eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.4هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
6.2هزار ویدیو
154 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 چه وقت می‌خواهیم این حقیقت را بفهمیم؟ اگر یک لحظه خدا ما را رها کند، به سادگی نابود خواهیم شد. ما چه وقت می‌خواهیم این حقیقت را بفهمیم؟ آیا باید خدا ما را رها کند تا متوجه بشویم در آغوش گرم خدا چه امنیتی داشتیم؟ به ما فرصت داده‌اند که با معرفت و تفکر این حقیقت را درک کنیم و الّا در کوران بلا، قدر نعمت را خواهیم دانست. 🔮«استاد پناهیان»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و غرق خون را همانجا مداوا می‌کردند. پارگی پهلوی رزمنده‌ای را بدون بیهوشی بخیه می‌زدند، می‌گفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت و خونریزی خودش از هوش رفت. 💠 دختربچه‌ای در حمله ، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمی‌دانست با این چه کند، جان داد. صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین بود و دل من همچنان از نغمه ناله‌های حیدر پَرپَر می‌زد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد. 💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانی‌ام برد، زن‌عمو اعتراض کرد :«سِر نمی‌کنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمی‌بینی وضعیت رو؟ رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!» و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :« واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک می‌فرسته! چرا واسه ما نمی‌فرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!» 💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا تو آمرلی باشه، کمک نمی‌کنه! باید برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«می‌خوان بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!» پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته مردم رو تماشا می‌کنه!» 💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمی‌آمد که دوباره به سمت من چرخید و با که از چشمانش می‌بارید، بخیه را شروع کرد. حالا سوزش سوزن در پیشانی‌ام بهانه خوبی بود که به یاد ناله‌های حیدر ضجه بزنم و بی‌واهمه گریه کنم. 💠 به چه کسی می‌شد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زن‌عمو می‌توانستم بگویم فرزندشان در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟ حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و می‌دانستم نه از عباس که از هیچ‌کس کاری برای نجات حیدر برنمی‌آید. 💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز حیدر نداشتم که در دلم خون می‌خوردم و از چشمانم خون می‌باریدم. می‌دانستم بوی خون این دل پاره رسوایم می‌کند که از همه فرار می‌کردم و تنها در بستر زار می‌زدم. 💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس می‌کردم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه ناله‌اش را می‌شنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد. عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد. 💠 انگشتانم مثل تکه‌ای یخ شده و جرأت نمی‌کردم فیلم را باز کنم که می‌دانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد. دلم می‌خواست ببینم حیدرم هنوز نفس می‌کشد و می‌دانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید. 💠 انگشتم دیگر بی‌تاب شده بود، بی‌اختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد. پلک می‌زدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند. 💠 لب‌هایش را به هم فشار می‌داد تا ناله‌اش بلند نشود، پاهای به هم بسته‌اش را روی خاک می‌کشید و من نمی‌دانستم از کدام زخمش درد می‌کشد که لباسش همه رنگ بود و جای سالم به تنش نمانده بود. فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمی‌ام به‌جای اشک، خون فواره زد. 💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ می‌زدم و به التماس می‌کردم تا کند. دیگر به حال خودم نبودم که این گریه‌ها با اهل خانه چه می‌کند، بی‌پروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا می‌زدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپاره‌های شهر را به هم ریخت. 💠 از قداره‌کشی‌های عدنان می‌فهمیدم داعش چقدر به اشغال امیدوار شده و آتش‌بازی این شب‌ها تفریح‌شان شده بود. خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت... ✍️نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مجمع‌جهانی‌حضرت‌علی‌اصغر(ع)
✨ 💠سوال شب هفتم با توجه به مطالبی که در آیه شریفه(الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُم...) در روز غدیر نازل گشته است.کدام گزینه صحیح نمیباشد؟ 1⃣شرط اینکه دین شخص مسلمان مورد قبول خداوند متعال قرار گیرد پذیرش ولایت و امامت ائمه(علیهم‌السلام)است. 2⃣خداوند با ابلاغ ولایت و امامت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و یازده فرزند پاکشان از اسلام اعلام رضایت فرمودند. 3⃣با ابلاغ ولایت و امامت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) توسط پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دین کامل گشت. 4⃣امامت از فروع دین بوده و قبول یا عدم پذیرش آن لطمه‌ای به آن شخص وارد نمی‌کند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عدد گزینه صحیح را تا ساعت ۲۰:۰۰ فردا شب به آیدی @majmae_aliasghar_account در پیامرسان تلگرام یا ایتا بفرستید. 🆔 @majmae_aliasghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حال‌ِدل است یکسره‌حال‌و هوایِ‌تو دردِ سَر است دوریِ از کربلایِ تو شبهایِ جمعه فاطمه تا میرسد حرم گُل میکندبه‌عرشِ‌خدا روضه‌های ِتو شب جمعه،شب زیارتی ارباب عالمین 🌹🌴السلام من الله علیک یا اباعبدالله الحسین🌹🌴
🌺🌸🌺 اگر مردم می دانستند چه فضیلتی در زیارت حسین است، از شوق جان می سپردند و نفسشان از روی حسرت و اندوه قطع می شد! هر کس امام حسین علیه السلام را زیارت کند از روی اشتیاقی که به او دارد، خدا برایش هزار حج مقبول و هزار عمره مبرور و اجر هزار شهید از شهداء بدر و اجر هزار روزه دار و ثواب هزار صدقه قبول شده و ثواب هزار بنده آزاد کردن که مراد از آن رضای خدا باشد، می نویسد. "امام باقر(علیه السلام)" 📚وسائل الشیعه؛ج۱۴ص۴۵۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🏼 دلم به آن مستحبی خوش است کــه جــوابش واجــب است🌸🌱 السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ سلام برتو اے همراھ خیرخواھ 💚
عصرانتظار: ﷽ 💢 گناهی که انسان را زود هلاک می کند 🔰 روزی امام علی علیه السلام فرمود: پناه می برم به خداوند، از گناهانی که موجب زود رسیدن هلاکت خواهند شد. "عبدالله بن کواء" پرسید: آیا گناهانی که موجب زود رسیدن هلاکت می شود، وجود دارد؟ امام علی علیه السلام پاسخ دادند : آری، و آن گناه "قطع رحم" و قهر کردن افراد خانواده ها است که موجب هلاکت زودرس می شود. چه بسا خانواده ای هستند، که با اینکه از حق دورند، ولی بر اثر همکاری و خدمت به همدیگر، دور هم جمع می شوند، و همین کار موجب می شود که خداوند به آنها روزی می رساند؛ و چه بسا افراد پرهیزکاری که تفرقه و درگیری در میان خانواده آنها، موجب می شود که خداوند آنها را از رزق و روزی و رحمتش، محروم سازد. 📚اصول کافی، ج 2،ص347 ‌‌ 🔷
15.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به به ...😍😍😍 کاروان های شادی شیعیان نجف رو ببینید... اونم با ماسک و گل و شکلات... 🥰😷❤️👏🏻👏🏻🍬🍬🍬 عیدغدیر🎉🎊🎉🎊🎉🎊 ای جان ما علی.... روح و ایمان ما علی..... همه زندگی ما علی👏🏻👏🏻👏🏻💐💐💐🌼🌼🌼 خدایا تو میدانی که چقدر دلتنگ نجفیم💔💔💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴حتما و حتما اگر غدیر به درستی به گوش همگان رسیده بود در عاشورا امام زمانی به قتلگاه نمی‌رفت. این بار برای آن که امام به قتلگاه نرود و ظهور رخ دهد باید پیام غدیر را به یک دنیا برسانیم...
زیارت امام زمان عج در روز جمعه بسم الله الرحمن الرحیم السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّهِ فِي أَرْضِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللّهِ فِي خَلْقِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ، السَّلامُ عَلَيْكَ، صَلَّى اللّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ، عَجَّلَ اللّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ، أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ، أَتَقَرَّبُ إِلَى اللّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ، وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ وَ أَسْأَلُ اللّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ، وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ، يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ، صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ، هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ، وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ، وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ، وَ أَنَا يَا مَوْلايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ، وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ، وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ، فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ. سلام بر تو ای حجّت خدا در زمینش، سلام بر تو ای دیده خدا در میان مخلوقاتش، سلام بر تو ای نور خدا که رهجویان به آن نور ره می‌یابند، و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده می‌شود، سلام بر تو ای پاک نهاد و ای هراسان از آشوب دوران، سلام بر تو ای همراه خیرخواه، سلام بر تو ای کشتی نجات، سلام بر تو ای چشمه حیات، سلام بر تو، درود خدا بر تو و بر خاندان پاکیزه و پاکت، سلام بر تو، خدا در تحقق وعده‌ای که به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرماید، سلام بر تو ای مولای من، من دل بسته تو و آگاه به شأن دنیا و آخرت توأم، و به دوستی تو و خاندانت به سوی خدا تقرّب می‌جویم، و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار می‌کشم و از خدا درخواست می‌کنم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستد، و مرا از منتظران و پیروان و یاوران تو در برابر دشمنانت، و از شهدای در آستانت در شمار شیفتگانت قرار دهد، ای سرور من، ای صاحب زمان، درودهای خدا بر تو و برخاندانت، امروز روز جمعه و روز توست، روزی که ظهورت و گشایش کار اهل ایمان به دستت در آن روز و کشتن کافران به سلاحت امید می‌رود، و من ای آقای من در این روز میهمان و پناهنده به توأم، و تو ای مولای من بزرگواری از فرزندان بزرگواران، و از سوی خدا به پذیرایی و پناه دهی مأموری، پس مرا پذیرا باش و پناه ده، درودهای خدا بر تو و خاندان پاکیزه ات. سیّد بن طاووس فرموده: من پس از این زیارت به این شعر تمثل می‌جویم و به آن حضرت اشاره نموده، می‌گویم : نَزِيلُكَ حَيْثُمَا اتَّجَهَتْ رِكَابِي وَ ضَيْفُكَ حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْبِلادِ«در هر کجا و بر سر هر خوان من میهمان توام ای صاحب الزّمان»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو می‌کردم این فرشته مرگم باشند، اما نه! من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمی‌دانستم این به عذاب حیدر ختم می‌شود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود. 💠 زن‌عمو با صدای بلند اسمم را تکرار می‌کرد و مرا در تاریکی نمی‌دید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال می‌کردند دوباره کابووس دیده‌ام و نمی‌دانستند اینبار در بیداری شاهد عشقم هستم. زن‌عمو شانه‌هایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره می‌خواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمی‌خورد. 💠 همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم. چطور می‌توانستم دم بزنم وقتی می‌دیدم در همین مدت عمو و زن‌عمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمی‌کشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال می‌خواست مراقب ما باشد. 💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بی‌تابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.» شاید خمپاره‌باران کور می‌کردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل. 💠 گرمای هوا به‌حدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل می‌دیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است. البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، می‌دانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و می‌ترسیدم از اینکه علی‌اصغر آمرلی، یوسف باشد. 💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایه‌ها بود، اما سوخت موتور برق خانه‌ها هم یکی پس از دیگری تمام شد. تنها چند روز طول کشید تا خانه‌های تبدیل به کوره‌هایی شوند که بی‌رحمانه تن‌مان را کباب می‌کرد و اگر می‌خواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتش‌مان می‌زد. 💠 ماه تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری می‌کرد. اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ و گرسنگی سر می‌برید. 💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلی‌کوپترها در آتش شدید داعش برای شهر می‌آوردند. گرمای هوا و شوره‌آب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم می‌خورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمی‌شد و حلیه پا به پای طفلش جان می‌داد. 💠 موبایل‌ها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر بود که روی زمین در خون دست و پا می‌زد. همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست مقاومت می‌کردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود. 💠 چطور می‌توانستم شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم. روزها زخم دلم را پشت پرده و سکوت پنهان می‌کردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بی‌خبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد. 💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوش‌مان به غرّش خمپاره‌ها بود و چشم‌مان هر لحظه منتظر نور انفجار که صبح در آسمان شهر پیچید. دیگر داعشی‌ها مطمئن شد‌ه بودند امشب هم خواب را حرام‌مان کرده‌اند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانه‌هایشان خزیدند. 💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خواب‌شان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمی‌برد. پشت پنجره‌های بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بی‌آبی مرده بودند، نگاه می‌کردم و حضور حیدر در همین خانه را می‌خوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش می‌چکید. 💠 دستش را با چفیه‌ای بسته بود، اما خونش می‌رفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه می‌زد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم. دلش نمی‌خواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود... ✍️نویسنده:
🕊 ولایت علی ، علی را به سرپرستی گرفتن و از هواها و حرف ها و جلوه ها بریدن است. و این ولایت ادامه ولایت حق است و دنباله ی توحید . ولایت علی ، نه علی را دوست داشتن که فقط علی را دوست داشتن است. 📕 غدیر
پرسمان 98.pdf
1.31M
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم. پیشاپیش طلوع عید ولایت را تبریک می گویم. در این فایل شاهد پاسخ به این پرسش هستد: آیا درست است که رهبر عزیز فرموده است: «این حدیث تنم را لرزاند، امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اگر یک نماز صبحت قضاشود، کُلّ دنیا طلاشود و در راه خدا بدهی جبران نمی شود»؟؛ پس، از مطالعه این فایل دریغ نورزید. ان شائ الله در وقت عصر، شاهد فایل دیگری خواهید بود که در آن، بحثی سودمند پیرامون عید بزرگ غدیر مطرح خواهد شد. شفیعی دارابی.
هدایت شده از مجمع‌جهانی‌حضرت‌علی‌اصغر(ع)
✨ 💠سوال شب هشتم پیامبر اکرم (ص) در خطبه غدیر چه مطلبی را بعنوان "راس امر به معروف " بیان کردند؟ 1⃣رساندن سخن پیامبر در روز غدیر یعنی ولایت امیرالمومنین (ع) به دیگران 2⃣ترغیب مومنان به جهاد در راه خدا 3⃣توصیه به دیگران در مورز نماز به ویژه نماز اول وقت 4⃣اهمیت دادن به مسئله حج ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عدد گزینه صحیح را تا ساعت ۲۰:۰۰ فردا شب به آیدی @majmae_aliasghar_account در پیامرسان تلگرام یا ایتا بفرستید. 🆔 @majmae_aliasghar
هدایت شده از مجمع‌جهانی‌حضرت‌علی‌اصغر(ع)
﷽ 💠آیت‌الله‌ بهاءالدینی به همه اهل‌بیت علاقه‌مندم لکن... بیچاره‌ی امیرالمؤمنینم💚 طرح | 🔴 🆔 @majmae_aliasghar
چهل دو ویژگی والا و مهمّ «عید غدیر» درآئینه روایت جامع رضوی!!!.pdf
1.37M
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم. شب عید ولایت را تبریک می گویم. در این فایل شاهد 43 ویژگی ارجمند عید غدیر در بیان نورانی امام رضا علیه السلام می باشیدو از مطالعه ان دریغ نورزید تا بهتر با عظمت این عید سعید آشنا شوید و تا بیشتر از فیض آن بهرهمند شوید ملتمس دعا می باشم. شفیعی دارابی.
✍ حاضران به غائبان برسانند؛ وارث هنوز ایستاده است و منتظر! تا برسند؛ آنان که از قافله‌ دل جا ماندند، و برگردند؛ آنان که جلوتر از ولیّ خویش گام برداشته‌اند! 💫 تحقق پیمان غدیر است؛ روزیکه همه بیاموزند نه یک قدم جلوتر و نه یک قدم عقب تر، در رکاب ولی، باشند! استاد شجاعی
هردل‌که‌جدا از تو شود دل‌شدنی نیست ایمان‌به‌جز از راه توحاصل شدنی نیست عقلی که گره خورد به عشق تو یقینأ از سنگ غم حادثه زایل شدنی نیست هر قدر عبادت شده از اول خلقت با ضربت تیغ تو معادل شدنی نیست با ایه أڪملت لڪم گفت خداوند دین جز‌به‌تولای‌تو‌کامل‌شدنی‌نیست ما رو به تجلای شما اهل نمازیم این‌قبله‌به‌هرسومتمایل‌شدنی‌نیست بی‌مهر تو ما را چه نمازی چه طوافی؟ بی‌مهر تو‌یک رکعت قابل؟...شدنی‌نیست ای ابرخطا پوش‌ کرم کن که در این شهر رحمت‌به‌جز‌ازچشم تو نازل شدنی نیست 🌹~•°
...... ......: 😁 🔹️"من سيد نيستم، ولم كنيد" عيد غدير كه مي شد خيلي ها عزا مي گرفتند. لابد مي پرسيد چرا؟ به همين سادگي كه چند تا از بچه ها با هم قرار مي گذاشتند كه به يكي بگويند سيد😉 البته كار كه به همين جا ختم نمي شد. ايستاده بوديم بيرون چادر كه يكدفعه مي ديديم چند نفر دارند دنبال يكي از برادرها مي دوند، هي مي گويند: «وايسا سيدعلي كاريت نداريم.»🙄 و او مرتب قسم مي خورد كه : «من سيدعلي نيستم ، ولم كنيد😥 تا بالاخره مي گرفتندش و مي پريدند به سر و كله اش و به بهانه بوسيدن ، آش و لاشش مي كردند و بعد هم هر چي داشت ، از انگشتر و تسبيح و پول و مهر نماز، تا چفيه و حتي گاهي لباس ، همه را مي گرفتند و از تنش به بهانه متبرك بودن بيرون مي آوردند😅 جالب اينكه به قدري جدي مي گفتند: «سيد» كه خود شخص هم بعد كه ولش مي كردند ، شك مي كرد و مي گفت: «راستي راستي نكند ما سيد هستيم و خودمان خبر نداريم!»🤔 گاهي هم كسي پا پيش مي گذاشت و ضمانتش را مي كرد كه: «قول مي ده وقتي آمد تو چادر ، عيدي بچه ها يادش نرود ؛ ولو شده با يك سكه 20 ريالي»😂 و او مي آمد ، سكه را مي داد و غر مي زد كه: «عجب گيري افتاديم ها! بابا ما به كي بگيم كه سيد نيستيم» 😂😂 عیدتان مبارک 💐💐❤️❤️
🌺تذکر روزانه وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ و مسخر شما كرد شب و روز را و خورشيد و ماه را و ستارگان همه فرمانبردار امر او هستند. در اين براى آنها كه به عقل درمى‌يابند عبرتهاست. نحل/۱۲ 🌹