از کار عشق این گره بسته وا نشد
باب الحوائج همه حاجت روا نشد...
دستان او جدا شده از پیکرش ولی...
یک لحظه مشک از کف سقا رها نشد
اما نشد که آب به خیمه برسه...
😔
تو تیر بارونی که عباس رو هدف قرار داده بودن، یه تیر به مشک خورد...
آب که نه، آبروی عباس رو ریختن...
😭😭😭
شکر خدا که پیکر او در شریعه ماند
پامال نعل تازه غروب بلا نشد...
با مشک پاره پاره به سوی حرم نرفت
راضی به دل شکستگی بچه ها نشد
😭
گفت: حسین، منو نبر سمت خیمه ها....
یه چن بیت هم از لحظه ای که حسین رسید بالا سر عباسش بگم و یا علی...
از من دو دست بر کمر و از تو بر زمین
از تو دو دیده خونی و از من دو دیده تر...
😭
ای از همه بریده بریده بریده تر
بنگر به پای تو نفس من بریده تر
بالای پیکر پسرم خم شدم ولی
پائین جسم تو شده ام قد خمیده تر
رنگِ تمام منتظرانت پریده است
اما رباب...
از همه رنگش پریده تر
😭😭😭
#حبیب_نیازی