eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
64.9هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
24هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
شادی و نکات مومنانه
؟؟ چگونه به دست شما رسیده خواهرش گفت این آخرین عکسی است که علی اصغر موقع آخرین اعزام خود به جبهه،
قسمت اخر چله شهدا هم به این صورته که چهل روز روزی ۱۰۰ تا صلوات برای یک شهید بزرگوار بفرستید✅
tasnim group 09140043816.mp3
12.06M
🌙یه شَبِ صَحنِ گوهَرشاد به هَمه ی دُنیا می اَرزه... ✨ 🕌تواشیح بابُ الجَواد 🎧همخوانی بسیار زیبا(فارسی-عربی) 💐ویژه ولادت حضرت امام رضا علیه السلام💫 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 ⭕️مشاهده آثار گروه: 📲 @tasnim_esf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای دکتر در صورت لغو تحریم‌ها حاضر به ملاقات با رئیس جمهور آمریکا هستید؟ خیر ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
خاطره حرم امام رضا ع سلام اول ممنونم واسه کانال خوبتون و خواستم خاطره خودمو از مشهد واستون بگم . چند سال پیش من و مادرم دو نفری با کاروان رفتیم مشهد یه شب که از پنجره سوییتمون به گنبد امام رضا نگاه میکردم از مادرم پرسیدم شده تا حالا غذای حضرت رو بخوری؟ مادرم جواب داد نه تا حالا نشده . من گفتم یعنی میشه اینبار که امدم مشهد امام رضا مهمونم کنه؟ مادرم پشت چشم نازک کرد و بهم گفت نیست نمازهاتو میخونی و ادم خوبی هستی و کلی عیب و ایرادهامو گفت بهم منم خیلی دلم شکست گفتم امام رضا فقط مال ادمای خوبه یعنی؟؟؟؟ اونشب با دل شکسته خوابیدم حدودای 6 صبح در سوییت رو زدن هنوز هوا تاریک بود و هنوز سپیده صبح نزده بود که یه اقایی در زد مادرم در رو باز کرد و اون اقا پرسید چند نفرید؟ مادرم گفت 2 نفر اون اقا دوتا بلیط غذا حضرت رو داد به مادرم گفت امروز ظهر مهمون امام رضا هستید . منو میگی مثل فنر از رو تخت پریدم و همین طور اشک میریختم مادرم هنوز توی شوک بود بهش گفتم دیدی امام رضا دعوتم کرد دیدی شاه خراسان منو دعوت کرد . دوستان جاتون خالی دم دمای ظهر بهترین لباسمو پوشیدم و کلی به خودم رسیدم که بریم حرم امام رضا زیارت و بعدش بریم نهار . مادرم گفت چرا اینقدر به خودت میرسی گفتم شاه خراسان دعوتم کرده با بهترین لباسم میخام برم خلاصه رفتیم . ریارت که کردیم با مادرم رفتیم طرف رستوران حضرت که یه پیر زنی منو دید و با التماس گفت ژتون غذاتو بده به من . من خواستم ژتون غذامو بدم که مادرم گفت نه تو دیشب تا حالا میخاستی بری چرا ژتون غذا تو میخای بدی منم گفتم گناه داره . خلاصه مادرم منو کشید و نزاشت ژتونمو بهش بدم رفتیم رستوران جاتون خالی دو دست چلو کباب خیلی خوشمزه اوردن منم یه دست چلوکباب رو تو ظرف یکبار مصرف ریختم و گزاشتم تو کیفم و اون یه غذای دیگه رو با مادرم خوردیم . تا امدم بیرون رستوران اون پیرزن رو دیدم پشت در نشسته منم غذای تو کیفم رو بهش دادم و گفتم 3 تایی مهمون امام رضا بودیم پیر زنه خیلی خوشحال شد و دعام کرد و رفت . حالا چند سال میگذره هر وقت مادرم میخاد عیب هامو به رخم بکشه با نیش خند نگاش میکنم خودش بیخیال میشه😆 . یادتون نره دل شکسته خیلی زود جواب میگیره دل کسی رو نشکنیم و با دل شکسته نفرین نکنیم . دوستتون دارم . (نوش) ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
این بابا میگه ایرانیا عمدا یکی رو انتخاب کردن که معنی اسمش«رئیس من» هست، تا عرب‌ها وقت صدا کردنش بهش بگن ای رئیس من خدایی از این زاویه خود رئیسی هم به قضیه نگاه نکرده بود😂 ایشون رئیسی رو (رئیس + ی = رئیس من) معنی کرده
این عربه که عربیش ضعیفه، دوتا اشتباه کرده اول اینکه میگه معنی رئیسی اینه "رئیس من" وایرانیا عمدا رئیسی رو انتخاب کردن که عربا بهش بگن ای رئیس من درحالیکه "ی" در رئیسی، یای نسبت هست و معناش میشه، منسوب به ریاست البته لازم نیست به این بنده‌خدا بگید😂 حالا اگه فامیلی اصلی رئیسی رو بدونه چی میگه؟ فامیلی اصلی آقای رئیسی، رئیس الساداتی هستش رئیس الساداتی یعنی رئیس همه‌ی آقاها و سروران من😂
شادی و نکات مومنانه
آقای دکتر در صورت لغو تحریم‌ها حاضر به ملاقات با رئیس جمهور آمریکا هستید؟ خیر ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
سوال خبرنگار: سلام جناب آقای رئیسی، حامدی هستم از خبرگزاری راپتلی روسیه، آقای دکتر خواستم بپرسم درصورت لغو و برداشته شدن تحریم‌ها و انجام درخواست‌های ایران، آیا شما حاضر به دیدار با رئیس جمهوری آمریکا هستید برای رفع مشکلات بین دوکشور؟ جناب رییسی: خیر این همه سوال، یه کلمه جواب؟ 😂
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 شرط گوهر شاد: گوهرشاد همسر شاهرخ یکی از پادشاهان تیموری بود. او یکی از زنان باحجاب بود و همیشه نقاب به صورت داشت. خیلی هم مذهبی بود. گوهرشاد همیشه آرزوی ساخت مسجدی کنار حرم امام رضا را داشت. تا این که تصمیم ساخت مسجد گوهرشاد را گرفت. به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى شرطش این است که فقط با وضو کار کنید و در حال کار با یکدیگر مجادله و بد زبانى نکنید. با احترام رفتار کنید و اخلاق اسلامى و یاد خدا را رعایت کنید. او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد می‌آورند علاوه بر دستور قبلى گفت سر راه حیوانات آب و علوفه قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب و علف بخورند. بر آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید. اما من مزد شما را دو برابر مى دهم. گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به مسجد میرفت؛ روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى چهره او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و عشق گوهرشاد صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به مرگ نزدیک کرد. چند روزی بود که به سر کار نمی رفت. روزی گوهر شاد حال او را جویا شد. به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به عیادت او رفت… چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید تصمیم گرفت جریان را به گوش ملکه گوهرشاد برساند. با خود گفت اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست. او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر عکس العمل گوهرشاد بود. ملکه بعد از شنیدن این حرف با خوشرویى گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از ناراحتى یک بنده خدا جلوگیرى کنیم؟ و به مادرش گفت برو به پسرت بگو من براى ازدواج با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد. یکى اینکه مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز. اگر قبول دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جاى آور. و شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو، من باید از شوهرم طلاق بگیرم. حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن. جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این مژده درمان شد و گفت چهل روز که چیزى نیست، اگر چهل سال هم بگویى حاضرم. جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به امید اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و وصال با همسری زیبا بنام گوهرشاد باشد. روز چهلم گوهر شاد قاصدى فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد. قاصد به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد. جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به نماز پرداخته و حالا پس از چهل روز حلاوت نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد: به گوهر شاد خانم بگوید اولا از شما ممنونم و دوم اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم. قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى؟ جوان گفت آنوقت که عشق گوهرشاد من را بیمار و بى تاب کرد هنوز با معشوق حقیقى آشنا نشده بودم، ولى اکنون دلم به عشق خدا مى طپد و جز او معشوقى نمى خواهم. من با خدا مانوس شدم و فقط با او آرام میگیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند آشنا کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم. و آن جوان شد اولین پیش نماز مسجد گوهر شاد و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک فقیه کامل به نام آیت الله شیخ محمد صادق همدانی. ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
خاطره حرم امام رضا ع 🙋‍♀سلام دوستان عزیز،من خیلی معده درد داشتم،بقدری که ازدردش گریه میکردم،وهرکاری میکردم فایده نداشت😔😔😔ازشوهرمم خجالت میکشیدم انقدر خرج،دکترها کرده بود وهمش شوهرم غرمیزد توهمش مریضی ،یروز شوهرم گفت بیا بریم مشهد منم خوشحال راهی مشهد شدیم ،رسیدیم مشهد دوباره معده دردم شروع شد شوهرم بامن دعوا کرد،اره توفقط مریضی ،حقم داشت چندسال همش دکتر،منم دلم شکست رفتم حرم امام رضا علیه السلام،گفتم یا امام رضا،منو شفا بده خسته شدم،شوهرمم خسته شده ،گریه کردم وتاارام شدم اومدم هتل،رفتم رستورانش غذابخورم هوس ترشی کردم اما ترسیدم بخورم،اما دل زدم به دریا خوردم دوستان خداشاهد هیچ دردی حس نکردم ،😍😍چند روز هر چی خواستم خوردم،حتی ازمشهد برگشتم دیگه معده درد نداشتم قرصم مصرف نمی کردم،شوهرم تعجب کرده بود،هنوزم سالمم باسالم ترین معده وترش ترینها وشورترینها وتندترینها راهم میتونم بخورم ،خدایاشکرت ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🤲 🇮🇷 ↫------ 🇮🇷💪 مرسی که غرور کشته شده مون رو زنده کردی ولادت امام رضا علیه السلام مبارک🌸 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
AwACAgQAAxkBAAEyoNVg0LW9q_B7iJM7-jEkbQwBzdiQxAACAgADyKIuCJ7rSgrS3drHHwQ.oga
1.14M
خادما گریه کنون صحنتو جارو میزنن ولادت امام رضا(ع) تبریک 👏👏👏👏🌺🌺🌸🌺🌺🌸🌺🌸 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
CQACAgQAAxkBAAEyoPhg0LXUItVufWd3BdgJCDLRYBC_GQACjAgAArt5iVJPPugf4eD6yB8E.mp3
5.59M
🔉 گوش کردی دلت شکست 🌸شب ولادت آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام 🌸 امضای اربعین امسالت رو بگیر امضای کربلا دست سلطان دلهاست🏴 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عنایت امام رضا به مهمانش ] حجت الاسلام علوی . امام رضا(ع) می‌فرماید: . إنَّ لِکُلِّ إمامٍ عَهدا فی عُنُقِ أولِیائِهِ و شیعَتِهِ و إنَّ مِن تَمامِ الوَفاءِ بِالعَهدِ و حُسنِ الأداءِ زیارَهَ قُبورِهِم . دوست داران و شیعیان هر امامى را با او عهدى است و تمامت وفاى به عهد و نیکویى انجام دادن آن، زیارت قبر ایشان است. . (وسائل الشیعه، ج 14، ص 322 ) . ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
خاطره زیارت 😁 خواهرم پسر کوچیک داره وقتایی ک لجبازی میکنه و چیزی رو بزور میخواد جیغ میزنه و گریه میکنه اینجور وقتا خواهرم میرفت نزدیکش انگشت اشاره رو میگرفت سمت صورتش و میگفت انقد گریه کن تا جونت دربیاد😜 حالا این خواهرزاده م 4-5 ساله ک بود رفتیم حرم امام رضا علیه السلام، این جلوی ما حرکت میکرد تو صحن همینجور خانما ب صف نشسته بودن و ما ب جهت مخالف داشتیم میرفتیم یعنی همشون روشون ب ما بود یه دفعه این رسید ب دوتا خانمی ک داشتن تو حال خودشون گریه میکردن، انگشتش رو گرفت نزدیک صورتشون بلند گفت انقد گریه کنین تا جونتون در بیاد😂😂😂😂 طوری ک همه شنیدن بعدم رد شد رفت همه مردم نیگا میکردن😳😳 اون خانما گریه شون قطع شد کلا یعنی اصن نمیتونم توصیف کنم قیافه شون چجوری شد😆 یه حالتی از بهت و حیرت و عجز و عصبانیت و ضایع شدن و همه اینا باهم بود قیافه خودم و خواهرمم نمیتونم توصیف کنم🤕 هم از خجالت مردیم هم خنده مون گرفته بود هم حسای بد دیگه وای چ شرایط بدی بود ما فقط در رفتیم😅😅 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
خاطره حرم امام رضا ع سلام قبل از اینکه این کرونای لعنتی بیاد ما با چندتا خانواده دیگه رفته بودیم مشهد پابوس امام رضا یادش بخیر خیلی خوش گذشت ،قرار شد بعد از شام بریم زیارت ،وقتی رفتیم حرم چند گروه شدیم و رفتیم زیارت.همه میدونن ک بخاطر شلوغی خیلی سخته زیارت کنی خلاصه خیلی طول کشید تا زیارت کردیم بعدم یکم نشستیم استراحت کنیم دیدیم ساعت 1 شده و هیچ مردی هم باهامون نیس😐😰مام شیش نفر بودیم رفتیم کنار خیابون ک یه ماشین بگیریم و برگردیم، ماشینای زیادی وایسادن ولی بنا به صلاح دید مامانم و خالم سوار نشدیم😁😁، ساعت نزدیکای 2 بود مام حسابی ترسیده بودیم دیگه ،آخرش یه ماشین وایساد بنظر آدم خوبی بود سوار شدیم منم دقیق پشت سر راننده نشسته بودم به اونایی ک جلو نشسته بودن گفتم (رخدان نچود اگه اشتبا چیه جای تر بند کیفگه خمه مله)به زبان کوردی یعنی نترسین اگه اشتبا بردمون جای دیگه بند کیفمو میندازم گردنش😅😅راننده تا شنید کوردی حرف زدم گفت وای چی گفتین، گفتین داعش هستین🤣🤣🤦‍♀🤦‍♀اون بیچاره بیشتر ترسیده بود 😂 دخترکرمانشاهیم🌈 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 آخرین بار کی رفتی حرم امام رضا؟! ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
سلام عزیزم خسته نباشید واقعا وقتی یه ناراحتی داشته باشم سریع یاد کانال شما میوفتم که بیام چندتا سوتیارو بخونم که برا دقایقی هرچندکم ناراحتیارو یادم بره...یه خانمی درمورد ویار بارداریشون گفتن که هوس کباب کردن و مادرشوهرشون نبردن براشون..از پیامای خانما متوجه شدم ما خانما هممون توی بارداری کم و بیش از این ویارا داشتیم که به هرطریقی تو ذوقمون خورده..واقعا یه خانمی که توی بارداری از هرزمانه دیگه ایی حساستر میشه خیلی سخته...البته هستن خانمایی که مادرشوهرای فهمیده داشتن و همه جوره هواشونو داشتن ولی منم از این خانمایی که ویار داشتن مستثنا نبودم ولی یادمه سر بچه اولم ماهای اول بارداری رفتیم مشهد..اونجا عجیب هوای دیزی سنگی طرقبه رو کردم ولی خب ماشین شخصی نداشتیم و هم اینکه تا اونجا مسیر دور بود و مام زیاد نمیتونسیم تو مشهد بمونیم از طرفی ام اونروزا وضعیت مالیمونم زیاد خوب نبود که بخوتییم بریم اونجا دیزی بخوریم.تا اینکه شوهرم با یه آقایی آشنایی داشتن تو مشهد چندسال قبلش...یه شب که داشتیم میرفتیم حرم..تو مسیر هتل تا حرم اون آقایی که با همسرم یه آشنایی داشتن اونجا مسافرکشی میکردن و تا شوهرمو دیدن شناختن و با هم حرف میزدن که دوست همسرم گفت جایی نرفتید من فردا عصر میام دنبالتون ببرمتون چندجای تفریحی رو ببینیم با هم..روز بعد همونطور که گفته بودن قرار گذاشتن و اومدن دم هتلو مارو بردن بیرون..دیدیم از مشهد رفتن بیرون و به همسرم گفتن میرن طرف طرقبه تا اونجا با هم یه دیزی ام بخوریم..چون همسرم میدونستن من خیلی دیزیای اونجارو دوست دارم موافقت کردن ولی من از وضعیت همسرم خبر داشتم و میدونستم الان تو موقعیتی نیستیم که توی مسافرت بخواییم از این خرجا کنیم...همینکه دوسش زحمت کشید و ماروبردن بیرون خیلی بود..تا اینکه من استرس خرج و مخارجا رو داشتم.تا اینکه دوست شوهرم یه امامزاده ایی بود به اسم یاسر ناصر اونجا نگه داشتن تا هم استراحت کنیم هم نمازو بخونیم و بریم..وقتی رفتیم زیارت دیدم یه دفعه تو اونجا شلوغ شد و زن و مرد هجوم بردن تو یه جایی که سفره انداخته بودن..اون لحظه چون توقسمت خانما بودم و ازهمسرم خبر نداشتم رفتم ببینم جمعیت به اون بزرگی کجا میره..رفتیم دیدم همه نشستن سر سفره و آقایون اومدن شروع کردن آبگوشت با گوشت کوبیده بدن..وااای یعنی انگار خدا اون لحظه همه چیزو جفت و جور کرد که من به آبگوشتم برسم...قشنگ به همه یکی یه کاسه آبگوشت میدادن با یه بشقاب یه بارمصرف گوشت کوبیده و دوتا نون..دیگه اصلا هواسم به شوهرم نبود که اصلا کجاس..اونقدر دلم اون أبگوشتا میخواس که جلو خانمای دیگه چنان با اشتیاق میخوردم که اصلا برام مهم نبود چی فک کنن درموردم..چون اونا از دل من خبر نداشتن..بعد همسرم زنگ زدن و گفتن مام داریم غذامیخوریم و بعد بیا تا برگردیم هتل دیگه نریم طرقبه...اون شب واقعا امام رضا دعوتمون کرد اونم به چیزی که واقعا دلم خواست..میخوام بگم رزق و روزی رو خدا باید برسونه اونم حلال...یه موقایی به این فک کنیید شاید ویار داشتین و جور نشده اون غذارو شما بخورید..شاید خدا بخواد یه غذای پاک و طاهر به خوردتون بده نه هرغذایی..و اون خانمی که مادرشوهرش کباب براش نبرده..منم بوده این جریانا ولی خیلی ناراحت شدم از ته دل...ولی مادرشوهرتون شاید لیاقت اینو داشنه بانی یه کار خیر بشه..شما لنگ کباب نبودین اگه هروقت اراده میکردین همسرتون تهیه میکردن براتون ولی میفهمم اون لحظه شما اون کبابو دلتون خواسته ولی هرکسی شعورو شخصیت خودشو نشون میده...شما سعی کن برای عروساتون به خوبی جبران کنید انشالله ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به ایشان می‌گویند دختر بابا خدا روزی همه‌ی باباها کند؛ انشاالله کودکان همانی می‌شوند که آموخته اند موقع خوردن اَم‌م‌م‌ 😂 😅 ┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄ @sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 💛 🎥 میشه به من اجازه بدی..؟🍂 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
عبدالرضا هلالی 1.mp3
4.54M
± تو کارش بکن روا یا رضا 💐 🎤 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak