eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.5هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
162 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸اول خانمَت! شما اگر استخری باشد و بتوانید بروید، یک مقدار از هزینه‌هایتان صرفه جویی کنید و بروید. اما توصیه می‌کنم اینطور نباشد که مرد برود استخر و خانم نرود! او واجب‌تر از شما است. بسیاری را من دیده‌ام که خودشان [تفریح و استخر و ...] می‌روند اما برای خانواده‌شان فکر نمی‌کنند. 🍃⚡️ اول مال آنها را درست کنید. چرا؟ مگر این روایت را نداریم که وقتی چیزی می آوردید در خانه اول به خانم‌ها و خواهرها بدهید؟ نص روایت است، معتبر است. 🍃⚡️ پسر داری، دختر داری، اول به دختر بده؛ چرا این هست؟ یعنی اگر خواستی استخر بروی، اول آن را بفرست بعد اگر خودت خواستی برو. 🔹آیت الله استاد حائری شیرازی (ره) ═══✼🍃💖🍃✼══
❤️حضرت امام على عليه السلام: مَن كَتَمَ مَكنونَ دائِهِ، عَجَزَ طَبيبُهُ عَن شِفائِهِ هر كس دردهاى نهفته خويش را پنهان بدارد، طبيبش از درمان وى فرو مانَد غررالحكم حدیث 8612 ═══✼🍃💖🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️امکان ندارد کسی، هر کسی باشد واقعا برود در خانه خدا و بگوید من آمدم و الا دیر آمدم ولی آمدم. 🍃✨ به جان امام زمان قسم، امکان ندارد خدا دست رد به سینه اش بزند. 🍃✨ همه را می‌پذیرد، خدا ماها را دوستمون دارد علاقه به ما دارد، می خوادمون. ✨🍃 می خوادمون، فقط بیا در خونه خدا بگو یا رب من اشتباه کردم، نفهمیدم. 🌹آیت الله استاد ناصری رحمت الله علیه ═══✼🍃💖🍃✼══
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 👇🏻این کارها زندگی‌تون رو به سمت نابودی میکِشونه ❗ 🔴همیشه همسر و بچه‌هاتون رو با دیگران مقایسه می کنید 🔴به ظاهرتون تو خونه اهمیت نمیدین 🔴برای هم وقت نمیذارید 🔴تفریح دو نفره نداشته باشید 🔴عیب‌‌های خانواده همسرتون رو مستقیم و تند تذکر میدین 🔴از جملات عاشقانه استفاده نمیکنید ┄━━━•●❥-💞❀💞-❥●•━━━┄
❇️ یک کسی به بنده گفت: آقا! من قساوت قلب پیدا کرده‌ام. برای درمان این بیماری چه کنم⁉️ 🔴👈 گفتم: چند چیز است که رفع قساوت قلب می‌کند :🔻🔻🔻🔻 ✅ حضور در مسجد؛ اول، آمدن به مسجد است که پروردگار عزیز قلب کسی را که به مسجد بیاید را مورد نظر قرار می‌دهد و قلبش را از قساوت خارج می‌کند.   ✅ همنشینی با دانشمندان دین؛ دومین چیزی که قساوت قلب را می‌برد، همنشینی با دانشمندان دین است. ✅ نماز شب؛ سومین چیزی هم که قساوت قلب را می‌برد، نماز شب است. ═══✼🍃💖🍃✼══
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📙رمان امنیتی #شهریور 🌾 ✍️به قلم: #فاطمه_شکیبا قسمت 25 لبخند می‌زند
🔰 🔰 📙رمان امنیتی 🌾 ✍️به قلم: قسمت ۲۶ معلوم است که می‌خواهم. اصلا اگر پیشنهاد نمی‌داد هم خودم یک طوری بحثش را پیش می‌کشیدم. شانسم انگار امروز دارد خوب همراهی می‌کند و چند خانه رفته‌ام جلو. پیشنهادش را روی هوا می‌زنم: حتما. ابروهای دختر محافظ فقط کمی به هم نزدیک می‌شوند و با دقت بیشتری، سرتاپایم را اسکن می‌کند. منتظری دست به سینه، تکیه می‌زند به صندلی: برای پیدا کردن اون سرباز ایرانی... فکر کنم یکی باشه که بتونه کمک‌تون کنه... افرا می‌شناسدش... و طوری به افرا نگاه می‌کند که فقط افرا معنای نگاهش را بفهمد. لبخند افرا محو می‌شود و صمیمیت صدایش می‌ریزد: نمی‌خوام برم سراغش! چه ترسناک شد افرا! شده شبیه یک ببر که دارد قبل از حمله، خرناس می‌کشد و نگاه تهدیدآمیز می‌اندازد به طعمه. فکر کنم آن آدمی که منتظری می‌گوید، حکم آرسن را دارد برای من و حتی بدتر... پدر داعشی‌ام. وگرنه این حجم از انزجار و تنفر...؟ منتظری کامل برمی‌گردد و دلجویانه دست می‌گذارد روی دست افرا: این کار اسمش فراره، اونم فرار از کسی که خیلی دوستت داره. اوه... ماجرا عاشقانه شد...! افرا پوزخند می‌زند، دستش را از زیر دست منتظری می‌کشد بیرون و در ماشین را با ضرب باز می‌کند. چه عاشقانه خشنی! نمی‌دانم منتظری از عمد اینطور ضربه زد یا حماقت کرد؛ اما مطمئنم عمر این گفت و گو تمام شده. افرا از ماشین پیاده می‌شود و منتظری تلاشی برای برگرداندنش نمی‌کند. پس از عمد ضربه زده و خواسته فقط کمی، احساسات نهفته افرا را قلقلک بدهد. می‌خواهم بروم دنبال افرا که منتظری دستم را می‌گیرد: باهام در ارتباط باش. اگه بشه بهتره بری تهران، از مرکز خورشید پیگیری کنی. من به مدیر مرکزش می‌گم اسناد قدیمی رو بگرده. تند تند سرم را تکان می‌دهم و لبخندهای ساختگی تحویلش می‌دهم: خیلی ممنونم... لطف کردید. تشکر... زیر نگاه تیز دختر محافظ، پیاده می‌شوم و بعد، می‌چرخم به سمت خیابان. افرا نیست. انگار از ماشین که پیاده شده، پرواز کرده به آسمان تا از دست من و سوال‌های احتمالی‌ام فرار کند. *** صدای صلوات حضار از بالا تا پایین سالن سرازیر می‌شود و فرو می‌رود توی مغزم. به اصرار آوید، نشسته‌ایم ردیف چهارم؛ نزدیک‌ترین جایی که نسبت به جایگاه سخنرانی گیرمان آمد. و البته اگر کمی دیرتر می‌آمدیم، کلا باید قید صندلی را می‌زدیم و مثل خیلی‌ها روی زمین می‌نشستیم. با صلوات سوم، منتظری می‌آید روی سن و با گام‌های موزون و سنگین، می‌نشیند پشت میز و میکروفونش. آوید مشتِ آرامی به بازوی من می‌زند: بترکی الهی. چرا دیروز نگفتین می‌خواین برین دیدنش؟ منم می‌خواستم با رزولوشن بالا ببینمش. می‌خندم: همینم خوبه، برو خداتو شکر کن. زیر لب می‌گوید: تک‌خورا. ... ⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمی‌باشد⛔️ ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️ای روشنگر آیات حق که آمدنت حق است و حقیقتِ لحظه‌های انتظاری تو! سلام بر تو تفسیرگر آیات خدا! ✨ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّن‏ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ❤️ ⏳  ۲۶ روز مانده به نیمه‌ شعبان
هدایت شده از علیرضا پناهیان
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌مسابقه بین خدا و شیطان 🔻یک ترس شیرین! 🔻تفسیری عاشقانه از ترس از خدا! @Panahian_ir