eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.5هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
6.3هزار ویدیو
158 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
«اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون/ خدا را بسیار یاد کنید تا رستگار شوید. 📖جمعه/۱۰
آیت الله حق شناس آن شيطانی‌كه مسئول نماز شب است، در وسوسه كردن، از همه قويتر است. اما نسبت به مخلصين اسلحه‌اش كارگر نيست. مواظب آن شيطان باشيد.
⁉️چکار کنیم دخترمون باحجاب بشه؟ 🔻 ما وقتی می‌خواهیم بچه‌هایمان را تربیت کنیم بیشتر روی کنش‌های معطوف به هدف کار می‌کنیم. مثلاً می‌گوییم، اگر می‌خواهی بهشت بروی حجابت را رعایت کن، یا اگر می‌خواهی جهنم نروی چشمانت را بپوشان. ⬅️ در حالی که یک قسمت کوچک زندگی ما کنش‌های معطوف به هدف است و اکثر زندگی ما بر اساس ناخودآگاه، علائق، ارزش‌ها و عادات ساخته می‌شود. ⁉️مثلاً به مادری که دوست دارد دخترش حجاب داشته باشد باید گفت آیا حواست به «احساس» دختر راجع به حجاب بوده؟ یعنی یک مادرِ با حجابِ مرتب و تمیز بوده‌اید؟ آیا روی «عادت‌های» او کار کرده‌اید؟ یعنی کودک، کم‌کم روسری و لباس مناسب جلوی نامحرم پوشیده است؟ آیا تا به حال به حجاب «افتخار» کرده‌اید؟ مثلا آیا پدر خانواده تا به حال جلوی فرزندان و همسر خود گفته من افتخار می‌کنم که در فامیل ما شما چادر سر می‌کنید و این چقدر قشنگ است. ❌ اما ما معمولاً همه اینها را رها می‌کنیم. 🎤 دکتر سید کمیل حسینی
‏سایه انتقام از آنچه که فکر میکنید به شما نزدیک تر است... 1:20🚩
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
ادامه قسمت۱۶۵ از کتاب #دلتنگ‌نباش #شهید_روح‌الله_قربانے باشه که خدا هم خوشش بیاد . من اونی نیستم ک
ادامه قسمت۱۶۶ از کتاب _خب اشتباه کردی. باید می نوشتی . تو مگه از فردای خودت خبر داری؟ _اینا رو کی نوشتی؟ _تو مأموریت که بودم ، یکی دو روزی وقت آزاد داشتم، نشستم اینا رو نوشتم. زینب هنوز آرام نشده بود و گریه می کرد: «چرا این کار رو کردی؟ نمی گی من می بینم ناراحت می شم؟» _ناراحتی نداره عزیز من .همه باید وصیت نامه بنویسن . ببین زینب من اگه شهید بشم ،شفاعت تو رو اون دنیا می کنم ها! تو عروس سیدایی. مادر من سید بوده. بعد اون دنیا همه دور هم جمع می شیم. حضرت زهرا هست ، حضرت علی هست. مادرم، من و تو ، همه با هم هستیم‌. خیلی حال می ده. چرا همش به این دنیا فکر می کنی ؟! به این چیزایی که من می گم، فکر کن. بعد هم برای اینکه فضا رو عوض کنه،گفت :«حالا اینا به کنار ، منکه شهید نمی شم. من حالا حالا ها بیخ ریشت هستم. من کجا، شهادت کجا.» روح الله تمام این حرف ها را زد تا او را از آن حال و هوا بیرون بیاورد ، اما زینب با دیدن وصیت نامه آن قدر به هم ریخته بود که هنوز هم بی اختیار گریه می کرد. روح الله طاقت دیدن گریه هایش را نداشت ، گفت:«بابا گریه نکن زینب ، من نمی تونم گریه تو ببینم ! گریه می کنی اعصابم به هم می ریزه.» _روح الله اونجا می ری چه کار می کنی؟ به من بگو. _کار خاصی نیست. این بار که رفتم، اصلا اون چیزی که می خواستم نبود. یه سری کارای عادی بود، باور کن. راست می گم. زینب سکوت کرده بود و چیزی نمی گفت. _خیالت راحت باشه. من شهید نمی شم. مگه شهادت الکیه؟! حالا حالا ها پیشتم. اصلا ناراحت نباش. اما زینب تو که نمی دونی این کار چه آرامشی به من میده. اصلا وقتی یه نارنجک می ترکه و دود می کنه ، نمی دونی چه حالی می ده که! ته هیجانه! زینب تا این را شنید، رو کرد به او و گفت:«روح اللّه با این کارایی که تو می کنی ، آخر یه روز زندگی من رو مثل همین نارنجکی که می گی، می ترکونی و دود می کنی می ره هوا.» روح الله کمی نگاهش کرد و بعد زد زیر خنده. زینب کمی آرام تر شده بود ، گفت:«چرا می خندی؟ شوخی نمی کنم، جدی می گم. حالا ببین!» اما روح الله همچنان به حرف و تعبیری که زینب به کار برده بود ، می خندید. [هر روز با
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
ادامه قسمت۱۶۶ از کتاب #دلتنگ‌نباش #شهید_روح‌الله_قربانے _خب اشتباه کردی. باید می نوشتی . تو مگه از
ادامه قسمت۱۶۷ از کتاب زینب سعی می کرد کمتر به وصیت نامه فکر کند، اما مدام در ذهنش می چرخید. رفت آشپزخانه. برای اینکه سرش را گرم کند ،کیک درست کرد. روح الله تلویزیون را روشن کرد و نشست اما نگاه نمی کرد . گوشی موبایلش را گرفته بود و بازی می کرد. یک بازی نظامی ریخته بود که کلی مرحله داشت. خیلی آن را دوست داشت. وقت هایی که کاری نداشت ، بازی می کرد و می گفت :«اینجوری ذهنمم آماده مبارزه می شه.» فکر وصیت نامه و شهادت روح الله یک لحظه هم زینب را رها نمی کرد. همان طور که مواد کیک را هم می زد با خودش فکر کرد: اگه روح الله شهید بشه ، من باید چی کار کنم؟ حتما اون موقع چند تا بچه دارم . باید بشینم بچه هام رو بزرگ کنم. وای خدا چقدر سخته! مثل همسر شهید بابایی که فیلمش رو نشون می داد. همین طور مواد را هم می زد که روح الله را در چند قدمی خودش دید. _چیه ؟چرا این جوری نگام می کنی؟ روح الله با تعجب گفت:«کجایی؟چند بار صدات کردم جواب ندادی؟» زینب به زور لبخند زد:«فکرم جای دیگه بود.نشنیدم.ببخشید.» _حالا فکرت کجا بود؟ هر چه اصرار کرد زینب نگفت .دوست نداشت فکر کند که کم آورده است. کیک را آماده کرد و گذاشت روی میز. تا چایی بریزد ، روح الله نصف کیک را خورده بود. _این چرا این شکلیه؟ نازکه چرا؟ _اسمش پنکیکه. کیک پنکیکی. _از اون کیک بزرگا که پف می کنه چرا درست نکردی ؟اونا رو خیلی خوشمزه تر درست می کنی. _خوب نشده این؟ _هی بدک نیست ، اما اونا خوشمزه تره. زینب به ظرف نصفه کیک اشاره کرد و گفت:«آره، دیدم اصلا خوشت نیومده، تا رفتم چایی بریزم ، نصف ظرف رو خوردی!» روح الله به ظرف تقریبا خالی کیک نگاه کرد و خودش هم خنده اش گرفت. [هر روز با
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌 👌 [همه ببینیم] 👈چیکار کنیم تنهایی‌مون عامل کفرمون نشه ؟ 👈چیکار کنیم تنهایی‌مون عامل انکار مهربانی خدا نشه ؟ 🎙 ⚡️⚡️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢زرنگ باش و همه کارهایت را برای خدا انجام بده ✍عابدان عارف که عبادتشان توام با حضور و خضوع و استغراق است بالاترین لذت‌ها را از عبادت می‌برند. در زبان دین از «طعم ایمان» و «حلاوت ایمان» یاد شده است. ایمان حلاوتی دارد فوق همه حلاوتها. 🍃لذت معنوی آنگاه مضاعف می‌شود که کارهایی از قبیل کسب علم، احسان، خدمت، موفقیت و پیروزی، از حس دینی ناشی گردد وبرای خدا انجام شود و در قلمرو «عبادت» قرار گیرد. ▫️استاد مطهری؛ انسان و ایمان، ص۴۳
✅احترام به والدین و جایگاه آن ها نزد خداوند پدر و مادر رابطه بین تو و خدای تو هستند. این پل ارتباطی خودت را قطع نکن. تو شاخه نازکی هستی مثل درختان که شاخه امسال بر روی شاخه پارسال تکیه دارد. نسل امروز به نسل گذشته تکیه دارد. این تکیه گاه خودت را محکم نگه دار. اگر تو حاجتی داری بدان که خدا گرو میکشد. روایت داریم خدا میگوید برو به مادرت بگو به من بده تا من به تو بدهم. من تاکنون از راه پدر و مادرت به تو روزی دادم و الآن آنها را سبک نمیکنم. حال که آنها از دنیا رفتند یا فرتوتاند، باز هم واسطه رزق تو آنها هستند. روایت داریم برو سر قبر مادرت دو رکعت نماز بخوان و حاجت بگیر. میگوید ما از این کانال به تو روزی میدادیم، الان هم برو آنجا. پشت سرتان را محکم کنید تا پیش رویتان محکم بشود. مشکلات پیش رو، ریشه در مشکلات پشت سر دارند.