من قبلنا توی ۱۱۸ کارمیکردم
چندتا سوتی دادم😅
اونجا شماره باید بدیم وخیلی شلوغه خیلی زیاد ، اصلا مهلت نفس کشیدن نیست و کاره خشک و کسل کننده ایه
یه پسر جوونی رو خطم اومد
شماره فکر کنم یه شرکتیو میخواست ، اونجا ما صداگیر داشتیم که اگر سهوا خواستیم حرفی بزنیم انگشتمونو بزاریم رو صدا گیرو
من انگشتمو گذاشتم روصداگیر ومنتظر شدم شماره موردنظر اون پسره پیدابشه بیاد ، فک کن اون لحظع پسره گفت شماره شرکت شیرپاکو میخوام
من انگشتمو گذاشتم روصداگیر ، برگشتم به همکار بغلیم گفتم یه دمپاییایی خریدم انقد خوشگلن
دیدم پسره از اونور میگه با منی ، خوب مبارکه 😣😣😣وای داشتم از خجالت میمردم
┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄
@sotikodak
همه آقایون تو یه دوره از زندگیشون بلاخره یک عکس اینطوری دارن با این ژست و حالت 😂
@tanzist
🌹#با_شهدا|شهید علی نیلچیان
✍️ ازدواج آسان
▫️موقع خرید جهیزیه مادرم میخواست سنگ تمام بگذارد. فهرست عریض و طویلی تهیه کرده بود و هر روز چند قلمی به آن اضافه میکرد. امروز تخت و سرویس خواب، فردا مبل و میز ناهارخوری و... هر چه کردم نتونستم منصرفش کنم. دست به دامان علی شدم. آمد و خطبهای خواند غرا! به زمین اشاره کرد و گفت: مادرجان مگه قرار نیست یک روزی بریم اون زیر؟ مادرم لبش را گزید: خدا مرگم بده! اول زندگی به اون زیر چی کار داری علی آقا؟ علی خندید: اول و آخر نداره مادرجان! آخرش سر از اون زیر در میآریم. بذارید روی خاک باشیم. بذارید باهاش انس بگیریم، بذارید همین یکی دو وجب فاصله را هم کم کنیم. مادرم خلع سلاح شد. خیلی چیزها را از لیست خرید حذف کردیم. نه مبل و نه تخت و نه ...
📚 راوی: همسر شهید مهندس علی نیلچیان
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 روایت تجربه گر مرگی که برنامه زندگی پس از زندگی را انکار می کرد
#تجربه_مرگ_موفت
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
#داستان
✅ هر وقت بابام میدید لامپ اتاق یا پنکه روشنه و من بیرون اتاقم، میگفت
چرا اسراف؟ چرا هدر دادن انرژی؟ 🤔
آب چکه میکرد، میگفت: اسراف حرامه!😔
اتاقم که بهم ریخته بود میگفت: تمیز و منظم باش؛ نظم اساس دینه..🙄
حتی درزمان بیماریش نیز تذکر میداد
مدام حرفهای تکراری وعذابآور،😤
تا اینکه روز خوشی فرا رسید؛ چون میبایست در شرکت بزرگی برای کار، مصاحبه بدم.
با خود گفتم اگر قبول شدم، این خونه کسل کننده و پُر از توبیخ رو، ترک میکنم.😅
صبح زود حمام کردم، بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم برم بیرون که پدرم بِهم پول داد و با لبخند گفت: فرزندم!😍
۱-مُرَتب و منظم باش؛
۲-همیشه خیرخواه دیگران باش
۳-مثبت اندیش باش؛
۴-خودت رو باور داشته باش؛
تو دلم غُرولُند کردم که در بهترین روز زندگیم هم از نصیحت دست بردار نیست و این لحظات شیرین رو زهرمارم میکنه!😔
با سرعت به شرکت رویاییام رفتم، به در شرکت رسیدم، با تعجب دیدم هیچ نگهبان و تشریفاتی نبود، فقط چند تابلو راهنما بود!
به محض ورود، دیدم آشغال زیادی در اطراف سطل زباله ریخته، یاد حرف بابام افتادم؛ آشغالا رو ریختم تو سطل زباله..
اومدم تو راهرو، دیدم دستگیره در کمی از جاش دراُومده، یاد پند پدرم افتادم که میگفت: خیرخواه باش؛ دستگیره رو سر جاش محکم کردم تا نیوفته!
از کنار باغچه رد میشدم، دیدم آبِ سر ریز شده و داره میاد تو راهرو، یاد تذکر بابا افتادم که اسراف حرامه؛ لذا شیر آب رو هم بستم..
پلهها را بالا میرفتم، دیدم علیرغم روشنی هوا چراغها روشنه، نصیحت بابا هنوز توی گوشم زمزمه میشد، لذا اونا رو خاموش کردم!
به بخش مرکزی رسیدم و دیدم افراد زیادی زودتر از من برای همان کار آمدن و منتظرند نوبتشون برسه
چهره و لباسشون رو که دیدم، احساس خجالت کردم؛ خصوصاً اونایی که از مدرک دانشگاههای غربیشون تعریف میکردن!
عجیب بود؛ هر کسی که میرفت تو اتاق مصاحبه، کمتر از یک دقیقه میامد بیرون!
با خودم گفتم: اینا با این دَک و پوزشون رد شدن، مگر ممکنه من قبول بشم؟ عُمراً!!
بهتره خودم محترمانه انصراف بدم تا عذرمو نخواستن!
باز یاد پند پدر افتادم که مثبت اندیش باش، نشستم و منتظر نوبتم شدم🍃🌺
*اونروز حرفای بابام بهم انرژی میداد*
توی این فکرا بودم که اسممو صدا زدن.
وارد اتاق مصاحبه شدم، دیدم۳نفر نشستن و به من نگاه میکنند😳
یکیشون گفت: کِی میخواهی کارتو شروع کنی؟
لحظهای فکر کردم، داره مسخرهم میکنه
یاد نصیحت آخر پدرم افتادم که خودت رو باور کن و اعتماد به نفس داشته باش!
پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم:
ِان شاءالله بعد از همین مصاحبه آمادهام
یکی از اونا گفت: شما پذیرفته شدی!!
باتعجب گفتم: هنوزکه سوالی نپرسیدید؟!
گفت: چون با پرسش که نمیشه مهارت داوطلب رو فهمید، گزینش ما عملی بود.
با دوربین مداربسته دیدیم، تنها شما بودی که تلاش کردی از درب ورود تا اینجا، نقصها رو اصلاح کنی..
در آن لحظه همه چی از ذهنم پاک شد، کار، مصاحبه، شغل و..
هیچ چیز جز صورت پدرم را ندیدم، کسی که ظاهرش سختگیر، اما درونش پر از محبت بود و آینده نگری..
عزیزانم!
در ماوراء نصایح و توبیخهای مادرها و پدرها، محبتی نهفته است که روزی حکمت آن را خواهید فهمید...
اما شاید دیگر آنها در کنار ما نباشند: میگن قدیما حیاطها درب نداشت
اگر درب داشت هیچوقت قفل نبود...
میدونید چرا قدیمیا اینقدر مخلص بودند؟
چرا اينقدر شاد بودن؟
چرا اينقدر احساس تنهايی نمیكردند؟
چرا زندگیها بركت داشت؟
چرا عمرشون طولانی بود؟...
چون تو کتابها دنبال ثواب نمیگشتند
که چی بخونند ثواب داره،
دنبال عملکردن بودند. فقط یک کلام میگفتند:
خدایا به دادههایت شکر.
