eitaa logo
خاکریز
91 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
51 فایل
🌷دوستان به #خاکریز_مجازی خوش آمدید. @KhakReez
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چه کسانی چادرهای کشاورزان را آتش زدند.؟؟ تصاویر اختصاصی از زاویه دیگر
خدایا لذت تماشای رویت و اشتیاق به دیدارت را به من موهبت کن. 🤲 🌱🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ با امام زمانت سخن بگو 💢شخصی به امام هادی علیه السلام از شهری دور نامه‌ نوشت و پرسید:مولای من؛من از شما دور هستم و امکان دیدار مستقیم با شما را ندارم و گاهی که حاجات و مشکلاتی دارم چه کنم؟ ✳️ حضرت در جواب او نوشتند: «إِنْ كَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّک شَفَتَيْک» هر گاه به ما نیاز داشتی،لبت را حرکت بده و سخنت را بگو ما از شما دور نيستيم... 📚بحارالانوار ج۵۳ ، ص۳۰۶ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• عج
👇👇
امیر حاج امینی بیسیم‌چی گردان انصار لشگر ۲۷ در سال ۱۳۴۰ دیده به جهان گشود. امیر حاج امینی از جمله دلاورمردان عرصه دفاع مقدس است. وی در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. نقل قولی از برادر شهید: روزی سرمزار امیر نشسته بودم دیدم جوانی با ظاهری حزب‌اللهی مانند کنار من آمد و گفت: «شما با این شهید نسبتی دارید؟!» گفتم: «من برادرش هستم»، او گفت: «حقیقتش من از اول مسلمان نبودم اما بنا به دلایلی به اجبار و به ظاهر مسلمان شدم اما قلباً مسلمان نشده بودم تا اینکه برحسب اتفاق عکس برادر شما را دیدم، وقتی عکس را دیدم حال عجیبی به من دست داد. انگار این عکس با من حرف می‌زد، پس از آن قلباً به اسلام روی آوردم و الآن مدتی است که هر پنج‌شنبه به اینجا می آیم.» ─═┅━┅❊🌹❊┅ 🌴🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا روی زمین نشسته‌اید؟! خوش‌وبش آیت الله با خبرنگاران اعزامی به سفر 🇮🇷
⭕️ این عکس از اجلاس گویای وضعیت منطقه است: اردوغان: تکیه زده بر کرسی با توهم ریاست و رویای سلطانیسم 👑 علی‌اف: مشغول دلقک‌بازی با وضعیتی بی‌ثبات و نااستوار 🤡 پاکستان: لبخندی زیرکانه و تلاش برای حفظ همه طرف‌ها 😏 : جدی و مصمم برای دفع توطئه‌ها با پوزخندی ریز به توهمات دیگران..! 🤣🤣
دست راست بود. همین همراهی، او را متخصص اطلاعات عملیات کرده بود. شناسایی را در هر کاری ضروری می دانست و همیشه می گفت تا می توانید شناسایی کنید و بعد عملیات. حاج قاسم هم خیلی دوستش داشت، چون حاج رسول مرد عملیات های سخت بود. یک بار وسط بحبوحه جنگ سوریه، حاج قاسم وارد سنگر شده بود و دیده بود حاج رسول نقشه اسرائیل را گذاشته وسط و دارد نقشه عملیاتی طراحی می کند. بهش گفته بود: چه می کنی حاج رسول؟ گفته بود: دارم نقشه عملیات حذف اسرائیل بعد از داعش را طراحی می کنم. حاج قاسم گفته بود: وسط این شلوغی جنگ و حضور داعش؟ حاج رسول پاسخ داده بود: فرضش که محال نیست. ان شاءالله با فرماندهی شما اون روز هم میاد. سردار شهید عبدالرسول استوار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿 💫 💫💫💫 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الأعْلَى الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى وَالَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسَى إِلا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا یَخْفَى وَنُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرَى فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرَى سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشَى وَیَتَجَنَّبُهَا الأشْقَى الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرَى ثُمَّ لا یَمُوتُ فِیهَا وَلا یَحْیَا قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَالآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الأولَى صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى 💫 🌿 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در پاسخ به این سوال خبرنگاری که چرا دیگر لباس نظامی نمی‌پوشد، گفت: من در اینجا مردی مقابل خود نمی‌بینم. اگر در جنگ با ایرانی‌ها لباس نظامی می‌پوشیدم، به دلیل آن بود که آنها بودند. دکتر 👊✌️💪 مارا از دادن نترسونید سر دادن عادت داریم
🔴 ۲۷۸۷ روز در ۱۰۰ روز 🔹نگاهی به جلساتی که روحانی در هشت ساله دولت خود برگزاری نکرد ولی رئیسی در ۱۰۰ روز اول برگزار کرد. 🇮🇷
🌹شغل آقا مهدی جمع کردن ضایعات و نان خشک و پلاستیک و این طور چیزها بود. همیشه کلیه درد داشت. محکم می بستشان. ضایعات را از دوره گردها می خرید و عمده ای می فروخت. اصلا بابت کارش حجالت نمی کشید. می گفت: نان حلال در آوردن که خجالت ندارد. 🌹یک شب دعوت شده بودیم تالار طلاییه برای . خیلی مرتب و شیک سوار شدیم و حرکت کردیم. توی راه چشم آقا مهدی به مقداری بطری نوشابه خالی افتاد که له شده وسط خیابان افتاده بود. سریع ترمز کرد و دنده عقب گرفت و می خواست با آن لباس ها پیاده شود برای برداشتن شان و پیاده هم شد. می گفت: مگه میشه از اینا گذشت. هر چه اصرار کردم که لباس هات کثیف می شود، زیر بار نرفت. می گفت: شماها نمی دونید اینا همش پوله. گفتم: اگه پشت ماشین ضایعات باشه تالار راهمون نمیدن. می خندید و می گفت: ناراحت نباش. میریم ضایعات تالار هم جمع می کنیم. مهدی قاضی خانی