eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
65.2هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
23.9هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
توووووووجه❌ تووووووجه❌ نمیتونی بری ؟😫 و و میخوای؟😋😍 فقطططططط که دیگه نگو و نپرس😍😉 عالی زده به برق کار میرسه دستت 😉😉 http://eitaa.com/joinchat/2640183298C00de59ddad
کرامت امام رضا ع از قول تمام اتفاقات در یک لحظه رخ داد خادم حرم علی ماشی از خادمان حرم قدس رضوی (ع) درباره معجزاتی که در حرم مطهر امام (ع) دیده می‌گوید: در آذرماه سال ۱۳۸۳ مفتخر به پوشیدن لباس دربانی حضرت شدم و از ایشان خواستم عنایتی کند و یکی از معجزات خودش را به من نشان دهد. مدتی بود که خدمت برایم عادی شده بود و می‌خواستم برای اطمینان قلبم ایشان عنایتی کنند. ساعت ۱۰صبح بود. ساعت شیفت من رو به پایان بود. باران می‌آمد و عطر خاصی در حرم پیچیده بود. شنیده بودم اگر معجزه‌ای شود مردم به دنبال شخص شفا یافته می‌روند تا قطعه‌ای از لباس او را برای تبرک ببرند، اما من تا آن روز اتفاقی به این شکل ندیده بودم. تمام اتفاقات در یک لحظه رخ داد. در وسط صحن یکی از همکارانم داد می‌زد برادر علی کمک نمی‌کنی؟ نگاه کردم و دیدم کودکی در بغلش است و به آرامی از پنجره فولاد جدا شد تا کسی او را نبیند و حرکت کرد تا به آن سمت صحن رود. وسط صحن مردم فهمیدند و همگی هجوم آوردند تا قطعه‌ای از لباس این کودک را برای تبرک با خود ببرند. سمت دوستم رفتم و کودک را از او گرفتم و به جایی بردم. سپس از مادرش پرسیدم موضوع چیست و او بعد از ۱۰ دقیقه گریه کردن گفت: قلب بچه ام از کودکی بزرگ شده و شش ماهش است دکتر‌ها جوابش کرده اند و آورده ایم این جا یا حضرت رضا (ع) خوبش کند، یا جسدش را همین جا دفن کنیم. از مادرش پرسیدم پرونده پزشکی همراهت داری؟ پرونده اش را نگاه کردیم و دیدیم مشکلش اساسی بوده، از پله‌های اتاق پایین آمدم. در ایوان طلا یکی از خادمان حرم دختر سه ساله کوچکی در بغلش بود و تمام زائران دنبال او می‌دویدند. کمکش کردم و کودک را در اتاق آگاهی بردیم تا آسیبی به او نرسد. با لحنی خاص از پدرش پرسیدم: چه شده؟! و او پاسخ داد: در حال بازی کردن بود و سماور آب جوش بر رویش ریخت. گوشت یک پارچه‌ای بر روی صورتش در آمده بود و معالجه نمی‌شد. برای شفا یافتم به حرم امام رضا (ع) آوردیم و پس از شفا یافتن هیچ علامت و نشانه‌ای از آن لکه بزرگ در صورت دخترم نیست. پدرش باور نمی‌کرد. دیده بودم نابینا و فلج شفا پیدا می‌کند، اما این گونه معجزه خیلی عجیب بود. صورت دختر می‌درخشید. 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
عجیب 🔺در تصویر بالا چه عددی می بینید؟ پاسخ این تست سلامت بینایی و عقلی شما را فاش میکند👇😱 1240 3240 1246 3246 1244 1844 ✅مشاهده پاسخ این تست 👉👇 ⚫️اگر پاسخ درست بدهید مغز شما در حدود 80% سالم است✅ 👆👆👆
📖 استخاره با قرآن 📖 📌متولدين هرماه براي اولين بار ميتونيد به صورت استخاره خودتون رو به صورت دقيق بخونيد 📿ابتدا نيت كنيد و ٣ صلوات بفرستيد📿 🕌فروردين 🕌مهر 🕌ارديبهشت 🕌آبان 🕌خرداد 🕌آذر 🕌تير ‌‌‌🕌دی 🕌مرداد ‌🕌بهمن 🕌شهريور 🕌اسفند 💥ماه تولدت روكليك كن و ات رو ببين
کرامت اما رضا (ع) شیعه شدن خانم مسیحی با عنایت امام رضا (ع) خانمی مسیحی، نزد حضرت آیت الله میلانی، به مذهب شیعه گرویده بود. نام او «رانیک اصلانیان» بود و حضرت آیت الله میلانی او را فاطمه نامیده بودند. آن خانم علت شیعه شدن خود را، عنایت امام رضا علیه السلام بیان کرده بود: «من گرفتار درد شدیدی شدم و مدت‌ها در یکی از بیمارستان‌های تهران، بستری شدم. توان هر کاری از من سلب شده بود، بالاخره به من اعلام کردند که سه مهره کمر شما سیاه شده است و کم کم به من فهماندند که این بیماری هیچ درمانی ندارد. معلوم است که چه حال و روزی داشتم، یکی از بانوان پرستار که از پرونده ام آگاه بود، گفت: شما به زیارت امام رضا علیه السلام بروید، خوب می‌شود. گفتم:من مسیحی هستم و ایشان امام شیعیان، چگونه نزد ایشان بروم وچه بگویم، بعد هم بیماری من که علاج ندارد. او گفت: ایشان طبیب هر دردی هستند و قدرت ایشان، مافوق انسان هاست، به علاوه ایشان امام رئوف هستند و کسی را ناامید نمی‌کنند، حال هر که می‌خواهد باشد. بالاخره چاره نداشتم و از خانواده خواستم، هر طور شده مرا به مشهد ببرند. آنان کوپه قطاری برایم گرفتند و مرا روی صندلی‌ها خواباندند و در مشهد نیز به همان صورت مرا به داخل حرم بردند و دخیل بستند. روز دوم، درعالم رویا آقایی را دیدم که از درون ضریح به بیرون تشریف آوردند و به مهره‌های کمرم اشاره کردند. من که نمی‌توانستم تکان بخورم، بلافاصله از جا بلند شدم و نشستم، سپس ایستادم و بعد از آن به راه افتادم. همه متحیر مانده بودند و به ناگاه فریاد‌های خانواده، اطرافیان و سایر زائران در فضای حرم طنین انداز شد و سیل جمعیت برای تبرک لباس ها، به سمت من هجوم آوردند... به هر تقدیر به تهران برگشتم و به همان بیمارستان رفتم. آنان مجدداً تمام آزمایشات وعکس برداری‌ها را انجام دادند و این بار به صراحت اعلام کردند که شما علاجی از نظر پزشکی نداشتید، الان هم هیچ مشکلی ندارید. من که اکنون عظمت و ولایت این خاندان را درک کرده ام، زندگی خود را مدیون عنایت ایشان می‌دانم و سعی خواهم کرد از این پس شیعه ایشان باشم.» 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
Hajmahdirasuli-Roze (2).mp3
9.45M
واویلا غریب فاطمه💔 هنوز مونده تو مدینه تو اوج غربت مزارش نه یه خادم نه یه زائر نداره آقا کنارش بمیرم یه روضه خون نداره رو قبرش یه سایبون نداره😔 🎙 حاج مهدی رسولی ▪️ ویژه شهادت (ع) @Modafeaneharaam
با فتوشاپ معجزه کنید 😍 🌐دوره آموزشی آنلاین (20 تکنیک فتوشاپ 2020) 👌برای تمام سنین 👌با هر سطح دانشی از کامپیوتر ♨️طراحی پوستر به آسان‌ترین روش و در کوتاه‌ترین زمان 📚سرفصل‌ها 💎مزایای شرکت در دوره 📌جهت کسب اطلاعات بیشتر، عدد 2 را به آیدی زیر بفرستید👇 🆔 @Webinar_Support 👈عضویت در کانال دوره👉
😍 چه فتوشاپ بلد هستید، چه بلد نیستید، لذت طراحی را آسان و ارزان در 6 ساعت یاد بگیرید. 🔴همراه با اعطای گواهینامه معتبر رایگان اطلاع رسانی دوره‌های آموزشی رسانه‌ای👇 https://eitaa.com/joinchat/4264755219C27c6afaaa3
👌 داستان کوتاه پند آموز 💓داستان بسیار زیبا از زن بی حجاب و زن چادری💓 💭 زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و چادر زن لای در گیر کرد. داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خودآزاری دارن بعضی ها ! زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت: 💭من چادر سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو. 💭 من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم. و همه اینها رو وظیفه خودم میدونم. 💭 چند لحظه سکوت کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و لباسهای بدن نما و صد جور جراحی ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند. حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟ 💭 زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و آرام موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد. کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano چت بارداری @khandehpak طنز حلال @menoeslami آشپزی اسلامی @BaSELEBRTY اخبار بازیگران
