eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.4هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
6.1هزار ویدیو
150 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
✅سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین آبیار پژوهشگر و راوی دفاع مقدس 🏴🏴🏴🏴🏴 دومین سالگشت فراق شهید عصر ظهور حاج قاسم سلیمانی . 🏴🏴🏴🏴 ✅هیئت خواهران خادم الزهرا سلام الله علیها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین آبیار روز دوم فاطمیه-۱.m4a
29.5M
✅سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین آبیار پژوهشگر و راوی دفاع مقدس قسمت اول 🏴🏴🏴🏴🏴 دومین سالگشت فراق شهید عصر ظهور حاج قاسم سلیمانی . 🏴🏴🏴🏴 ✅هیئت خواهران خادم الزهرا سلام الله علیها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین آبیار روز دوم فاطمیه-۲.m4a
23.56M
✅سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین آبیار پژوهشگر و راوی دفاع مقدس قسمت دوم 🏴🏴🏴🏴🏴 دومین سالگشت فراق شهید عصر ظهور حاج قاسم سلیمانی . 🏴🏴🏴🏴 ✅هیئت خواهران خادم الزهرا سلام الله علیها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
✅سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین نامور 🏴🏴🏴🏴🏴 سومین روز فاطمیه دوم ۱۴۰۰ 🏴🏴🏴🏴 ✅هیئت خواهران خادم الزهرا سلام الله علیها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
حجت الاسلام والمسلمین نامور روز سوم فاطمیه دوم-۲.m4a
34.5M
✅سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین نامور 🏴🏴🏴🏴🏴 سومین روز فاطمیه دوم ۱۴۰۰ 🏴🏴🏴🏴 ✅هیئت خواهران خادم الزهرا سلام الله علیها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
حجت الاسلام والمسلمین نامور روز سوم فاطمیه دوم-۱.m4a
33.02M
✅سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین نامور 🏴🏴🏴🏴🏴 سومین روز فاطمیه دوم ۱۴۰۰ 🏴🏴🏴🏴 ✅هیئت خواهران خادم الزهرا سلام الله علیها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴صبحت‌بخیرمولای‌من🏴 🏝هنوز بزرگ بانوی بهشت، در میان شعله‌های سقیفه، در فشار دیوار و در... شما را می‌خواند... هنوز بوتراب، قهرمان یگانه‌ی لیلةالمبیت، معنای بی‌همتای غیرت و شجاعت و مردانگی... در سکوت مدینه، در تدفین غریبانه‌ی تمامِ هستی‌اش... شما را می‌خواند... خدا به حق آن پهلوی شکسته... به حق آن صورت نیلی... به حق آن چادر خاکی... شما را برساند...🏝 الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج
شاه‌سلام‌علیک✋ صبح حرم تو رستخیز دگریست عشقِ تو برای من عزیز دگریست در فلسفه یِ باورِ ما نوکرها شش گوشه یِ زیبای تو چیز دگریست صل‌الله‌علیک‌یااباعبدالله🌹
بسم الله الرحمن الرحیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم: 《اِنّما سُمِّيَتْ ابنَتیِ فاطِمَةُ لِانَّ الله عَزّوَجَلَّ فَطَمَها وَ فَطم مَنْ اَحَبَّها مِنَ النّارِ》 نام دخترم را فاطمه گذاشتم زیرا خدای عزوجل فاطمه علیهاالسلام و هر کس که او را دوست دارد از آتش دوزخ دور نگه داشته است 📗ارشادالقلوب، جلد۲، صفحه۵۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ استاد رائفی‌‌پور 🔖 «تقابل آخرالزمانی تفکرها» قسمت دوم الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج
وقتے‌میومدخونہ دیگه‌نمیذاشت‌من‌کار‌کنمـ :) زهرا‌رو‌میذاشت‌رو‌پاهاش وبا‌دست‌بہ‌پسرمون‌غذا‌میداد میگفتم : یکےازبچہ‌ها‌رو‌بد‌ه‌بہ‌من! بامھربونےمیگفتـ : نہ‌شما‌ازصبح‌تا‌حالا بہ‌اندازه‌کافے‌زحمت‌کشیدی؛🌻🖇 دوستاش‌بہ‌شوخے‌میگفتن : مهندس‌کہ‌نباید‌تو‌خونه‌کار‌کنہ! میگفت: من‌کہ‌از‌حضرت‌علے؏ بالاتر‌نیستم؛مگہ‌بہ‌حضرت‌زهرا کمك‌نمیکردند✨؟! ♡(: ‌◗
‏دختران محترم و خانواده‌های گرامی؛ اگر علی(ع) به خواستگاری شما یا دخترتون میومد، جوابتون مثبت بود؟ (با این فرض که نمیگفتن معصوم است)، فقط میگفتن که جوان مؤمن شجاع عالمی است که از مال دنیا هیچ نداره و برای خرج روزانه حتی باید در بیابان برای یهودی کار کنه. وضعیت حضرت چنین بود.
📝 رمز از دست ندادن نعمت، فهمِ "لا حول و لا قوه الا بالله "هست! این رمز رو در زیارت‌نامه‌ها یادمون دادن 👇؛ و لا تَسلُب مِنّی، ما أَنا فیه، (خدایا نعمتمو ازم نگیر) لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم! (چون تو همه کاره‌ای، برای نعمتهای من ) اینجاست که آدم میفهمه ؛ تنها رمز موندگاری نعمتها، اینه که مداااااام حواست به "صاحب نعمت" باشه! 💥نه انتسابِ نعمت به خودت! اینکه باور کنی، هیـــــــــــــچ اثری نداری! و هرچی داری ؛ دارن از مرکز قوت دیگه‌ای، بهت میدن، و میتونن در چشم برهم زدنی، ازت بگیرن! گُندِگی نکن ! گُندِگی، نعمت رو کور می‌کنه 💥. @ostad_shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فاطمیه، عزاداری فاطمیه، اشک فاطمیه؛ اگر در درون تو، به کشفِ یک رمز مهم و نینجامد، یعنی؛ تو در این حَرَم، مَحرم نشده‌ای ❗️ Instagram.com/ostad.shojae1
💚 🕊 💠 اگه مى خواى همسرت بیشتر دوستت داشته باشه جوریکه همه به رابطتتون غبطه بخورن با ایمان کامل مداومت کن به خواندن سوره مبارکه نساء 📚خواص آیات قرآن کریم ص۲۵ ┄┅┅❈••💓👨‍👩‍👧‍👦💓••❈┅┅┄
🏝مکتب شهیدسلیمانی، نیاز امروز ما🏝 ⏪ قسمت نهم/ آخر 9⃣ جامع‌نگری نه بخشی‌نگری: این بند را به بی کم‌وکاست از زبان خود شهید بشنویم و بخوانیم: « ما در کشور خودمان که امروز مواجه هستیم با یک رشد لاابالی‌گری، خب چه کسی را می‌خواهیم مسئول کنیم؟ آیا ما مسئولیتمان را انجام می‌دهیم؟ مثلا به من می‌گویند که مسئول جلوگیری از سقوط این پل هستی که عرضش ۲۰ متر و طولش۱۰۰ تا ۲۰۰ متر باشد. من سربازان را دور این پل میچینم و روی آن بایستم، آیا ما می‌توانیم خود را حفظ کنیم؟ ... نگاه ائمه جماعات به این ۲۰۰ متر مسجد نباشد اگر نگاه ائمه جماعات به همین ۲۰۰ متر باشد، مسجد مانند همان پل ۱۰۰ تا ۲۰۰ متری، ممکن است حفظ شود ... ما باید جامعه را حفظ کنیم ... اگر کسی نتواند سربازان خودش را حفظ کند، قطعا خطش سقوط کرده و سقوط خط؛ یعنی نیرویِ دست من متفرق میشود ... مسجدِ محله باید ۱۰۰ هزار نفر محیط اطرافش را پوشش دهد و ائمه جماعات باید بدانند این محیط امن و فرهنگی ده‌هزار کیلومترمربع است نه ۲۰۰ مترمربع! ... من و آدم‌های خودم. من و رفقای خودم. من و مریدهای خودم. این بی‌حجاب است، این باحجاب است. این چپ است، آن راست است، این اصلاح طلب است، او اصولگراست، خب پس چه کسی را می‌خواهید حفظ کنید؟ همان دختر کم‌حجاب دختر من است. دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه ماست. ما باید بتوانیم با حجاب و بی‌حجاب را با هم جذب کنیم. ✍دکتر قاسم حبیب زاده الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴 سومین روز فاطمیه دوم ۱۴۰۰ 🏴🏴🏴🏴 ✅هیئت خواهران خادم الزهرا سلام الله علیها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#رمان_ضحی ❤️ #قسمت_صد_و_ششم از نماز که برگشتم ژانت مشغول گرم کردن کنسرو زبان بود تشکر کردم و در س
❤️ از نماز که برگشتم ژانت مشغول گرم کردن کنسرو زبان بود تشکر کردم و در سکوت شام صرف شد بعد از شام برای اینکه کتایون دیرش نشه خیلی زود شروع کردیم تا باقیمانده بحث به اتمام برسه: _خب... آیه ۵۳ میفرماید یهود هیچ سهمی درحکومت روی زمین ندارن حالا چرا؟ چون قبلا امتحان پس دادن! چون اگر در راس قرار بگیرن چیزی به بقیه نمیدن انحصار طلبن همین مسئله توزیع عادلانه ثروت که امروز در جهان می‌بینیم بخش عمده ای از ثروت دنیای امروز در دست تعداد بسیار اندکی از مردم جهانه و به قول خودت تعداد بسیار زیادی از این تعداد اندک یهودی هستن و با مدیریتی که ارائه دادن شکاف طبقاتی بین ابناء بشر رو بیشتر کردن به این دلیل خدا اونها رو محق نمیدونه چون ظالم هستن و ثابت شده هم هست تجربتا ۵۹ آیه ویژه ایه می فرماید مطیع امر خدا و رسول و صاحبان امر باشید این صاحبان امر بر امت چه کسانی هستن؟ خیلی مهمه باید حتما بشناسیمشون چون آیه به ما میگه از اونها تبعیت کنیم خود آیه در ادامه کد هم میده که اگر درمورد تشخیص این افراد مشکل پیدا کردید به خدا و پیامبرش ارجاع بدید* این نکته رو گوشه ذهنتون داشته باشید بعدا بیشتر توضیح میدم آیه ۶۴ رسماً به مسلمان‌ها یاد میده برای بخشش به پیامبر توسل کنید میگه اگر می اومدن پیش تو گفتن خدایا ببخشید و تو براشون استغفار می کردی خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند اونوقت یک عده توسل رو شرک میدونن _ خب اون در زمان حیات پیامبرتون بود ولی بعد از فوت و از قبرش منطقی به نظر نمیاد _ اگر منطق منطق قرآن و یک مسلمان باشه که قرآن میگه شهیدان زنده اند یعنی مقام یک شهید عادی از پیغمبر امت بالاتره؟ میشه گفت بعد از توفی دست پیامبر از دنیا کوتاه میشه و دیگه ناظر هیچی نیست؟ یعنی پیامبر درکی از کسانی که زیارتش می‌کنند نداره؟ میگن مومن زائر قبرش رو میبینه و به خانوادش سر میزنه بعد پیامبر متوجه نمیشه کی اومد سر خاکش چی گفت یا از راه دور بعد مکان مانع درکش میشه؟ فهم ما در دیدگاه اسلامی از روح شعور و آگاهی مطلقه قطعا از جسم خیلی کاراتره در درک اونم روح مومن چه برسه به روح پیامبر! طبق نص صریح آیات همین قرآن که براتون خوندم پیغمبر گواه ماست میشه از اعمال ما بی خبر باشه و گواه ما باشه؟ حالا که درک میکنه ممکنه بی تفاوت باشه؟ پیامبری که در زمان حیات تا این حد برای مردم مهربان و رئوف و دلسوز بود اصلاً فلسفه پیامبری یعنی رافت و دلسوزی برای امت اصلاً چه قدر منطقیه اینکه بگیم پیامبر بعد از توفی امتش رو رها میکنه و دیگه به تدبیر امورشون توجه نداره! یا اینکه وقتی که زنده بود خدا حرفش رو گوش می‌داد و دعاش رو برآورده می کرد حالا که در جوار حق ساکنه خدا خواسته ش رو اجابت نمی کنه؟! خیلی سطحیه این برداشت ها آیه ۶۵ صریحا اطاعت محض در برابر رسول خدا رو دستور میده و این چیزی جز تایید معصومیت پیامبر و امر به ولایت و ولایت‌پذیری نیست _ ۱۲۸ رو ببین چرا همش از زنها می خواد تحمل کنن با وضع ناجور شوهرشون بسازن چرا زن‌ها باید بسوزن و از بین برن به خاطر رفاه مردا؟ _ زنان کارگزاران خدا هستند در امور فرهنگی و تربیتی همونطور که مردان در امور نظامی گفتم آرزو و غایت رشد بشر اینه که وسیله خدا باشه خب خانمها در امور تربیتی و فرهنگی نایب خدا روی زمین هستن برای همین هم تربیت فرزند به اونها واگذار می شه و در درجه بعدی تدبیر همسرانشون چون فقط یک زن میتونه یک مرد معیوب رو به زندگی برگردونه و از انحطاط و جهنمی شدن نجات بده با اخلاق خوش با استفاده از تسلط به زبان خودش اگر کسی با اونها راه نیاد از دست میرن و کلی آدم رو هم با خودشون نابود میکنن نقش تربیتی زن اینجا اینه که این مرد رو کنترل کنه و فقط همون زن میتونه و اصلا هم لازم نیست له بشه! از محبت خار ها گل میشود عطر و بویش سهم بلبل میشود خودش هم از این فضای خوبی که به وجود میاره کیف میکنه مفید بودن خودش رو حس میکنه محبت میده و بالاخره محبت هم میگیره این اجبار نیست یک درجه است یک نوع جهاده چطور یه بچه زبون نفهم رو از صفر تربیت می‌کنی یه آدم بدقلق رو نمیتونی رام کنی؟ اتفاقا فقط تو از پسش برمیای خب از تواناییت استفاده کن همونطور که خدا معایب ما رو تحمل میکنه درجا ولمون نمیکنه ما هم یکم معایب هم رو تحمل کنیم بد نیست ضمنا قرآن فقط به زن سفارش نمیکنه دائم داره به مردها هم سفارش می‌کنه اخلاق خوبی داشته باشید آزار و اذیت نرسوندید برای هر دو طرف وظایفی تعریف میکنه که هرکدوم مکمل همن آیه ۱۲۹ هم که دیگه تمایل خودش رو به تک همسری برای حفظ ساختار خانواده نشون می ده دفعه قبل به این آیه استناد کردم سکوتم که طولانی شد کتایون پرسید: تموم شد؟ _انگار از بلند شد و تک کت چرمش رو تن کرد: پس من دیگه برم قرار بعدی باشه برای یکماه دیگه هماهنگ میکنیم میدونستم عجله ش بخاطر چیه پس خیلی معطل نکردم
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#رمان_ضحی ❤️ #قسمت_صد_و_هفتم از نماز که برگشتم ژانت مشغول گرم کردن کنسرو زبان بود تشکر کردم و در
❤️ تا دم در همراهش رفتیم و من آهسته گفتم: اگر اتفاقی افتاد یا کمکی لازم داشتی بگو همونطور که بوتش رو به پا میکشید گفت: در تماسیم ژانت کاری نداری؟ ژانت هم با لبخند بدرقه ش کرد: _نه عزیزم مواظب خودت باش فقط خیلی به مادرت سخت نگیر باهاش راه بیا اون دوست داره صداتو شنوه معطلش نکن بعضی وقتا فرصتا زود از دست میرن! لبخند سر حسرتش انگار قلب کتایون رو بدرد آورد که صورتش جمع شد: حتما مواظب خودتون باشید فعلا شب بخیر... کتایون که رفت ژانت هم عزم خوابیدن کرد: من فردا صبح خیلی زود باید برم سر کار اگر ممکنه تو ظرفا رو بشور شبت بخیر _حتما شبت بخیر ... هنوز چند روز از ملاقات آخر نگذشته بود که کتایون زنگ زد دوباره وقتی که درحال حاضر شدن برای خروج از آزمایشگاه بودم انگار ساعت کاریم رو میدونست جواب دادم: سلام جانم _خوبی؟ وقت داری حرف بزنیم؟ قدمزنان به سمت ایستگاه اتوبوس جوابش رو دادم: آره چه خبر؟ شیری یا روباه _چی بگم شیری که روباهه! با مهناز حرف زدم... هرطور بود از زیر زبونش حرف کشیدم حدسم رو به زبان آوردم: حرفهای مامانت رو تایید کرد؟ _تلویحا از دیشب که باهاش حرف زدم چشم رو هم نذاشتم حالم خیلی بده نمیدونم چکار کنم! یه حس تنفری از پدرم پیدا کردم که... حتی تحمل خونه ش هم برام سخته میخوام مستقل شم! از شوک جمله ش سرعت قدمهام کاهش پیدا کرد: _مطمئنی؟ یعنی میخوای همه چیزو به بابات بگی؟ _نه برای چی! میگم میخوام مستقل شم! میدونی که اینجا چیز عجیبی نیست _یعنی مخالفتی نمیکنه؟ _نمیتونه! وقتی من بخوام برم اون که نمیتونه جلومو بگیره تازه فکر کردی فرقی به حالش میکنه؟ اونقدر سرش گرمه که اصلا براش مهم نیست من چکار میکنم! _چی بگم امیدوارم کدورتی پیش نیاد _تو باید یه کاری برام بکنی! _چه کاری؟ _من دیگه از تنهایی خسته شدم با ژانت حرف بزن دست از سر اون سوییت برداره! شما هم با من بیاید تو همون آپارتمانی که اجاره میکنم! همون اجاره ای که به سوییت میدید بدید به من! بی هوا زدم زیر خنده و بعد به ملاحظه نگاه متعجب مردم جمعش کردم: _من؟ تو که میخواستی منو از این سوییته هم بیرون کنی! اونوقت الان دعوتم میکنی خونه ت؟ صدای اونهم از اثر خنده خش افتاد: اون مال اونموقع بود که هنوز حسن نیتت رو ثابت نکرده بودی! بعدم خونه ژانت بود من میخوام دعوتت کنم خونه خودم چی میگی؟ یادت نره سیما منو دست تو سپرده ها! _خیلی خب سوء استفاده نکن الان بحث من نیست بحث راضی کردن ژانت برای دل کندن از سوئیتشه که بعد از کار معدن سخت ترین کار دنیاست! حالا بذار باهاش حرف بزنم ببینم چی میگه _پس بهم خبر میدی؟ _آره ولی یکم زمان میبره! _باشه لی اینم لحاظ کن که ستونای اون خونه دارن منو میبلعن من همین امشب با اردشیر خان حرف میزنم دیگه بعدش همه چی معطل هنر جنابعالیه بالاخره اتوبوس هم رسید همونطور که سوار میشدم گفتم: _خبر میدم فعلا خداحافظ! ... وقتی رسیدم خونه ژانت هنوز برنگشته بود شک داشتم دراین بارهدامشب باهاش حرف بزنم یا به وقت دیگه ای موکولش کنم کارش خیلی فشرده بود و معمولا شبها به شدت خسته بود شاید بهتر بود تا آخر هفته صبر کنم نیم ساعتی از وقت اذان گذشته بود وضو گرفتم و برگشتم اتاق برای نماز در حال چادر سر کردن بودم که صدای باز شدن در پذیرایی به گوش رسید میدونستم الان خسته ست و وقتی استراحت کرد حتما سری بهم میزنه به همین خاطر نمازم رو خوندم هنوز سر سجاده در حال دعا بودم که ژانت به در باز چند تا ضربه زد: سلام خوبی؟! لبخندی به چهره خسته ش زدم: سلام ممنونم خسته نباشی بیا تو... کنارم نشست و با انگشت مشغول بازی با تسبیح روی سجاده شد انگار اونهم اومده بود که حرفی بزنه پرسیدم: طوری شده ژانت؟! _خب راستش چند وقته میخواستم باهات حرف بزنم ولی نمیشد امشب که زود رسیدی گفتم وقتشه _اگر درمورد تخلیه اینجاست امیدوارم حالا که کم کم زمستون تموم میشه یه جایی پیدا بشه و.. _نه اصلا ربطی به اون نداره من یه بدهی به تو دارم هر چی فکر میکنم میبینم اگر ازت عذرخواهی نکنم حالم خوب نمیشه رفتار من با تو خیلی بد بود مخصوصا اون.. اون سیلی بیخود و بی معنی واقعا نمیدونم چرا تا این حد عصبانی بودم وقتی دیدم خونه تغییر کرده انگار تمام خاطره هام رو یک جا ازم گرفته باشن دیوونه شدم ولی تو هیچ وقت به روم نیاوردی و تلافی نکردی و این منو شرمنده تر کرده _دیگه بهش فکر نکن هر چی بود گذشت _یعنی میبخشی؟ _معلومه فراموشش کن _اون زمان از اینکه خون تو توی رگهام بود خیلی احساس بدی داشتم ولی الان از این بابت خیلی خوشحالم و افتخار میکنم _دیگه لوس نشو خون من مگه چه ارزشی داره که بهش افتخار کنی _خون تو پر از شجاعت و عشق به آدمهاست تو واقعا آدم خوبی هستی ضحی! _فکر کنم یکی سرکارت گذاشته آدرس اشتباه بهت دادن پاشو به فکر شام باش بذار منم دعامو تموم کنم با لبخند و در سکوت نگاهی بهم انداخت و بعد بیرون