[ الَلهُمَجعَلعَواقِباُمورِناخَیرا ]
خدایا عاقبت کارهای ما را ختم به خیر
کن .
یه چیزی که لازم دونستم بگم اینکه ؛
اونایی ناراحتن ، احساس میکنن بدبخت شدیم!
طرف صحبتم با شماست ؛
این مملکت بی صاحاب نیست .
صحبت حاج قاسم چه بود ؟ این کشوره امام زمانه .
ما هم آقا داریم و هم صاحبالزمان .
پس بقیه کاره ای نیستن!
ما بیشتر از اینا سختی کشیدیم ، تونستیم ، بلند شدیم!
کلام امیرالمومنین که فرمودن : مردم خودشون سرنوشت خودشونو رقم میزنن!
و کلام امام باقر : در آخرالزمان ، حکومت شیعه دست یک نفر هست! صاحبالزمان که میتونه سر و سامون بده .
آقای پزشکیان رئیس جمهور این کشور و ، برای ما قابل احترام .
به وعده هایی که دادن عمل میکنن انشاءالله .
و اینکه رفقا ؛
من کسی نیستم بخوام نصیحت کنم ولی صحبت آقا در این مسئله ،
هرکسی که بخواد رئیس جمهور بشود حق بر گردن ما هست که احترام بگذاریم حتی اگه با او اختلاف داشته باشیم !
تتمیم کلام .
از همین الان اعلام میکنم ،
سرمم بره نمیزارم توعذاداری اقای مظلومم کسی بیاد وسط خیابون رقص و هزارتا کثافت کاری راه بندازه ،
سر تک تک مونو هم ببرن میشکنیم دستی که به جای سینه زدن رو دست دیگه قرار بگیره و بساطِ رقص راه بندازه .
کار همرو راه انداختی ..
کار منم راه بنداز ،
یه نگاه به گدا بنداز ،
من ته چاهی گیر افتادم ..
یه طنابی تو چاه بنداز .
اقای مظلوم من ،
شرمندم ،
من یه عمر دمِ خونت نوکری کردم ،
شرمندم که دختر سه سالت و زدن و من خاک بر سر هنوز زنده ام ،
اقا من زندگیم مال رقیه ات ،
جونم مال علی اکبرت ،
دار و ندارم مال علی اصغرت ،
اقای من ،
به عشق سرت که رفت بالای نیزه ها ،
به عشق سه ساله شیرین زبونت ،
به عشقِ گلوی علی اصغر شیش ماهت ،
به عشقِ پیکرِ پاره پاره علی اکبرت ،
به عشقِ وجب وجب خاک کربلات ،
به عشقِ دسته های عذاداریت ،
به عشقِ یه ماه نوکری خالصانه ،
قید همه چیو که منو از شما دور میکنه و میزنم ،
خودت عاقبتمونو ختم به شهادت کن .
وسط هیئت داد میزد و میگفت ،
حضرت مادر
دورت بگردم که کشوندی مارو اینجا واسه
پسرت عاشقی کنیم :) .
امشب شبه ،
اذن گرفتن محرم از مادره .
نوکرتم عشق ِابوعلی که اجازه ورود برای عزای حسینتو دادی .
هرچقدر مختار بشی شیرین نیست!
به وقتش برسی کربلا به داد امامت قشنگه .
- حاجحسین یکتا ؛
نوکری برای سیدالشهدا روزیه .
تو ریا هم بکنی میخرن ازت ..
یک ماهه مشتی ،
خیلیا پارسال بودن اما الان نیستن . خیلیا از همین هیئت و نوکریا شهادت گرفتن ؛ این یک ماه تا توانت جون بزار براش .
تو اگه دوروز پشت هم اشک بریزی چیزی نمیشه ولی برای حسین یه قطرشو بریزی میخرن ازت .
این ده روز ، عشق و عاشقی کن . مجنونش شی لیلات میشه ..
قیامت ، بگی حسین
جوابتو میده ..
اونیکه فکر میکنی ابیعبدالله حواسش بهت نیست ، او از همه نزدیکتر بهته ،
تو روتو برگردوندی ازش مشتی .
بسمالله برای نوکری !.
آخ ، حسین جان
این دو شب توانمو گذاشتم برای نوکری
ولی فردا شب، جونمو نذره دختر سهسالت میکنم .
یعنی فردا شب، من اینموقع جنازمو از هیئت بیرون ببرن
اگه گفتن دلیل مرگش چی بوده ،
بگن به عشق غم ِ رقیه خاتون دق کرد : ))