانوار/ج۷۵/ص۳۶۳
«یا أیهاالناس إن وعد الله حق» ای مردم! بی‌تردید وعده‌ی خدا حق است. 📖فاطر/۵