نمیگفتند تشنه رو آب بدید ثواب داره
میگفتند آب بدید به بچه که طاقت نداره
موقعی که غذا میپختند، نمیگفتند بدیم به همسایه ثواب داره، میگفتند بو بلند شده، همسایه میلش میکشه
ببریم اونا هم بخورن.
موقعی که یکی مریض میشد نمیگفتن
این دعا رو بخونی خوب میشی، میرفتن
خونه طرف ظرفاشو میشستن جارو میزدن، غذاشو میپختن که بچههایشغصه نخورن
اول و آخر کلامشون رحم و مهربانی بود.
به بچه عیدی میدادند، میگفتن دلشون شاد میشه
به همسایه میرسیدن میگفتن همسایه
از خواهر و برادر به آدم نزدیکتره...
خدایا قلب ما را جلا بده که تو کتابها
دنبال ثواب نگردیم خودمان را اصلاحکنیم و با عمل کردن به ثواب برسیم 💝
نه فقط با خواندن دعا...
مهربان باشیم
محبت کنیم بیمنت...💗
*پیشنهاد میکنم این متن تاثیر گذار رو برای دوستان ، عزیزان ویا بچه هاتون بفرستید.*
نیکوکاری همیشه پول دادن نیست.
همین هم میتونه نیکوکاری باشه.
شاد باشید.
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگرچه ماسکشخوب نیست، ولی واکنشش خیلی خوبه😂
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
#شعر_بخونیم
#آموزش_نماز
شعر اموزش نماز
ای کودک خوش خبر
گل دخترو گل پسر
وقت نماز خوندنه
بگو الله اکبــــــــــر
📿🕌📿
وقت نمـــــــــــــاز رسیده
گوشات چه خوب شنیده
صدای بانگ اذان
لباس بپوش پاکیزه
📿🕌📿
خبر بده به دوستات
با شادی و با نشاط
برو به سمت مسجد
تا مستجاب شه دعات
به سمت قبله بایست
صف نماز دیدنیست
نیت و تکبیر گوی
برتر از او کسی نیست
📿🕌📿
سوره ی حمد بخوان
بانام پاک رحمـــــــــن
بعدش بخون یه سوره
ای کودکــــــــ مسلمان
📿🕌📿
اللــــــــــه اکبـــــــر بگو
برو به سمت رکوع
سبحـــان ربــــــی بگو
بعدش بایست با خضوع
📿🕌📿
حالا برو به سجـــــــده
که جات توی بهشـــــته
خـــــــــدا چه نزدیک شده
ثواب برات نوشتـــــــــه
حالا باید بشینی
تا ارامــــــش ببیــــــــنی
بعدش سجده ی دوم
ببیـــن تو بهترینی
📿🕌📿
رکعت اول تمام
بـرو بـه ســوی قیام
رکــعت دومیــــــــن را
ادا بــــکـــن با امـــــــام
📿🕌📿
حـــالا تشهـــــــد بخوان
دو رکعتت شــــــأ تمــــــام
صـــــل علــــــــی محمـــــد
نیت بکن با ســـــــلام
📿🕌📿
چه خــــــــوب و با شکوه
خورشید که پشت کوه
نماز صبح بخـــــــونیم
حــــــالا وقت طلوع
🧕👦@hazratrogayyeh
وقتی ۵سالم بود یکی از مردای بزرگ فامیل سرشو اورد نزدیک صورتم ک بوسم کنه..بش گفتم بدم میاد کسی صورتمو بوس کنه...فقط دستمو بوس کن...اونم بیشتر خم شد دستمو بوسید...بیچاره مرد ب اون بزرگی🙈
┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄
@sotikodak
اینقدر بدم میاد تو مترو بهم میگن: «پاشو این خانم/آقا بشینه.»
خودم دارم میبینمش خب؛ اگه شعور داشتم پا میشدم دیگه😁😂
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
توی این روزا ، اگه دختری رو دیدید که روی برگای پاییز نشسته فکر نکنید عاشقه!
میخواد یه مشت برگ پرت کنه هوا استوری بگیره!😂
┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄
@sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی جالب حجت الاسلام قرائتی با نجم الدین شریعتی مجری سمت خدا😂😂
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | حمله به بانوان #محجبه در غرب
🔸 تصور کنید در ایران به این شکل به غیرمسلمانان حمله شود...!
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
41.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم داستان زندگی (هانیکو)
نوستالژی دهه شصت
قسمت 19
پارت اول
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
40.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم داستان زندگی (هانیکو)
نوستالژی دهه شصت
قسمت 19
پارت دوم
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل آدم بزرگا حل میکنه😒
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
هدایت شده از تبلیغات گسترده پایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه پوکیدن جوان🤯 👆
😲 بیماران قلبی مشاهده نکنند🔞
🤔دیدن ادامه اینجا ضربه بزنید.🖥
مشاهده ادامه فیلم و ترکیدن👇
https://eitaa.com/joinchat/2570518589Cce3b8d50f8
امیدی به زندگانی جوان هس؟🤔
بله
خیر
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
واقعا ضروری 🗣 محصلین، اهل مطالعه
🛂چطور یک ساعته😌
🛃 ۱۰۰صفحه کتاب بخوانیم؟😊
این کانال #بینظیر یاد داده 👇
🗺💎🗺
https://eitaa.com/joinchat/4188274736Cc6e3f318a0
https://eitaa.com/joinchat/4188274736Cc6e3f318a0
عضویت محدود⏏
خالم میگفت بعد چند بار امتحان تو شهری بلاخره قبول شدم افسری که به من افتاده بوده خیلی گیر بود سنگ چین دوبل پارک همه رو درست رفتم برگمو گرفت گفت قبول✅
داشتم پرواز میکردم افسر فهمید گفت اینجوز پیاده بشی از خوشحالی سکته میکنی که
چند تا بوق بزن خودتو خالی کن 😉
زدم گفت حالا ردی چون جلو بیمارستان بوق زدی😐😐
ینی واقعا مونده بودم چرا اینکارو کرد😑🤦♀
┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄
@sotikodak
یکی از فامیل هامون پسرش سه سالش بوده میرن یه جا مهمونی که چند تا دختر بزرگ داشتند.صاحبخونه به پسره میگه دوماد من میشی؟😝
بعد این پسره یه گوشه با ناراحتی کز کرده بوده مامانش میپرسه چی شده. میگه حالا کدوم دخترش رو میخواد بده
😂😂😂
┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄
@sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با این مدل ادما ازدواج نکن
استاد انوشه
┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄
@t_banooo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوخ🤦♀😁
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون دختری به نام نل
از سری کارتونهای دهه شصت
قسمت سیزدهم
🏴اخبار داغ سلبریتی ها🏴
┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
#خاطرات_جبهه
👼👼بچه وروجک😁😁
ميگفت: پسرم اينقدر بي تابي كرد تا بالاخره براي 3 روز بردمش جبهه وروجك خيلي هم كنجكاو بود و هي سوال ميكرد:
بابا چرا اين آقا يه پا نداره؟🧐
بابا اين آقاسلموني نميره اين قدر ريش داره ؟🤔
بابا اين تفنگ گندهه اسمش چيه ؟
بابا چرااين تانكها چرخ ندارند؟
تا اينكه يه روز برخورديم به يه بنده خدا كه مثل بلال حبشي سياه بود.😳
پسرم پرسيد بابا مگه تو نگفتي همه رزمنده ها نورانين؟ گفتم چرا پسرم! پرسيد پس چرا اين آقا اين قدر سياهه ؟😂😂 منم كم نياوردم و گفتم : باباجون اون از بس نوراني بوده صورتش سوخته،فهميدي؟🤣🤣🤣
🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼
🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼
🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲
💎
💎💎
💎💎💎