😳😱 جشن تولد دختر بی حجاب در غسالخانه که شب تولدش میمیره 😨😨 این فیلم زندگیمو عوض کرده خیلی وحشتناکه😰 کلیک کن تا پاک نشده😳❌😱 🔴 فقط یک تبلیغ نیست یک هشدار است🔴 http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340 جزییات فیلم👆👆
👌 داستان کوتاه پند آموز 🍂 علیه السلام ✍یکی از معجزات امام رضا علیه السلام که اخیرا اتفاق افتاده است: 💭 یک عروس و داماد تهرانی که تازه عروسی میکنند تصمیم میگیرند بنا به اصرار آقا داماد بیایند مشهد ولی عروس خانم با این شرط حاضر میشه بیاد مشهد که فقط برن تفریح و دیدن طرقبه و شاندیز و اصلا داخل حرم نروند و زیارت نکنند. 💭 درست چند روزی هم که مشهد بودند را با تفریح و بازار و خرید گذراندند تا اینکه روز آخر شد و چمدانهایشان را داخل ماشینشان گذاشتند و از هتل خارج شدند. وقتی به میدان پانزده خرداد یا به قول مشهدی ها میدان ضد رسیدند آقا داماد وقتی گنبد و گلدسته آقا رو دید ماشین را نگه داشت و سلامی به آقا داد و مشغول دعا بود که عروس خانم هم دستشو از ماشین بیرون آورد به تمسخر گفت: امام رضا بای بای،خیلی مشهد خوش گذشت؛بای بای 💭 داماد ماشین را روشن کرد از مشهد خارج شدند،توی راه بودند که عروس خانم خوابش برد،تقریبا نزدیک ظهر بود و چند کیلومتری داشتند تا برسند به نیشابور که ناگهان عروس گریه کنان از خواب پرید و زار زار گریه میکرد، از شوهرش پرسید که الان به کجا رسیدند؟ شوهرش هم جواب داد نزدیک نیشابور هستیم؛ عروس هم در حالی که گریه میکرد و رنگ پریده گفت برگردیم مشهد داماد هرچی اصرار کرد که چرا؟ ما صبح مشهد بودیم واسه چی برگردیم عزیزم؟ عروس گفت : فقط برگردیم مشهد 💭 برگشتند به مشهد و وقتی رسیدند به نزدیک حرم؛عروس اصرار کرد که بروند حرم ؛داماد با ادب هم اطاعت کرد ولی با اصرار فراوان دلیل گریه و اصرار برگشتن و حرم رفتن را از خانمش جویا شد که عروس خانم اینطور جواب داد : 👈وقتی در ماشین خواب بودم،خواب دیدم که داخل حرم ،امام رضا ایستاده و یکی از خادمها هم داره اسامی زایرین را برایشان میخوانند و امام رضا هم تایید میکند و برای زوارش مهر تایید میزنن تا اینکه امام رضا گفتند که پس چرا اسم این خانم(عروس)را نخواندی؟ 💭 خادم هم جواب داد که آقاجان ایشان این چند روزی که مشهد آمده بودند به زیارت شما نیامده و اعتنایی به حرم و زیارت شما نداشتند آقا 💭 امام رضا علیه السلام جواب داد که اسم ایشان را هم داخل لیست زایرین ما بنویسید؛ این خانم وقت رفتن و خروج از مشهد از من خداحافظی کردند و تشکر کردند پس ایشان هم زایر ما بودند. ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
خواهر شوهرم میپزه که نگو😋 تازه بیشتر غذاهاشم بدونه و هستش 😒😳 شوهرم عاشق غذاهای اونه😢😡 میگه غذاهای تو طعم نداره😓 یه روز دیدم قایمکی داره با گوشی غذا میپزه🥩🥘 به زور از زیر زبونش کشیدم چجوری غذاهات خوشمزه میشه🤩 🔴اونم اینجا رو داد😍دیگه شوهرم کم مونده انگشتاشم بخوره😏 http://eitaa.com/joinchat/3734437918C7fb019919e ✔️بیا اینجا و واسه شوهرت ‌دلبری کن🤩
وقتی ازدواج کردم آشپزیم در حد غذاهای معمول مثل قیمه و قورمه سبزی بود😅 اینقدر پختم که شوهرم صبرش تموم شد😱 گفت: یکم از زنای مردم یاد بگیر😡همکارام هر روز غذای جدید میارن😢 دیگه روم نمیشه غذا ببرم😭 از خجالت آب شدم🥺😓 وقتی رفت سر کار، رفتم سراغ گوشیم😉کلی گشتم اما از هیچ کدوم از کانالای آشپزی خوشم نیومد تا اینکه این کانالو پیدا کردم😍👇 http://eitaa.com/joinchat/3734437918C7fb019919e آموزش هاش حرف نداره👌عضو شو پشیمون نمیشی👍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام رضا قربون کبوترات♥️ ✅کانال امام رضا علیه السلام ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/joinchat/1427439616C0616941d62
توووووووجه❌ تووووووجه❌ داره میرسه با کلی کارای و نمیتونی بری ؟😫 و و میخوای؟😋😍 فقطططططط که دیگه نگو و نپرس😍😉 تاااازه عالی زده به برق کار میرسه دستت 😉😉 http://eitaa.com/joinchat/2640183298C00de59ddad
✨﷽✨ ✍حاج محمـد علی فشندی تهرانی از سنین جوانی انس عجیبی با مسجد مقدس جمکران داشته.از رهگذر انس بارها و بارها به خدمت امام عصــر (عج) توفیق تشرف یافته است. [این خاطره به نقل از ایشان است.] بعد از ظهر یک روز گرم تابستانی،در مسجد جمکران قم اعمال را به طور کامل به جـا آورده و به همراه همسرم از صحن مســجد خارج می شدیم تا عازم تهران شویم. در آن حال سید نورانی بزرگواری را دیدیم که داخل صحن شده اند و قصد دارند به سوی مسجد بروند. چشم و قلبم به سوی آن بزرگوار خیره ماند. بلافاصله به همسرم گفتم این سید در این هوای گرم از راه رسیده و حتما تشنه است. خوب است از آب خنکی که همراه داریم،به او تعارف نماییم. آن گاه ظرف آبی گوارا به ســـوی او بـردم و پس از عرض سلام به دستش دادم تا بنوشد. قدری از آن آب نوشید، ظــرف آب را پس داد و فرمود: شما دعا کنید و فرج امام زمان(عج) را از خـدا بخواهید! شیعیان ما به اندازه ی آب خوردنی مــا را نمی‌خواهند. اگر بخواهند، دعــا می کنند و فــرج مــا فرا می رسد. 💥به محض این که این کلام را فرمود، دیگر او را ندیدم و در آن لحظه یقین کردم که وجود امـام زمانم را زیارت کرده‌ام وحضرتشان ما را به دعا برای تعجیل فرج امر فرموده‌اند. 📚قاضی زاهدی،احمد،شیفتگان حضرت مهدی(عج) ج1،ص149 با اندکی تلخیص. کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami @BaSELEBRTY
دلم گرفته چگونه تو را صدا نکنم غریب و غم زده باشم رضا رضا نکنم‌ ▪️شهادت امام رئوف، شمس الشموس، غریب الغربا، معین الضعفا؛ حضرت رضا(ع) تسلیت باد. 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
Alimi-Shab29Safar1398[04].mp3
5.68M
🎧 🎵 یادمه بچگیام موقع مریضیام 🏴 شب ۲۹ صفر ۱۳۹۸ 🗓 شهادت 🎤 کربلایی 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کرامات امام رضا (ع) و داستان زیارت نادر شاه حجه الاسلام عالی 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
MohammadAli KarimKhani - Amadam Ey Shah Panaham Bede (UpMusic).mp3
10.73M
✨آمده ام ای شاه پناهم بده ✨ای حرمت ملجأ درماندگان 😭 🏴السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی 🌼 @golestan_tanhamasir 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
"داستان واقعی جوان فقیر کارگر و گوهرشاد خاتون" "گوهر شاد" یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود. "او می خواست در کنار "حرم امام رضا (ع)" مسجدى بنا کند." به همه کارگران و معماران اعلام کرد؛ دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى "شرطش" این است که؛ فقط با "وضو" کار کنید و در حال کار با یکدیگر "مجادله و بد زبانى" نکنید و با "احترام" رفتار کنید. "اخلاق اسلامى" را رعایت و "خدا" را یاد کنید. او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد می‌آوردند، علاوه بر دستور قبلى گفت؛ سر راه حیوانات "آب و علوفه" قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که "تشنه و گرسنه" بودند آب و علف بخورند. بر آنها "بار سنگین" نزنید و آنها را "اذیت" نکنید. من "مزد شما را دو برابر مى دهم." گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به "مسجد" میرفت. روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى "چهره" او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و "عشق گوهرشاد" صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به "مرگ" نزدیک کرد. چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و گوهر شاد حال او را "جویا شد." به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به "عیادت" او رفت. چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "ملکه گوهرشاد" برساند و گفت؛ اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست. او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر "عکس العمل" گوهرشاد بود. ملکه بعد از شنیدن این حرف با "خوشرویى" گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از "ناراحتى یک بنده خدا" "جلوگیرى" کنیم؟ و به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "ازدواج" با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد. یکى اینکه "مهر" من "چهل روز اعتکاف" توست در این مسجد تازه ساز. اگر "قبول" دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط "نماز و عبادت خدا" را به جاى آور. و "شرط دیگر" این است که بعد از آماده شدن تو من باید از شوهرم "طلاق بگیرم." "حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن." جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این "مژده" درمان شد و گفت؛ چهل روز که چیزى نیست اگر "چهل سال" هم بگویى حاضرم. جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به "امید" اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و "وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد" باشد. "روز چهلم" گوهر شاد "قاصدى" فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد. قاصد به جوان گفت؛ فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه "منتظر" است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد. جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به "نماز" پرداخته و حالا پس از چهل روز "حلاوت" نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد: به گوهر شاد خانم بگویید؛ "اولا "از شما ممنونم و "دوم" اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم. قاصد گفت؛ منظورت چیست؟! "مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى؟!" جوان گفت؛ آنوقت که "عشق گوهرشاد" من را "بیمار و بى تاب" کرد هنوز با "معشوق حقیقى" آشنا نشده بودم، ولى اکنون "دلم به "عشق خدا" مى طپد "و جز او" معشوقى" نمى خواهم. من با خدا "مانوس" شدم و فقط با او "آرام" میگیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند "آشنا" کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم. و آن جوان شد "اولین پیش نماز" "مسجد گوهر شاد" و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک "فقیه کامل" و او کسی نیست جز؛ "آیت اله شیخ محمد صادق همدانی." گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد "مشهد" است. 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حجت‌الاسلام بی‌آزار: من خودم آزاد شده امام رضا(ع) هستم.. پایم در هشت سالگی باید قطع می شد اما امام رضا آن را به من برگرداند 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak