وسط هیئت داد میزد و میگفت ،
حضرت مادر
دورت بگردم که کشوندی مارو اینجا واسه
پسرت عاشقی کنیم :) .
امشب شبه ،
اذن گرفتن محرم از مادره .
نوکرتم عشق ِابوعلی که اجازه ورود برای عزای حسینتو دادی .
هرچقدر مختار بشی شیرین نیست!
به وقتش برسی کربلا به داد امامت قشنگه .
- حاجحسین یکتا ؛
نوکری برای سیدالشهدا روزیه .
تو ریا هم بکنی میخرن ازت ..
یک ماهه مشتی ،
خیلیا پارسال بودن اما الان نیستن . خیلیا از همین هیئت و نوکریا شهادت گرفتن ؛ این یک ماه تا توانت جون بزار براش .
تو اگه دوروز پشت هم اشک بریزی چیزی نمیشه ولی برای حسین یه قطرشو بریزی میخرن ازت .
این ده روز ، عشق و عاشقی کن . مجنونش شی لیلات میشه ..
قیامت ، بگی حسین
جوابتو میده ..
اونیکه فکر میکنی ابیعبدالله حواسش بهت نیست ، او از همه نزدیکتر بهته ،
تو روتو برگردوندی ازش مشتی .
بسمالله برای نوکری !.
آخ ، حسین جان
این دو شب توانمو گذاشتم برای نوکری
ولی فردا شب، جونمو نذره دختر سهسالت میکنم .
یعنی فردا شب، من اینموقع جنازمو از هیئت بیرون ببرن
اگه گفتن دلیل مرگش چی بوده ،
بگن به عشق غم ِ رقیه خاتون دق کرد : ))
بابامو به تو و عمه جانت هدیه دادم ،
امشب، من جونمو فدای یه تار موهات میکنم ..
بیبی سه ساله : ))!