#استوری
عجب کرب و بلایی❤️
عجب صحن و سرایی...🍃
#ميلاد_امام_حسين
┏⊰✾✿✾⊱━─━━┓
❖@story_pluss❖
┗━━─━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸عید است و جهان روضه ی رضوان حسین است
🔸از عرش الی فرش، گلستان حسین است
🔸با گریه ی شوق نبی و حیدر و زهرا
🔸چشم همگان بر لب خندان حسین است
🌸میلاد امام حسین علیه السلام مبارک
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسابقهای در اندونزی🥴😄
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
چندسال پیش وقتی برادرشوهرم به دنیا میاد
میبرنش واسه یه سری آزمایش ،
وقتی میارنش تواتاق دخترمیدن دست مادرشوهرم😬
خخخخ مادرشوهرم یه نگاه میکنه میگه من پسرزاییدم این کیه دیگه؟؟؟😂😂😂😂
پدرشوهرم که ازدختره خوشش اومده بوده میگه عیب نداره اینم خوبه😂😂😂😂😂😂😂
#سوتی_جالب_بفرست😁
┄┅┅😅❅🤦♀🤦♂🤦♀🙋♂❅😅┅┅┄
@sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفتار جالب شهید آوینی با همسرش
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 روایت تجربه گر مرگ موقت از سفر به دوران اصحاب کهف
▪️این قسمت: مسافررزمان
▫️تجربهگر : آقای مجتبی اسلامی فر
#تجربه_مرگ_موقت
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
هدایت شده از ارشیوووو سلبریتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷ولادت امام حسین علیه السلام و روز پاسدار، مبارک باد 🎊
🌸برای خشنودی امام حسین(ع) و ان شاء الله بهره مندی از شفاعت حضرت، ۷ صلوات بفرستیم و ثوابش را به ایشان هدیه کنیم.
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
دیشب اینترنتم قطع شد...
رفتم ی ذره با خانواده نشستم باهاشون آشنا شدم
ب نظر آدمای خوبی میان!!!!
مخصوصا اون ک میگفت باباتم!🤣
یارو شب موقع خواب یه لیوان پر آب و یه لیوان خالی میذاره بالا سرش ...
میپرسن چرا لیوان خالی گذاشتی بالا سرت ؟!
میگه اومدیم شب پا شدم و تشنم نبود😄
باران که می بارد
بعدش بند می آید...
پست عاشقانه وفوق العاده احساسی حیف نون برا نامزدش 😂
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
12-Taheri-Milde Emam Hosein96 (1).mp3
7.14M
جشن میلاد حضرت امام حسین علیه السلام
حاج محمد رضا طاهری
#شعبان
#امام_حسین
#میلاد_امام_حسین
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
#داستان_شب
از دو مرد دو خاطره متفاوت از گم شدن مداد سیاهشان در مدرسه شنیدم.
مرد اول میگفت: «چهارم ابتدایی بودم. در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم. وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت که بیمسئولیت و بیحواس هستم. آن قدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم و مدادهای دوستانم را بردارم. روز بعد نقشهام را عملی کردم.
هر روز یکی دو مداد کش میرفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم. ابتدای کار خیلی با ترس این کار را انجام میدادم ولی کمکم بر ترسم غلبه کردم و از نقشههای زیادی استفاده کردم تا جایی که مدادها را از دوستانم میدزدیدم و به خودشان میفروختم. بعد از مدتی این کار برایم عادی شد. تصمیم گرفتم کارهای بزرگتر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر مدرسه گسترش دادم. خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفهای بود تا اینکه حالا تبدیل به یک سارق حرفهای شدم!»
مرد دوم میگفت:
«دوم دبستان بودم. روزی از مدرسه آمدم و به ماردم گفتم مداد سیاهم را گم کردم. مادرم گفت خوب چه کار کردم بدون مداد؟ گفتم از دوستم مداد گرفتم. مادرم گفت خوبه و پرسید که دوستم از من چیزی نخواست؟ خوراکی یا چیزی؟ گفتم نه. چیزی از من نخواست.
مادرم گفت پس او با این کار سعی کرده به دیگری نیکی کند، ببین چقدر زیرک است. پس تو چرا به دیگران نیکی نکنی؟ گفتم چگونه نیکی کنم؟ مادرم گفت دو مداد میخریم، یکی برای خودت و دیگری برای کسی که ممکن است مدادش گم شود. آن مداد را به کسی که مدادش گم میشود میدهم و بعد از پایان درس پس میگیرم.
خیلی شادمان شدم و بعد از عملی کردن پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم آن قدر که در کیفم مدادهای اضافی بیشتری میگذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم. با این کار، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقهام به مدرسه چند برابر شده بود.
ستاره کلاس شده بودم به گونهای که همه مرا صاحب مدادهای ذخیره میشناختند و همیشه از من کمک میگرفتند. حالا که بزرگ شدهام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفتهام و تشکیل خانواده دادهام، صاحب بزرگترین جمعیت خیریه شهر هستم.»
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak