مرا بِکُشید اما چادرم را برندارید
صاحب خانه اش گفته بود:" طیبه که به خانه ما آمد ، ما سرمان برهنه بود ، بی حجاب بودیم.
این قدر پند و نصیحت کرد و از قران و دعا گفت که ما دیگر یک تار موی مان را نگذاشتیم پیدا شود".
به ساواک که گرفته بودش و دستبند زده بود به دست هایش، گفته بود :" مرا بکشید ولی چادرم را برندارید" .
🌹 شهـــیده "طیبه واعظی"
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
بهترين زنان شما، زني است که براي شوهرش آرايش و خودنمايي کند، اما خود را از نامحرمان بپوشاند.
بحارالانوار، ج 103، ص 235
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
بسم الله الرحمن الرحیم
#من_زنده_ام
🔹قسمت_صدو چهل و ششم
مادر سجاده ی نمازش همیشه پهن بود و مرتب ختم قرآن نذرمی کرد.
احمد برایش قرآن می خواند و علی و حمید هم دلداری اش می دادند و امید و آرزوهای تازه برایش می ساختند.بی بی و مادر و سه تا خاله ها جاده ی شیراز-ماهشهر را صاف کرده بودند.پیک خبر بین ماهشهر و شیراز شده بودند.دائم از شاهچراغ برای خضر نبی و از خضر نبی برای علی ابن مهزیار و از علی ابن مهزیار برای سید عباس و از سید عباس به قدمگاه های متبرکه در حال نذر کردن و جارو زدن صحن و ضریح بودند.بی بی و مادر و خاله نصرت و خاله عصمت جارو می زدند،خاله صنوبر هم کار خرید فرش و مرمت و نوسازی و بازسازی را متقبل می شد.مرتب نذر می کردند معصومه که پیدا شد هر شب جمعه می آوریمش اینجا را جارو کند .این نذر بی خرج و همیشگی بی بی بود.
با این همه ارادت خالصانه ای که به امام و امامزاده ها داشتند،گاهی آدم های کلاش و حقه بازی به تورشان می خورد که آنها و به خصوص خاله صنوبر را سرکیسه می کردند.سرو کارشان به جن گیر و فالگیر و کف بین و آینه بین افتاده بود.مارا دنبال نخود سیاه تا مرز افغانستان و پاکستان فرستادند.بعد متوجه شدیم سرکاری است و پوچ از آب در می آمد.
هر کدام از ما که نوبتی به مادر و بچه ها سر می زدیم ،مارا روانه ی شهری یا کوره دهی می کردند.برای اینکه آنها را راضی کنیم هر جا که می گفتند می رفتیم.عبدالله ماشین تویوتا داشت.راه های دور دست را با رحمان و عبدالله می رفتیم.آدرس و مشخصات را به همه ی استانداری ها داده بودم.هر جنازه ای که پیدا می شد و مجهول الهویه بود ما را خبر می کردند و سریع آنجا حاضر می شدیم.
هیچ وقت مثل آن روز خوشحال نشدیم که بعد از شش ماه یکی از دوستان از استانداری خراسان تماس گرفت و گفت جسد یک دختر هجده ساله ی مجهول الهویه در شهر تربت حیدریه پیدا شده که به مشخصات دختر شما نزدیک است.
در هوای سرد و سوزناک بهمن ماه این خبر همه را به وجد آورده بود!نمی دانستم چرا همه اینقدر خوشحال شده ایم!یعنی ما به گرفتن جنازه ات هم راضی شده بودیم؟یا اینکه من اشتباه می کردم و ما به دنبال جنازه نمی رفتیم.مادر برایت لباس نو دوخته بود و آقا برخلاف همیشه که ژاکت های قبلی را می شکافت وژاکتی با طرح جدید می بافت،کلاف نو خرید و شروع به بافتن ژاکتی کرد.فاطمه مقدار زیادی سبزی گرفته بود و آماده می کرد که با همسایه ها بساط آش رشته راه بیندازد.
مادر که تا آن زمان حاضر نشده بود از ماهشهر جا به جا شود و در همان کانکس ها مستقر بود،تمام در و دیوار کانکس چرک مرده ی کارکنان شرکت ایران-ژاپن را جلا و صفا داد و دو دست لباست را مثل قاب عکس به دیوار آویزان کرد و گفت:حالا دیگه همه ی خونه و خونواده آماده ن!برین،خدا به همراهتون.
البته اول شال و کلاه کرده بود که با ما بیاید.بعد با خواهش و التماس راضی اش کردیم که راه سخت و جا تنگ است و بچه ی کوچک داری،من و عبدالله و رحمان را از زیر قرآن ردکرد و آب پشت پایمان ریخت که زودتر برگردیم.همه می گفتند:خوش خبر باشی،دست پر برگردید.نمی دانستم چه جوابی باید به آنها بدهم ،به معنی مجهول الهویه شک کرده بودم.
بین راه فکر می کردیم حرف های جن گیر ها و فالگیرها چقدر مایه ی دلخوشی است و چقدر این حرف های دلخوش کننده به مادرم روحیه داده بود و چقدر ما به این قصه ها عادت کرده بودیم.
سرمای زمستان و جاده های برفی و نداشتن امکانات لازم برای حرکت در آن برف و یخبندان،خستگی ما را صد چندان کرده بود.هر کدام از ما توی لاک خودمان بودیم و آن حرف های دل خوش کننده را در ذهن مرور می کردیم و کمتر به راهی که در آن بودیم و جایی که باید می رفتیم.فکر می کردیم به تربت حیدریه که رسیدیم،وقتی سراغ قبرستان و سردخانه را گرفتیم چشم هایمان خیس اشک شد و انگار تازه یادمان آمد برای چه آنجا آمده ایم و ممکن است با چه چیزی مواجه شویم.به غروب خورده بودیم و راه قبرستان را نمی دانستیم به علت برف و کولاک بین راه نتوانستیم در روشنایی روز قبرستان را پیدا کنیم.نمی دانم چرا اینقدر منگ شده بودیم.
سرانجام بعد از کلی پرس و جو به قبرستان رسیدیم.سکوت سنگینی قبرستان را فرا گرفته بود.جز چند نفری که خاک عزیزانشان هنوز تازه بود،کسی توی قبرستان نبود.آنها هم کم کم داشتند قبرستان را ترک می کردند و می رفتند.آسمان رو به غروب وتاریکی می رفت پرسیدم:غسالخانه همین جاست؟
به گوشه ای دورتر که دو سالن چسبیده به هم بودند، اشاره کردند.به سمت سالن ها راندیم.بی آنکه با هم حرفی بزنیم.هر یک به نقطه ای خیره بودیم و گاهی آهی از ته دل می کشیدیم و زیر لب "استغفرالله ربی و اتوب الیه" یا "سبحان الله"می گفتیم.
پایان قسمت صد و چهل و ششم
حاج حسین یکتا: انقلاب اسلامی #ایران تعزیهخوانی قبل از ظهور امام زمان(عج) است و افراد باید جایگاه خود را در این تعزیهخوانی پیدا کنند.
💐🔶💐🔶💐🔶💐🔶
هر ڪھ در راه ولایت بگذرد از جان خویش
مطمئنا روز محشر دࢪجوار فاطمه ست
#عمار_ولایت
💚 شهید چمران چگونه همسرش را با حجاب کرد؟
#پویش_حجاب_فاطمے
امام خمینی(ره) دو روز پس از ورود به ایران:
من آمدهام که بزرگواری شما را حفظ کنم. من آمدهام که دشمنهای شما را زمین بزنم. من آمدهام که دست اجانب را از این مملکت کوتاه کنم.
رسول خدا ص در اولین روز اعلام بعثت: من میخواهم تمام زورگویان عالم را نابود کنم.
پ ن: العلماء ورثة الانبیاء
حاج اقا پناهیان
1_802028735.mp3
11.05M
#کارگاه_انصاف ۷
▪️انصاف ؛ برای هر انسانی در مقیاس خودش، تعریف میشود!
اینکه شما که هستید؟ و چه نقشی در خانواده، اجتماع و ... ایفا میکنید، محدودهی انصاف را برایتان مشخص میکند.
✓ رعایت انصاف در مقیاس خودمان، ما را تا مقام اولیاءاللهی بالا میبرد.
#استاد_شجاعی 🎤
@ostad_shojae
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#کلیدهای_خوشبختی قسمت 2⃣ ⚜ برگشت به سوی خدا ⚜ 💠 گاهی اوقات انسان از خودش نا امید میشود ، شیط
#کلیدهای_خوشبختی
قسمت 3⃣
⚜ حفظ بیداری ⚜
💠 کسی که گنجی پیدا می کند با تمام نیرویش تلاش می کند که از آن حفاظت نماید .
💠 اگر از خواب غفلت بیدار شده اید حفظ بیداری خیلی مهم است ،
مدام از خدا بخواهید که شمارا در پوشش آهنین و قلعه ی محکم و مطمئن خودش حفظ کند.
🌸 اللهم اجعلنی فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید 🌸
◀️ ادامه دارد...
💐جهت تعجیل در امر فرج صلوات💐
...
🌹🌴🌹السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ🌹🌴🌹
#السَّلامُعَلَيْكَيَاحُجَّةاللّٰهِفِىأَرْضِهِ🌿!
دلخوشبهمستحبیکهجوابش واجباست :)!
#حدیث_روز
💠🔹امام هادی علیهالسلام⇩
《إِنَّ اللهَ جَعَلَ الدُّنْیا دارَ بَلْوی وَالاْخِرَةَ دارَ عُقبی وَ جَعَلَ بَلْوَی الدُّنْیا لِثَوابِ الاْخِرَةِ سَبَبًا وَ ثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلْوَی الدُّنْیا عِوَضًا》
↫◄ همانا که خداوند دنیا را
سرای امتحان و آزمایش ساخته
و آخرت را سرای رسیدگی قرار داده است
و بلای دنیا را وسیله ثواب آخرت
و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا
قرار داده است.
📗تحف العقول، صفحه ۵۱۲