20.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 #تحلیل_و_تبیین | بررسی و تحلیل ماهیت تمدن غربی، اصول فکری آن و چرایی تقابل آن با تمدن اسلامی
👆سخنان آقای دکتر محمدجواد لاریجانی در نشست آغازین همایش #ما_و_غرب در موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
💻 Farsi.Khamenei.ir
20.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 #تحلیل_و_تبیین | واکاوی ماهیت سلطهجویانه غرب و ظرفیتهای تمدنی ایران در برابر استعمار
👆سخنان آقای دکتر موسی حقانی عضو شورای علمی و دبیر همایش در نشست آغازین همایش #ما_و_غرب در موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
🖥 Farsi.Khamenei.ir
18.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 #تحلیل_و_تبیین | تحلیل نقش ایران در مقابله با استعمار و تأثیر آن بر جنبشهای ضداستعماری جهانی
👆سخنان آقای دکتر فواد ایزدی عضو شورای علمی همایش در نشست آغازین همایش #ما_و_غرب در موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
🖥 Farsi.Khamenei.ir
18.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 #تحلیل_و_تبیین | ضرورت شناخت فلسفه سیاسی تقابل انقلاب اسلامی با غرب در اندیشه حضرت آیت الله خامنهای
👆سخنان آقای دکتر موسی نجفی، رئیس شورای علمی همایش #ما_و_غرب، در نشست آغارین این همایش در موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
🖥 Farsi.Khamenei.ir
📗 کتابی برای شهیدی با مزاری همچنان خاکی
🎤گفتوگو با آقای رسول ملاحسنی، نویسندهی کتاب «هواتو دارم»
👈کتاب «هواتو دارم» روایتی دلچسب از روزهای زندگی شهید مدافع حرم «مرتضی عبداللّهی» است؛ فراز و فرودهایی که ما را با یک زندگی ساده اما پرماجرا همراه میکند.
🔹نویسنده کتاب: من هیچ شناختی از شهید عبداللّهی نداشتم؛ یعنی نه اسمشان را شنیده بودم و نه اصلاً حتی میشناختمشان. منِ ملاحسنی یک شهر بزرگ شده بودم و شهید اهل شهر دیگری بود. یک روز خانمی با من تماس گرفت و گفت همسر شهید عبداللّهی است. حرف زدیم و برایم سوال شد که چطور من را برای نوشتن کتاب شهید انتخاب کردهاند که از این جا به بعدش نقل همسر شهید است.
🔹همسر شهید گفت که ما همسران شهدا روزهای شهادت حضرت رقیه سلاماللهعلیها سوریه بودیم. که مثل اینکه یک تعدادی از همسران شهدای مدافع حرم رفته بودند برای زیارت و خادمی حرم در آن روزها. ایشان میگوید کنار ضریح حضرت زینب سلاماللهعلیها در سوریه و موقع خادمی حرم، همسر شهید سیاهکلی، راوی کتاب یادت باشد را آنجا میبیند. بعد حال و احوال میکنند و صحبت از کتاب میشود، کتاب یادت باشد. و آنجا خانم سیاهکلی پیشنهاد میدهند به ایشان که اگر مایل باشید همین نویسندهی کتاب یادت باشد کتاب شهید عبداللّهی را هم بنویسند و آنجا شمارهی من را داده بودند و صحبت کرده بودند و بعد هم خود خانم سیاهکلی و همسر شهید عبداللّهی پیگیر شدند و ما از اینجا دیگر با شهید عبداللّهی آشنا شدیم.
🗓۳۰ آبان، انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر سه کتاب «هواتو دارم»، «مجید بربری» و «بیست سال و سه روز»
🔍متن کامل گفتوگو را بخوانید👇
khl.ink/f/57718
تحلیل و تبیین
📖 با معرفت، حتی بعد از شهادت
🎤 گفتوگو با خانم زارع، همسر شهید مرتضی عبداللّهی
👈کتاب «#هواتو_دارم» روایتی دلچسب از روزهای زندگی شهید مدافع حرم «مرتضی عبداللّهی» است؛ فراز و فرودهایی که ما را با یک زندگی ساده اما پرماجرا همراه میکند.
🔹همسر شهید: من توفیق داشتم با شهید مرتضی از سال ۸۶ و بعد از آمدن به خواستگاری بنده آشنا بشوم. آن موقع سن پایینی هم داشتند، حدود نوزده، بیست سالشان بود. برای من چیزی که در مورد شخصیت ایشان خیلی جالب بود این بود که ایشان تکلیف خودشان را و خواستهای که از زندگی داشتند را مشخصاً میدانستند، خیلی تکلیفمدار بودند و بسیار ولایی و کلاً خیلی هم سرزنده و بانشاط بودند، یعنی یک روحیهی خیلی فعال و پر انرژی داشتند. مثلاً ایشان در جمعهای خانوادگی همیشه یک پایهی اصلی تفریحات و مسافرتها و گردشها بودند.
🔹در عین اینکه همان روحیهی سرزنده بودن و نشاط را داشتند برای رسیدن به خواستههایشان نیز به شدّت جدی و با انگیزه بودند و چیزهایی که دوست داشتند را دنبال میکردند. یکی از چیزهایی که برایشان جذابیت داشت همین ادوات و تجهیزات جنگی بود. بارها و بارها درمورد خاطرات دوران دفاع مقدس از پدرشان سؤال میکردند و یا اگر کسی در این زمینه اطلاعاتی داشت خیلی پیگیر بودند و سؤال میپرسیدند و با اینکه رشتهی عمران خوانده بودند، همیشه در کنار درس این موضوعات را پیگیری میکردند. به همین دلیل هم زمینهی آشنایی ایشان با شهید حاج قاسم سلیمانی و جذب ایشان در نیروی قدس فراهم شد.
🗓۳۰ آبان، انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر سه کتاب «هواتو دارم»، «مجید بربری» و «بیست سال و سه روز»
🔍متن کامل گفتوگو را بخوانید👇
khl.ink/f/57722
📖 از امام حسین علیهالسلام خواستم آدم بشوم
🎤 گفتوگو با خانم کبری خدابخش دهقی، نویسنده کتاب «#مجید_بربری»
👈کتاب «مجید بربری» روایت رندگی جوانی است که به «حُرّ مدافعان حرم» شهرت یافته و تحول درونیاش از سفر کربلا آغاز میشود.
🔹نویسنده کتاب: مجید با دوستانش به سفر کربلا میرود. در مسیر رفتن، همان مجید همیشگی بوده، میخندیده و آهنگ میگذاشتند و در مسیر میرقصیدند؛ اما به محض اینکه وارد بینالحرمین میشوند و روبهروی حرم امام حسین علیهالسلام میایستد، ناگهان شروع به گریه میکند و شاید چندین ساعت در بینالحرمین گریه کرده است. وقتی که مجید بر میگردد، دیگر آن مجید سابق نبود. دوستانش متوجه میشوند که او آرامآرام دارد تغییر میکند. این تغییر به این شکل بوده که مجیدی که هر جا بوده جمع را دست میگرفته، حالا کمتر اهل بگوبخند شده و ساکت است و بیشتر در حرم میماند. وقتی هم که از سفر برمیگردند، همه با او صحبت میکنند اما او میگوید: «نه، من قول دادم آدم بشوم.» و حتی وقتی از او میپرسند که چه از امام حسین علیهالسلام خواستی، میگوید: «من فقط از امام حسین خواستم که آدم بشوم.»
🔹مجید نهتنها در محله، بلکه در استان و کشور اثر گذاشته است. افراد زیادی به ما میگویند که بعد از خواندن کتاب، دچار تحول شدهاند. برخی به من زنگ میزنند و میگویند که بعد از خواندن کتاب، متوجه شدند که راهشان اشتباه بوده و حالا متحول شده و به سمت راه درست برگشتهاند.
🗓۳۰ آبان، انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر سه کتاب «هواتو دارم»، «مجید بربری» و «بیست سال و سه روز»
🔍متن کامل گفتوگو را بخوانید👇
khl.ink/f/58317
تحلیل و تبیین
📖 خدا مجید لوتی را خرید
🎤 گفتوگو با آقای افضل قربانخانی، پدر شهید مجید قربانخانی «#مجید_بربری»
👈کتاب «مجید بربری» روایتگر زندگی شهید مجید قربانخانی است که به حُرّ مدافعان حرم شهرت یافته و در ۱۵۲ صفحه به قلم خانم کبری خدابخش دهقی نوشته و توسط نشر دارخوین چاپ و منتشر شده است.
🔹پدر شهید: آقامجید تکپسر خانواده بود و دو تا خواهر داشت؛ یکی از خودش بزرگتر و یکی کوچکتر. رابطهاش با من و مادرش و خواهرانش خیلی خوب بود. اخلاق بسیار خوب و پسندیدهای داشت و دلرحم بود. اگر یک نفر در محله ناراحت بود یا مشکلی داشت، آقامجید واقعاً میگفت سردرد میگیرد که مشکلات آن بندهی خدا را میبیند. آدمی بود که تا آنجایی که در توان داشت، از بقیه دستگیری میکرد و چیزی از داشتههایش را برای کمک به مردم دریغ نمیکرد. مثلاً هر کسی در محل میخواست بار ببرد یا جابهجا شود، ماشین آقامجید بدون یک قران پول در اختیار آنها بود. مجید از این بزرگیها زیاد داشت. خدا هم او را خرید.
🔹مجید که بزرگ شد و یک مقدار خودش را شناخت، به او گفتم مجید جان درست است که ما پدر و پسریم؛ اما فرض کن ما با هم رفیقیم و بیا با هم رفاقتی زندگی بکنیم. آقامجید این را متوجه شد که من چه گفتهام و دیگر ما با هم مثل دو تا رفیق بودیم. مثلاً ایشان من و مادرش را به اسم صدا میکرد و «بابا» یا «مامان» کمتر میگفت. ما تا این حد با مجید رفاقت میکردیم. من این کار را کردم که اگر کار خطایی کرد یا کار خوبی کرد، از ما قایم نکند و با ما راست و حسینی حرف بزند. به ایشان میگفتم، هر کاری هم که انجام داد هیچ مشکلی ندارد، حالا کار خوب است یا بد، جوان است دیگر. بیاید باهم راحت باشیم و صحبتهایمان را با همدیگر مطرح کنیم و من هم به او میگفتم آقا این کار برایش خوب است یا نیست یا مثلاً این کار را دیگر نکند. مثل دو تا رفیق مشورت و صحبت میکردیم. از این نظر مجید واقعاً با ما خیلی راحت بود و احترام فوقالعادهای هم برایمان میگذاشت.
🗓۳۰ آبان، انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر سه کتاب «هواتو دارم»، «مجید بربری» و «بیست سال و سه روز»
🔍متن کامل گفتوگو را بخوانید👇
khl.ink/f/58318
📖 اهتزاز پرچم دهه هفتادیها در قلب حلب
🎤 گفتوگو با خانم زینتسادات موسوی، مادر گرانقدر شهید مدافع حرم سیّدمصطفی موسوی
👈کتاب «#بیست_سال_و_سه_روز» زندگی شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی را روایت میکند که در ۲۱۶ صفحه به قلم خانم سمانه خاکبازان نوشته و توسط انتشارات روایت فتح چاپ و منتشر شده است.
🔹مادر شهید: سیّدمصطفی از بچگی به پایگاه بسیج رفتوآمد داشت. یک بار در نوجوانی با پسرخالههایش به میدان تیر رفته بود که کلاه اندازه سرش نبود و بهخاطر جثهی کوچک سیّدمصطفی و تکان و ضربهی اسلحه، کلی اذیت شده بود. اخبار منطقه را بسیار دنبال میکرد. زیاد اهل تلویزیون و سینما نبود؛ اما با دیدن یک قسمت از سریال زندگی شهید بابایی نشست و تا آخرش را دید. بعد از دیدن فیلم بهیکباره متحول شد. شانزده، هفدهساله بود. دانشگاه را هنوز شروع نکرده بود. عکس شهید بابایی را آورد، در اتاقش زد و رفت دنبال خلبانی. گفت مامان دوست دارم خلبان بشوم، مثل شهید بابایی و شهید دوران. میخواهم هواپیمایم را پر از مهمات کنم و بروم بزنم به قلب تلآویو، این غدهی سرطانی را میخواهم نابود کنم.
🔹میگفت که میخواهم مثل شهید بابایی بشوم. رفت دنبال خلبانی و امتحانهایش را هم گذراند، تا رسید به قسمت پزشکیاش. بچه که بود پاهایش پرانتزی بود ولی کاملاً سالم بود. گفت پاهایم را که با دستگاه دیدند، گفتند تو بچه که بودی پاهایت پرانتزی بوده. گفتند بعدها در تمرینات به مشکل میخوری. لذا قبولش نکردند. وقتی آمد خیلی ناراحت بود؛ ولی میگفت مطمئنم خدا پاداش من را یکجور دیگر قرار است بدهد.
🗓۳۰ آبان، انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر سه کتاب «هواتو دارم»، «مجید بربری» و «بیست سال و سه روز»
🔍متن کامل گفتوگو را بخوانید👇
khl.ink/f/58310