والکثافه من الشیطان 👹
روحانی گردانمان بود. روشش این بود که بعد از نماز 🕌حدیثی از معصومین نقل میکرد و درباره ی آن توضیح میداد. پیدا بود این اولین باری است که به صورت تبلیغی رزمی به جبهه آمده است والا شاید بیگدار به آب نمی زد و هوس نمی کرد بچهها را امتحان کند؛ آن هم بچه های این گردان را که تبعیدگاه بود؛😅 نمی آمد بگوید: «بچه ها! النظافه من الایمان و …؟» تا بچهها در عین ناباوری اش بگویند: «حاج آقا والکثافه من الشیطان».😂😂
فکر می کرد لابد می گویند حاج آقا «والْ» ندارد، یا هاج و واج🙄 میمانند و او با قیافه حکیمانهای میگوید: «ای بیسوادها بقیه ندارد. حدیث همین است».
با این وصف حاجی کم نیاورد😇 و گفت: «حالا اگر گفتید این حدیث مال کیه؟»
بچهها فی الفور گفتند: «نصفش حدیث نبوی است، نصف دیگرش از قیس بن اکبر سیاه»😂😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره جالب پدر و عموی رضا عطاران با #ساواک😂😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یجو عکس بیگیر آقا رائفی پورم بیوفته 😁
🔻شوخی مجری استدآپ (رضا احسان پور) با استاد رائفی پور 😂😂😂
خاطره شم خیلی خووووبه😁😁
✅از دست ندید
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه تجدید خاطره اززمان مدرسه چه ضدحالی میخوردیم 😐😂 😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
🔷برخورد کریمانه رهبر انقلاب با دختر و پسر جوان در کوه
پسر به رهبر انقلاب گفت:
👈من و این دختر دوست هستیم😳
📌یکی از محافظان مقام معظم رهبری در خاطره ای گفت: یک روز که مقام معظم رهبری به کوه های اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری، وضع نامناسبی داشتند.
آنها به یکباره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان را نداشتند؛ از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند و این طور به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الآن آقا دستور دستگیری آنها را فوری صادر خواهد کرد. اما برخلاف تصور آنها آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟ (البته آقا می دانست)؛ آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت؛ و جواب داد خیر، من و این دختر دوست هستیم.
آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کرد و بعد فرمود: بد نیست صیغه محرمیتی هم بین شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید. آقا به آنها پیشنهاد داد که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیایید، و من هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم. آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همان تاریخ به محضر ایشان رسیدند.
👈آقا هم خطبه عقد آن دو را جاری کردند.
✅ با برخورد کریمانه ایشان این دو جوان، مسیر زندگی خود را تغییر دادند. آن دختر غیر محجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند.
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ رزمنده مدافع حرمی که خواب #محمدرضاگلزار را دید ...
🔻 خاطره شیرین #رضاگلزار از پیامد حمایتش از #مدافعین_حرم
#سلبریتی_واقعی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
📝« خاطره جالب استاد #رائفی_پور از سفر به چین » 😁
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
445772336.mp3
1.22M
خاطره شنیدنی استاد رائفی پور از جوانی که جذب کرد😅😅👌
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای اولین بار در دنیا یک زوج پولدار عرب برای گربههایشان یک عروسی و جشن رسمی گرفتند! دقیقا تمام رسوماتی که در ازدواج انسانها وجود دارد را برای این زوج گربه اجرا کردند! از کراوات و تاج عروس تا ماه عسل که حسابی زیبا و دیدنی است!
نگاه گربههاشون فقط😂
#جاهلیت_مدرن
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
بنام خدا
معجزه ماشین ضد گلوله و شیشه های دودی برای آقای روحانی
این حرف روحانی مرا بیاد یک خاطره ی واقعی انداخت.
روحانی چند روز پیش در رشت :
😂 شما نمی دونید وقتی توی خیابون میرم(با ماشین ضد گلوله و شیشه های دودی). مردم لبخند میزنن ، دست تکون میدن حس من چی هست 😳😐
چندین سال پیش که برف سنگینی بخشی از گیلان را در خود فرو برده بود.
رفقا با چند فروند بالگرد از فرودگاه رشت به سرکشی و کمک رسانی به مردم روستاهای گیلان پرداختند.
بعدا برام تعریف کردند که ما به سرکشی منزل پدر شما هم رفتیم.
پدر شما در حیات منزل که مشغول آب دادن به گاو ها بود دیدیم.
برایش دست تکان دادیم و او خیلی خوشحال شد و حالش هم خوب بود.
چند روز بعد که تلفن ها درست شد و من توانستم با پدرم تماس بگیرم از او در مورد آمدن بالگرد و احوال پرسی رفقایم پرسیدم.
پدرم گفت:
این رفقای شما مگر عقل ندارند?
گفتم: چطور ?
گفت:
اینها دیدند که من گاوها را بیرون آوردم تا آب و هوایی بخورند.
با بالگرد آمدند نزدیک زمین و این باعث وحشت و پراکندگی گاوها شد و من هرچه داد و قال می کردم. که از اینجا بروند .
آنها نمی فهمیدند. کلی به اینها فحش دادم.😂😂
اینها باعث شدند با زحمت خیلی زیاد و چند ساعت دوندگی در برف بتوانم گاوها را دوباره جمع کنم و به طویله برگردانم. 😐😢
آقای روحانی اینکه می بینید مردم لبخند می زنند و دست تکان می دهند این معجزه ماشین ضد گلوله و شیشه های دودی است .
مردم کارهای دیگری میکنند.😁
بفهم
علی برکت الله
ارادتمند تنها
21 اسفند 97
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
📢خاطره شهدا:
🌺خوش تیپ
باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچهها به ابراهیم گفت:
«ابرام جـون! تیپ و هیکـلت خیلی جالـب شده. توی راه که میاومدی
دو تا دختر پشت سرت بودند و مرتب از تو حرف میزدند». بعد ادامه داد: «شلوار و پیرهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی، کاملاً معلومه ورزشکاری!» ابراهیم خیلی ناراحت شد. رفت توی فکر. اصلا توقع چنین چیزی را نداشت. جلسه بعد که ابراهیم را دیدم خندهام گرفت؛ پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود. تیپش به هر آدمی میخورد غیر از کشتیگیر. بچهها میگفتند: «تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟!» ابراهیم به این حرف ها اهمیت نمی داد و به بچه ها توصیه می کرد: «ورزش اگه برای خدا باشه، عبادته؛ به هر نیت دیگهای باشه، فقط ضرره».
شهید ابراهیم هادی
کتاب سلام بر ابراهیم، ص41
🌺🌺🌺🌺🌹🌺🌺🌺🌺
📜امــام عــلــی (علـیـه السـلام)
زکات زیبایی، عفت و پاکدامنی است.
غررالحـكم، ص 256
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
نیکی به والدین
📖 روزی پدری همراه پسرش به حمام عمومی رفت. چون به حمام رسیدند، پدر از پسر خود طلب آب نمود.
پسر با بی حوصلگی رفت و از گوشه ای کاسه سفالین ترک خورده و رسوب گرفته ای که مخصوص آب ریختن روی تن و بدن مردم و نه برای نوشیدن آب بود، پیدا کرد و آبی نه چندان خنک یافت و برای پدر برد.
پدر به مجرد دیدن کاسه و آب، اندکی مکث کرد، لبخند زد و رو به پسر گفت:
"با دیدن این کاسه یاد خاطره ای افتادم. چندین سال پیش وقتی خود من نوجوانی کم سن و سال بودم، همراه پدر به حمام عمومی رفتم. درست مثل امروز که من از تو آب خواستم، آن روز هم پدرم از من آب خواست. من، برای اینکه برای او آب بیاورم گشتم و لیوان بلوری و تمیزی یافتم و آبی گوارا و خنک در آن ریختم و با احترام به حضور پدر بردم.
امروز، من که چنان فرزندی برای پدر بودم، پسری چون تو نصیبم شده که با بیحوصلگی در چنین کاسه کثیف و ترک خورده برایم آب آورده، حالا در آینده چه اولادی قرار است نصیب تو شود، خدا می داند و بس!"
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
صوت40خاطره_ای_از_دوران_کودکی_حجت_السلام.mp3
1.17M
🔴 موضوع
💥خاطره زیباازدوران کودکی حجت الاسلام دانشمند
"چطورشدمن طلبه شدم؟"
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
❌ خاطره ای از قطب دروغ گوی فرقه گنابادی 😂😂👇
🔴 شیخ حسین انصاریان:
🔸 پیش از انقلاب زلزله شدیدی گناباد را به لرزه درآورد و چندین هزار نفر را کشت.
🔹 در این زمان پسر عمه ام در آنجا ماموریت بانکی داشت. برای خبرگیری از او و نیز کمک رسانی به مردم منطقه روانه آن دیار شدیم.
🔸 روز دوم هنگام غروب به بیدخت گناباد رسیدیم. آنجا مرکز سلسله گنابادی هاست و مقبره سلطانعلی گنابادی صاحب تفسیر معروف بیان السعادة در آنجاست.
🔹 برای دیدار از آن مقبره رفتیم . قطب آن زمان آقای سلطان حسین تابنده همراه عده ای برای نماز جماعت آمده بودند. ما را که با لباس روحانیت دیدند اکرام و احترام بسیار کردند.
🔸 با اصرار آنها شب آنجا ماندیم و به یکی از اتاق های صحن رفتیم و دور هم نشستیم.
🔹 در ضمن صحبت رفیق ما از جناب قطب پرسید شما هنگام زلزله کجا بودید؟
🔸 گفت: من در اتاق بودم و دست بر روی زمین گذاشته بودم و دعا می خواندم که زلزله آرام بگیرد.
🔹 او داشت این حرف را می زد که زمین لرزید. منظره بسیار دیدنی پیش آمد. اولین کسی که سراسیمه به وسط حیاط خیز برداشت همان جناب قطب بود.
🔸 آن شب تا صبح از خنده خوابمان نمی برد😁😁😁
🌐 خاطرات حاج شیخ حسین انصاریان/ص۶۱-۶
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰جعل حدیث کردن😳😂
🖇خاطره جالب استاد #رائفی_پور
✂️شرح زیارت آل یاسین،جلسه اول
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره شنیدنی استاد رائفی پور از جوانی که جذب کرد😅😅👌
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
بسم الله الرحمن الرحیم
استاد_رائفی_پور :
..
میخوام خاطره ای از جناب استاد محمد_شجاعی بزرگوار که در حوزه مهدویت سخنرانی میفرمایند وانسان بسیار شریف و بزرگواری هستند، براتون تعریف کنم:
یه بار رفتم دفتر ایشون تو شهر ری، گفتن رائفی میخوام برات خوابم رو تعریف کنم،، گفتم من برام خواب حجت نیست. کلا اثبات دین با خواب رو قبول ندارم، از کجا معلوم طرف واقعا خواب دیده باشه ،شب چی خورده باشه... من خواب خودم هم خیلی تحویل نمیگیرم چون سواد تعبیرشو ندارم.
گفت: ساکت باش، این خواب نه تنها برای من حتی برای تو هم حجته..
گفت :
خواب دیدم قیامت شده، مردم دارن حساب کتاب میکنن.
پیش خودم یه سرچی کردم گفتم عین هشت سال رو جنگیدم، از هفده سالگی تو مناطق محروم خدمت کردم، اصلا فرصت گناه نداشتم!(ایشون جانباز شیمیایی هم هستن)
هشت سال تو اون شرایط بودم جنگ تموم شد، رفتم حوزه تا آخرش خوندم. دانشگاه هم دکترا گرفتم .
بخودم گفتم من که اوضاعم خوبه.
یه فرشته ای هم اونجا بود کاری نداشت کی هستی یه دستی داشت مثل بیل مکانیکی میگرفت مردم رو می ریخت تو یه دره. دره رو نگاه کردم کُپ کردم از وحشت ..
انقدر ترسناک بود که تو فیلمای هالیوود هم مثلشو ندیدم!
یهو فرشته اومد سمت من گفتم لابد با بغل دستیم کار داره! دیدم نه منو برداشت
گفتم اخوی، من..!?
گفت هیس برو ته دره!
گشتم تو اعمالم ببینم چی دارم.
گفتم خدایا من هر چی هم نداشته باشم برای امام_حسین که گریه کردم، اشک از چشمام سرازیر شد. از اینور افتادم فرشته هم ولم کرد.
وقتی کارش تموم شد همه رو ریخت تو دره، اومد سمت من گفتم مگه من چیکار کردم؟!
گفت ببین من مامورم و معذور، هیچکس رو نمیشناسم..
این کاغذ رو میدن دستم، تو این کاغذه اون صفحه ای که نباید بری ته دره خالیه. کاغذ رو گرفتم دیدم همه اعمالمو نوشته. دیدم یه صفحه خالیه نوشته...
《برای امام زمان خود چه کرده اید؟》
گفتم من جنگ کردم! گفت وظیفه ات بوده جهاد باید میرفتی.
گفتم گناه نکردم. گفت اصلا نباید گناه میکردی .
گفتم حوزه رفتم درس خوندم گفت علم آموزی و دنبال حق گشتن
وظیفه ات بوده.
باید این صفحه پُر می بود.
کوتاهی در حق امام_زمان .
ایشون از خواب می پره همه فعالیت هاشو تعطیل میکنه و
موسسه مهدوی تاسیس میکنه..
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
لذت داشته هامون.(رادیو مرسی).mp3
3.78M
همه ی ما یه چراغ تو وجودمون داریم اما مهم اینه که کی بتونه اون چراغو روشن نگه داره. کی بتونه مراقب نور چراغش باشه.💡👀
#رادیو_مرسی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسکار بهترین "کار تیمی" در سال 2019 هم تعلق میگیره به این زن و شوهر زبل 😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #کلیپ
باحال ترین و خنده دار ترین خاطره استاد #رائفی_پور 😂😁👌
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اموزش زن ذلیل نبودن نقی معمولی😂😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9