eitaa logo
خاڪریزشهـدا
914 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
31 فایل
"مقام معظم رهبری" 💠دشمنان بدانند کہ به توفیق الهے نمیگذاریم،و این ملت هم نمےگذارد کہ نام"شهید"و"شهادت"در این ڪشور فراموش شود. هدیه ورود بہ کانال=14صلوات نذر ظهور آقا(عج)😍 انتقادات و پیشنهادات👇 @montazer72
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح شد باز تنـــــگ تـــــو..... از دور سلام تــــو نیاز و ضــــربان دلمے خــتم ڪلام ... ❤️ 🌷 http://eitaa.com/khaterat_shohada
خاڪریزشهـدا
http://eitaa.com/khaterat_shohada
یاحضــرتِ ! به وقت ِ ، همیشـه است ... میـلادِ شاهِ انیس النفـوس ، 🌹🍃 حضرت ِ شمس الشموس ، 🌹🍃 خســروِ اقلیمِ طوس ... 🌹🍃 بر ِ پنجره فولادش ، 🌹🍃 بر دلبسته گان ِ ضــریحش ، 🌹🍃 بر ِراستینش ... 🌹🍃 بر ها ، 🌹🍃 و و 🌹🍃 بر ها ، 🌹🍃 مبــــــــــــــارک باد ... 🌹🍃 http://eitaa.com/khaterat_shohada
🌺🍃🌺🍃 هم بودیم شب آخر تا صبح بیدار بودم و میکردم موقع رفتن بهم گفت: را لرزاندی، اما را نمی توانی بلرزانی در بهش گفتم: کن که دلت را 🕊 🌺🍃🌺🍃 @khaterat_shohada
❄️✨❄️✨ ✨ ❄️ اے این روزها عجیب به سیم خاردار های دنیا ! کرده است ... دسٺـم را بگـیر ... 🌷 http://eitaa.com/khaterat_shohada
🌷 💠اون سال تکیه یه حس دیگه ای داشت ✨🌷✨هر سال که می شد، با بچه های محل تکیه ای برپا میکردیم، تو پارکینگ خونه ولایتی. یک سال به خاطر یه سری از مشکلات نمی خواستیم رو برپا کنیم. ✨🌷✨تو جمع رفقا می گفت هر طور شده باید این سیاهی ها نصب بشه. باید این ها برقرار باشه. حسینی که از جون و دل مایه می گذاشت در خونه ارباب و نمی خواست هیچ جوره کم بزاره، وقتی دید کسی همراهیش نمی کنه اومد در خونه ما ✨🌷✨گفت: من نمیاد که امسال تکیه نباشه. سیاهی ها و پرچم رو ازم گرفت و رفت. اونشب تکیه رو برپا کرده بود. تنهای تنها از قرار معلوم شب رو هم تو خوابیده بود. ✨🌷✨صبح روز بعد سراسیمه و البته با خوشحالی زنگ خونمون رو زد. بهش گفتم چی شده حسین جان گفت: دیشب که پرچم ها و سیاهی هارو نصب کردم تو همون خوابم برد. تو خواب دیدم (ع) اومده تو پارکینگ خونمون و به من گفت احسنت چه تکیه قشنگی زدی. دستی به ها کشید و بهم گفت. ✨🌷✨وقتی حسین این جملات رو می گفت، اشک تو چشمای قشنگش حلقه زده بود. می دیدم که چقدر از اینکه کارش مورد قبول ارباب واقع شده بود. اون سال تکیه مون و حال دیگه ای داشت ┏━✨⚜️ ⚜✨━┓ @khakriz_shohada ┗━✨⚜️ ⚜✨━┛
