eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
5.4هزار دنبال‌کننده
457 عکس
112 ویدیو
11 فایل
سلام ✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خوشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸پله‌پله خودسازی می‌کرد... |خواهرشهید میگه: سیداحمد مجروح شد و بردنش بیمارستان؛ رفتم کنارش و بهش گفتم: احمد! آخر به ما حلوا ندادی. [کنایه از شهید شدن] جوابم رو داد و گفت: آنقدر میرم جبهه و میام که یه آدم حسابی بشم... دوستاش میگن: سیداحمد ویژگی‌هایی داشت که از دیگران متمایز شده بود. مثلا بعد از خوندن هر دو رکعت نماز شب؛ می‌خوابید و ساعتی بعد دوباره بیدار میشد تا دو رکعت دیگه بخونه. ازش پرسیدیم: چرا اینکار رو می‌کنی؟ گفت: نفس رو باید رنج داد؛ تا پاک شد! 📚 منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی هیئت رزمندگان اسلام ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸 یکی مریض بشه؛ بهتر از اینه که همه مریض بشن... |آخرین مسئولیت شهید پلارک، فرمانده‌ی دسته بود .توی عملیات والفجر ۸ از ناحیه دست و شکم مجروح شد. اما کمتر کسی می‌دونست که سیداحمد مجروح شده. اگه کسی درباره‌ی حضورش توی جبهه سوال می‌کرد، طفره می رفت و چیزی نمی‌گفت... یه بار توی جبهه می‌خواستیم از یه رودخانه رد بشیم. زمستان بود و هوا به شدت سرد. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت:” اگه یک نفر مریض بشه، بهتر از اینه که همه مریض بشن.” بعد یکی یکی بچه ها را به دوش گرفت و به طرف دیگه‌ی رودخونه برد. آخر کار متوجه شدیم پاهاش از شدت سرما؛ آسیب دیده... 📚 منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی هیئت رزمندگان اسلام ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 علیرضا گفت: راه کربلا که باز بشه؛ بر می‌گردم... |وقتی برا آخرین بار راهی جبهه می‌شد، در جوابِ مادرش که پرسید: کی برمی‌گردی؟ گفت: هر وقت که راه کربلا باز شد بر‌ می‌گردم... فروردین ماه سال ۱۳۶۲ برا شرکت در عملیات والفجر۱، راهی فکه شد. اونقدر شجاعت و مدیریت داشت که مسئول یکی از دسته‌های گروهان اباالفضل (ع) شد. توی عملیات والفجر۱ در جریان حمله، مورد اصابت گلوله تیربار دشمن قرار گرفت و هر دو پایش قطع شد؛ اما شجاعانه مقاومت کرد و سرانجام مظلومانه به شهادت رسید و پیکرش جاموند... لحظه‌ی شهادت؛ شانزده سالگی‌اش تمام شده بود... شانزده سال هم مفقود شدنش طول کشید... تا اینکه طبق پیش‌بینی‌ خودش؛ دقیقاً همون روزی که اولین کاروان بصورت رسمی عازم کربلا می‌شد؛ پیکرش برگشت! 📚منبع: کتاب مسافرکربلا؛ صفحه ۱۲ و ۱۳ 🇮🇷 ۲۲ فروردین؛ سالروز شهادت شهید علیرضا کریمی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸 خیلی از وسائلش رو بخشیده بود... |یه روز دیدم علیرضا با اصرار مرخصی گرفت. می‌گفت: خواب عجیبی دیدم. مادرم منتظرمه. میرم و زود برمی‌گردم |صبح زود زنگ خونه به صدا در اومد. رفتم و در کمال تعجب دیدم علیرضا از جبهه برگشته. بهش گفتم: امشب مجلس عقد خواهرته؛ هیچ دسترسی بهت نداشتیم؛ دو روزه فقط دعا می‌کردم که بیای... با اینکه تازه از راه رسیده و خسته بود؛ از صبح تا شب رفت دنبال کارهای مراسم عقد. عصر هم اومد پیش خواهرش و گفت: آبجی خیلی مراقب باش که اول زندگیتون با گناه شروع نشه. اگه می‌خوای خدا پشت و پناهت باشه، نذار کسی توی مجلس ازدواجتون گناه کنه... صحبتش که تموم شد؛ یک شلوار و پیراهن، و یه جفت کفش شیکی که براش گرفته بودم رو، بهش دادم. علیرضا پرسید: اینها برای خودمه؟ با تعجب گفتم: خب آره! رفت لباسهای نو رو گذاشت توی یه پلاستیک و با دوچرخه زد بیرون... بعد از نماز که از مسجد برگشت،گفتم: مادر لباسات کو؟ با همون لبخند همیشگی اومد دستم رو بوسید و گفت: مادر! مگه نگفتی مال خودمه؟ منم دیدم یکی از رفقام بیشتر از من به اون‌ها احتیاج داره، دادم بهش... با تعجب نگاهش کردم. برا اینکه دلم رو به دست بیاره؛ آهسته و با خنده گفت: مگه همیشه نمی‌گفتی چیزی که در راه خدا میدی، اگه با دست چپ دادی، دست راستت نباید بفهمه؟ بعد هم خندید و رفت دنبال بقیه کارها... چند وقتی میشد که علیرضا خیلی به فکر مردم بود؛ و خیلی از وسایلی که براش می‌گرفتم رو در راه خدا می‌بخشید... 📚منبع: کتاب مسافر کربلا؛ صفحات ۵۲/۵۳/۵۴ ‌‌‌ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir
شهیدعلیرضا کریمی مشکلِ سفرِ کربلای خیلی‌ها رو حل کرده اصلاً او با من و شما در کربلا وعده کرده در پایان آخرین نامه‌اش هم نوشته بود: به امید دیدار در کربلا خدانگهدار برادر شما علیرضا کریمی 🔰 دانلود پوستر با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 ۳۱ 🔸سربازِ نوجوانِ امام و انقلاب... |اوایلِ انقلاب؛ منافقین اعلامیه می‌ریختند توی خونه‌های مردم... محمدرضا اون موقع یازده ساله بود. می‌رفت از زیرِ دربِ خونه‌ها؛ اعلامیه‌های منافقین رو جمع می‌کرد و به جایش، اعلامیه‌های امام‌خمینی رو می‌گذاشت... محمدرضا سال ۶۲؛ توی منطقه‌ی فکه به شهادت رسید، و پیکرش هنوز به آغوشِ خانواده برنگشته... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید محمدرضا فقیهی 🎙راوی: خواهر شهیدان حسن و محمدرضا فقیهی 🇮🇷 ۲۲ فروردین؛ سالروز شهادت محمدرضا فقیهی گرامی‌باد 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی _____ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شهیدان مصطفی اکرمی و احمد ملک‌نژاد رو در ثواب تولیدمحتوا و انتشار مطالب امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند امروز از این دو شهید عزیز هم براتون مطلب میذارم؛ ان‌شاءالله... 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر مشخصات شهدا با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 ۱۵ ✍ اتمامِ حجت شهید سیدجواد محمودی با دوستان سپاهی و بسیجی... |برادرانِ سپاهی و بسیجی؛ امیدوارم متوجه باشید کاری که انجام می‌دهید برای خداست یا برای غیر خدا... بخدا اگر در مورد این مسأله فکر نکنید و از رویِ هوایِ نفس کار کنید، بدانید شهدا در آخرت جلویِ شما را خواهند گرفت... 🔰دانلود کنید:دریافت چراغ‌راه(۱۵) با کیفیت اصلی ______________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 ۳۲ 🔸گذشت در اوجِ نیاز ... بخوانید و لذت ببرید از این همه مردانگی |نشسته بودم و تماشایش می‌کردم. لبهاش بدجوری از تشنگی تَرَک خورده بود. هر کسی از آب، یه سهم داشت. سهمِ آبِ خودش رو گرفت و اومد توی سایه نشست. یهو دید یه اسیر عراقی داره نگاهش می‌کنه. بلند شد و سهمِ آبِ خودش رو داد به اسیر عراقی... 👤 نام رزمنده در منبع نیامده 📚منبع: مجموعه روزگاران۹ (کتاب غواصان لشکر۱۴) صفحه ۹۴ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته [ طرح خط‌نویس] _______________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸چند خاطره از شهیدی که بسیار خوش‌برخورد بود؛ و اگر هم عصبانی میشد با خواندن "سوره والعصر" خود را آرام می‌کرد... 🌼 |ﻣﺎدر شهیدمصطفی اکرمی درﺑﺎره ﺗﻮﻟﺪش میگه: در ﺧﻮاب ﺳﻴ‪ﺪى رو دﻳﺪم ﻛﻪ ﺳﻴﺐ ﻗﺮﻣﺰ ﺧﻮشرﻧﮕﻰ رو ﺑﻪ ﻣـﻦ داد و ‫ﮔﻔﺖ: اﻳﻦ رو ﻧﻴﻜﻮ ﻧﮕﻪدار. ﺑﻌﺪ از اﻳﻦ ﺧـﻮاب ﻣﺘﻮﺟ‪ـﻪ ﺷـﺪم که ﻣـﺼﻄﻔﻰ رو باردارم... 🌼 |متواضع و فروتن بود و از مسئولیت‌هاش[مثل فرماندهی در جبهه] به دیگران چیزی نمى‌گفت. همسرش رو به اجراى فرایض مذهبى و پوشش اسلامى سفارش مى‌‏کرد و همیشه به خانومش می‌گفت: «من در جبهه مسئولم و تو در پشت جبهه» 🌼 |خود شهید تعریف می‌کرد: یه بار توی ﺟﺒﻬﻪ داﺧﻞ ﺳـﻨﮕﺮ ﺑـﻮدﻳﻢ که چشممون خورد به یه ‫ﻛﺒﻮﺗﺮ زﻳﺒﺎ... کبوتر ﺑﺎ ﺷﺘﺎب ﭘﺮ ﻣﻰزد و از ﻣﺎ دور ﻣﻰﺷﺪ. ﻣﺎ ﻛﻪ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮ زﻳﺒﺎﻳﻰ‌اش ﻗـﺮار ﮔﺮﻓﺘـﻪ ‫ﺑﻮدﻳﻢ ﻧﺎ ﺧﻮدآﮔﺎه ﺑﻪ ﻃﺮﻓﺶ رﻓﺘﻴﻢ. ﺑﻪ ﻣﺤﺾ اینکه از ﺳﻨﮕﺮمون دور ﺷﺪﻳﻢ، ﺧﻤﭙﺎره‌اى ﺑـﺮ روى ﺳـﻨﮕﺮ ‫اﻓﺘﺎد و ﻣﻨﻔﺠﺮ ﺷﺪ. 🌼 | مصطفی ‫درﺑﺎره ﺟﻨﮓ ﻣﻰﮔﻔﺖ: درسته ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﻣـﺸﻜﻼﺗﻰ رو ﺑـﻪ ﺑـﺎر آورد، وﻟـﻰ در ﻛـﻞ ﻣـﺮدم ﻣـﺎ رو ﺳﺎﺧﺖ. 🌼 |در آﺧﺮﻳﻦ ﻣﺮﺧﺼ‪ﻰ، وقت ‫ﺧﺪاﺣﺎﻓﻈﻰ داﻳﻰاش ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﻛﻰ ﺑﺮ ﻣﻰﮔﺮدى؟ ﻣﺼﻄﻔﻰ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ اینبار ﺑﺎ ﺟﻌﺒﻪ ﺑﺮ ﻣﻰﮔﺮدم. همینجور هم شد؛ به شهادت رسید و ‫ﺗﻨﻬﺎ ﻓﺮزﻧﺪش ﻣﺼﻄﻔﻰ ﭼﻬﺎرﻣﺎه بعد از ﺷﻬﺎدت ﭘﺪرش در ۲۵ ﺗﻴﺮ ۱۳۶۲ ﺑﻪ دﻧﻴﺎ اومد. 📚منبع: نویدشاهد [بنیاد شهید و امور ایثارگران] ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥|خواب عجیبی که شهید ملک‌نژاد در مکه دید؛ و دوست شهیدش آن را تعریف کرد چند روایت زیبا از شهیدی که اسماعیل‌وار قربانی شدنش در راه خدا را به او نشان دادند 🔸۲۳ فروردین؛ سالگرد شهادت احمد ملک‌نژاد گرامی‌باد _______________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شهیدان سیداحمد رحیمی و عمار بهمنی رو در ثواب تولیدمحتوا و انتشار مطالب امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند امروز از این دو شهید عزیز هم براتون مطلب میذارم؛ ان‌شاءالله... 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر مشخصات شهدا با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 ۳۳ 🔸شهدا در شرایط تحریم اقتصادی چگونه زندگی کردند؟ |یه روز خونه‌ی ما دعوت بودند. برای ناهار دو نوع غذا درست کرده بودیم. سید احمد تا متوجه شد، سریع ما رو صدا کرد و گفت: «مگه شما نمی‌دونید که زمانِ تحریمِ اقتصادی است؟ اگه دوباره دو نوع غـذا درست کنید، من نخواهم خورد.» 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید سید احمد رحیمی 📚منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران خراسان 🇮🇷 ۲۴‌فروردین؛ سالگرد شهادت سردار شهید دکتر سیداحمد رحیمی گرامی‌باد 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ___________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: