eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.5هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
6.3هزار ویدیو
158 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
💫🌸💫 🔷 آیت الله تولایی اصفهانی در یک سخنرانی به مردم می گوید: ای مردم من یک راز را برای شما فاش می کنم، اینکه تمامی اعمال مستحبی مان را به امام زمان هدیه کنیم و هر کس این کار را بکند برایش دو تا اتفاق می افتد: 🔘اگر جنبه ولایت در او هست؛ جنبه ولایتش قوی می شود. 🔘اگر در او جنبه ولایت نیست؛ جنبه ولایت در او ایجاد می شود. اصل و اساس رشد معنوی ما بستگی به همین جنبه ولایت دارد. 💫🌸💫 اللهم عجل لولیک الفرج
✍ مهمانی نزدیک شد! و ترسِ آنکه، از جاماندگانِ شعبان باشم؛ مرا احاطه کرده است ... و تو باز همان خدایی هستی؛ که از پیش، برای تمام حادثه‌هایم، چاره‌ای کرده‌ای. این‌ روزها زیاد می‌گویم؛  ” اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ؛ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْه‏ ” 💫 تا ؛ تمام ترسم را در آغوش تو جا بگذارم، و .. به ضیافت باشکوهت وارد شوم. @Ostad_Shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸از امام (عج) چه بخواهیم؟ اگر از ولی چیزی خواستیم از ولی غیر او را خواستن ظلم است انتظار ما از حجت مسئله توسل را می سازد ما از ولی متوسل به چه چیزی شدیم آیا به حیات جدیدی، به نگاه جدیدی، به برخورد جدیدی، به ظرفیت جدیدی، [متوسل شدیم؟!] . ما از این که دست به زنجیرهای ما بگذارند رنج می بریم از این که زنجیرها را بتکانند از ما، ناراحت هستیم از این که بت ها را از ما می گیرند می آشوبیم خواسته های ما محدوده اگر از ولی چیزی خواستیم از ولی غیر او را خواستن ظلم است
💐🌼💐ذکر اخرین روزهای ماه شعبان ...
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ ماجرای شنیدنی ترک سیگار شهید آوینی 🔶مستند «اقا مرتضی» هر شب ساعت ۲۰، شبکه سه سیما
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت_دویست و هشتم میهماندار از اینکه لبخندهایش بی‌پاسخ می‌ماند و دست رد به پذیرایی او می‌زدیم کلافه شده بود . گفت : واقعا ما را به ایران می‌بردند؟ به جایی که چهارسال فقط خواب آن‌ را می‌دیدم؟ شاید حالا هم دارم خواب می‌بینم . اما اگر این واقعیت داشته باشد ، من فرصت خداحافظی با قفسم را از دست داده‌ام و بی‌آنکه با برادرانم وداع کنم ، از آن‌ها جدا شده‌ام . به بقچه‌ای که زیر چادرم پنهان داشتم نگاه کردم . حالا این بقچه برایم حکم همان سنجاق قفلی را داشت که مرا به گذشته‌ام وصل کرده بود . به حلیمه که کنارم نشسته بود نگاه کردم . بی‌صدا بود و فاطمه بی ‌صدا تر از او . مریم چشم‌هایش را بر هم می‌فشرد که مبادا با واقعیت دیگری مواجه شود . شاید هم فکر می‌کرد خواب می‌بیند و اگر مراقب نباشد ، رویای شیرینش از لای پلک‌ها می‌لغزد و می‌گریزد . ما که لحظه‌ای را به سکوت سپری نمی‌کردیم ، حالا لب از لب نمی‌گشودیم . بقیه برادران هم حالی بهتر از ما نداشتند . فقط هر دقیقه یکبار صدای کسی را می‌شنیدم که می‌پرسید : - رسیدیم؟ چقدر دیگه مونده برسیم؟ - خوشحال باشید! همه‌چیز تمام شد! شما دارید می‌روید ایران! میهمان دار پاسخ داد - یک ساعت دیگر . به ساعتم ، به چرخش عقربه ثانیه گرد خیره ماندم . دوباره زمان در اختیارم قرار می گیرد و زمان هم آزاد و مال من می شود . خواهر کافی از هیئت همراه هلال احمر بالای سرم ایستاده بود . وقتی متوجه شد چشمم به ساعت خیره مانده پرسید : - به چی فکر می کنی ؟ - الان ساعت آمار است ، ساعتی که برادرها را با کابل شمارش می کنند و بعضی ها را ... می دانی آمار یعنی چه ؟ - یعنی شمردن - نه یعنی یک قدم مانده به مرگ . یعنی با حقارت چند قاشق شوربا گرفتن و با بغض قورت دادن . می دانی یکی از بچه ها توی ساعت آمار به مجرد اینکه پاش رو از دستشویی بیرون گذاشت نگهبان با کابل ضربه ای به سرش زد و او ضربه مغزی شد و مرد؟ تازه سر درد دلم داشت باز می شد که گفت : - سعی کنید فراموش کنید . خداوند انسان را بر وزن نسیان (فراموشی) آفرید . توی این یک ساعت چشم هایتان را به روی همه چیز ببندید تا بتوانید از این به بعد راحت تر زندگی کنید . اما من چگونه می توانم از روزهایی بگذرم که هر لحظه اش یک مرگ بود و هر شب بر جنازه خودم شیون می کردم و صبح می دیدم زنده ام و دوباره باید خودم را آماده مرگ کنم . من نمی خواهم رنجی را که با جوانی ام آمیخته است ، از یاد ببرم . جوانی ام را ، بهترین سال های زندگی ام را چگونه فراموش کنم؟ یعنی از هجده ، نوزده ، بیست و بیست و یک سالگی ام بگذرم؟ من از جوانی فروخورده ام نمی گذرم . اگرچه این رنج مرا ساخته و گداخته کرده است . پایان قسمت دویست و هشتم
➣ 🌺آیت الله حسن زاده : انسان باشید! بیهوده نگویید! بیهوده نشنوید! چون‌ هر چه‌ مےگویید و مے‌شنوید آن را مـــس می‌کنید ═══❉☀❉══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🔰نکاتی از کلام مرحوم رجبعلی خیاط ره: 🔸 نكته ۱: اگر به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود. 🔸 نكته ۲: تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه». 🔸نكته ۳: سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد. 🔸 نكته ۴: دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد. 🔸 نكته ۵: كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم. 🔸 نكته ۶: اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد. 🔸 نكته ۷: اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود. 🔸 نكته ۸: اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد. 🔸 نكته ۹: هركاري مي كنيد نگوييد: "من كردم"، بگوييد: «لطف خداست». همه را از خدا بدانيد.
فرمان پروردگار این بود که سلسله‌ی نبوت‌ها بیایند، مردم را تدریجاََ به حد نهایی برسانند، انسان‌ها را در مقابل یک افق وسیعی، در مقابل یک میدان بی‌نهایتی قرار بدهد. وسیله سِیر را، وسیله دویدن را، وسیله تکامل هر چه بیشتر را به آنها اعطا بکند، تا انسان‌ها بتوانند در این میدان تا بی‌نهایت بروند؛ تا خدا.