🌷 💠اون سال تکیه یه حس دیگه ای داشت ✨🌷✨هر سال که می شد، با بچه های محل تکیه ای برپا میکردیم، تو پارکینگ خونه ولایتی. یک سال به خاطر یه سری از مشکلات نمی خواستیم رو برپا کنیم. ✨🌷✨تو جمع رفقا می گفت هر طور شده باید این سیاهی ها نصب بشه. باید این ها برقرار باشه. حسینی که از جون و دل مایه می گذاشت در خونه ارباب و نمی خواست هیچ جوره کم بزاره، وقتی دید کسی همراهیش نمی کنه اومد در خونه ما ✨🌷✨گفت: من نمیاد که امسال تکیه نباشه. سیاهی ها و پرچم رو ازم گرفت و رفت. اونشب تکیه رو برپا کرده بود. تنهای تنها از قرار معلوم شب رو هم تو خوابیده بود. ✨🌷✨صبح روز بعد سراسیمه و البته با خوشحالی زنگ خونمون رو زد. بهش گفتم چی شده حسین جان گفت: دیشب که پرچم ها و سیاهی هارو نصب کردم تو همون خوابم برد. تو خواب دیدم (ع) اومده تو پارکینگ خونمون و به من گفت احسنت چه تکیه قشنگی زدی. دستی به ها کشید و بهم گفت. ✨🌷✨وقتی حسین این جملات رو می گفت، اشک تو چشمای قشنگش حلقه زده بود. می دیدم که چقدر از اینکه کارش مورد قبول ارباب واقع شده بود. اون سال تکیه مون و حال دیگه ای داشت ┏━✨⚜️ ⚜✨━┓ @khakriz_shohada ┗━✨⚜️ ⚜✨━┛
#حسین.جانم❤️ 🍃💔براے شادےروحم … #ڪمے.حــرَم.لطفاً دلم پر از غم و درد ست... #ڪنج.حرم.لطفاً #دلم.یه.کربلا.میخواد.اربابم🍃😞• #صـبـحتـون_حسـینـے @khakriz_shohada
[ 🔰عملیات شده بود. خیلی نگران بودم، 😰چون ازابراهیم خبری نداشتم. شب، مادرم گفت: ابراهیم شده استو ماه رمضان بود. افطاری را خوردم و تا سحر آرام و قرار نداشتم. ❌با خودم فکر می کردم حتی اگر دست و پا نداشته باشد، فقط می خواهم کنارم باشد، من هم تا آخر کنارش می مانم و از او پرستاری می کنم.😇 🔰حال داشتم. بعد از سحر، مادرم صدایم زد و گفت: بیا دایی های آقا ابراهیم آمده اند کارت دارند.‼️ وقتی وارد اتاق شدم، دیدم همه مردهای فامیل نششته اند، ریخت. مطمئن بودم برای مجروحیت ابراهیم اینجا جمع نشده بودند. ⚠️وقتی خبر شهادت ابراهیم را دادند، سرم گیج رفت. انگار آب جوش روی سرم ریختند. صدای هیچ کس را نمی شنیدم.😔 خودم را نگه داشتم و سوره را خواندم. آرام شدم، دلم داشت از بغض💔 می ترکید. 🔰کارهایشان را کرده بودند. قاب عکس حاضر بود 🖼و اعلامیه ها را هم چاپ کرده بودند. عکس را که دیدم باور کردم شده است. عکسش را به بغل گرفتم و بلند بلند گریه کردم، با ابراهیم حرف می زدم.😭 به یاد اولین روزهای زندگی مشترکمان افتادم. همیشه از حرف می زد و از من رضایت می طلبید.😢 حالا فقط پیش من بود و نگاهم می کرد ✍️به روایت همسر شهید 🌷 ❣️ڪانال خاڪریز❣️ ┏━✨⚜️ ⚜️✨━┓ @khakriz_shohada ┗━✨⚜️ ⚜️✨━┛
#دِلَـم براےِ آن خیابان بِهِۺتـی ڪِہ تَنهـاازطریقِ خیال دَرآن سَفَرڪَردَم تَنگ استـ#یااباعبداللـهـ.. #قَرارِماسینِہ زَنایِہ ۺَبِ جُمعِہ ڪَربَلـاشـ.. کـانـاݪ خـاڪریز←↓ 🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