فلسفهی اینا اینه که بذاری رو داشبورد بالا پایین شه بعد این روش لیوان گذاشته که نشه. انگار بلبل بخری نوکشو ببندی که نخونه
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
با ما پسرای پرستار ازدواج کنین، علاوه بر پرستاری خیاطیمونم خوبه :)
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برف تو جادهها رو اینجوری تمیز میکنن😶🌫❄️
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قیمتهای گزاف خرچنگ و لابستر در چین!
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
منقلب شدن و اثر حضور در غسالخانه از زبان الهام حمیدی
تجربیات غسالخانه در این کانال👇
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
.
♻️ داستان شنیدنی پدر یکی از بازیگران سینما
وقتی خردسال بودم، بیحجابی شده بود و مادرم هنوز چادر سیاه به سر میکرد. مادرم از این چادرهایی که کمربند داشت، سر میکرد و بسیار هم قوی بود و سرپنجههای بسیار قدرتمندی داشت. تفرش که میرفتیم، مادرم شاخ گاو را میگرفت و روی گرده گاو میپرید! الان که من این گاوبازها را میبینم، میگویم که مادرم گاوبازی بلد بود. وی این قدر قوی بود که فرش را با یک دست میگرفت و تکان میداد! وقتی مادرم دستم را میگرفت تا مرا به مدرسه ببرد، هیچ قدرتی نمیتوانست از دستش فرار کند.
روزی داشتیم با مادرم از گذرخان به طرف خانهمان در کوچه حرم میرفتیم و اداره پدرم هم برِ خیابان ارم، نزدیکیهای کوچه ارگ بود. عزیزالله بیک که پاسبان محله بود، آمد که چادر مادرم را بردارد، هرچه کرد بکشد، نتوانست چون گرفته بود. من هم همراهش بودم و آن زمان خیلی خُرد بودم. در طول خیابان، جدال این زن غریبه چادرسیاه با این پاسبان سرخموی وحشتناک، تا آنجا که اداره پدرم بود، جریان داشت. کاسب، رهگذر و ... هم بودند، ولی جوانمردی نبود که بیاید مادرم را از دست این غول بیابانی نجات دهد! من هم پیوسته یک طرف چادر مادرم را گرفته بودم و مثلاً میخواستم کمک کنم که پاسبان نتواند بکشد.
خلاصه به کوچه ارگ رسیدیم و کسی به پدرم خبر داد. آنجا بود که چادر را از سر مادرم کشیده بود و پنجههای مادرم توی چادر بود و آن هم پاره شد! همینطور قسمت زیادی از چادر لوله شده بود و نمیتوانست آن را بکشد.
در همین حال پدرم رسید و به طرف عزیزالله بیک حمله کرد. او به پدرم گفت: «آقا، من را از نان خوردن میاندازند، چه خاکی به سرم بکنم؟» مادرم را از چنگ او درآورد و به خانه برد. پدرم میگفت که ممکن است به رئیس شهربانی گزارش داده باشند و مرا از کار بیکار کنند.
من این صحنه را در چندین منظومهام توصیف کردهام و غربت مادرم در آن لحظه، هرگز از خاطرم محو نمیشود. آن زمان مسیر جدال مادرم با پاسبان، برایم بسیار طولانی بود ولی حالا که از همان مسیر رد میشوم، میبینم یک راه چند دقیقهای است! این مسیر برای من در عالم خردسالی، یک سال طول کشید تا سایه حمایت پدرم آمد و ما را از دست این غول بیابانی نجات داد. دهها خاطره اینجوری در خاطرم مانده است و به همین دلیل مجموعهای از اضطرابها شدهام.
من این قصه را در کنگره بازار که در تبریز برگزار شد، تعریف کردم. کنگرهای تشکیل داده بودند (خارجیها هم بودند و ترجمه میکردند) که من در آنجا دو قصه از زمان رضا شاه نقل کردم که بعضیها دوست نداشتند بشنوند. یکی از آن قصهها، همین موردی بود که عرض کردم.
گفتم: «من نمیدانم این مسلمانها در شهر قم کجا بودند و چه میکردند؟ مادرم فریاد میکشید و جدال میکرد و مثل یک ببر سوزنخورده میغرید، ولی هیچ کس از دکانش بیرون نیامد!» در ضمن طبقات دیگری هم (نمیخواهم اسم آنها را بگویم) در حال عبور بودند ولی کاری نکردند.
کتابخانه ملی کتاب «شاعر مشتعل؛ خاطرات مظاهر مصفا» را در 232 صفحه و در 200 نسخه منتشر کرده است.
پن: مظاهر مصفا پدر علی مصفا همسر لیلا حاتمی است.
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅⏰📺⏰❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
شادی و نکات مومنانه
. ♻️ داستان شنیدنی پدر یکی از بازیگران سینما وقتی خردسال بودم، بیحجابی شده بود و مادرم هنوز چادر
پ.ن
این پیام که خونده میشه نکته داره
صحبت از کشف حجاب رضاخانی بود
صحبت از کشف حجاب پدربزرگ ربع پهلویه که اینروزا دارن بهش وکالت میدن بیاد ایرانو ازاد کنه
بیاد زن زندگی ازاد راه بندازه
به نوه رضاخان قلدر میگن نوک تیز انقلابشون
هنوز خیلیا از اون دوران بکش بکش چادر خاطره ها دارن
بعد تیر و ترکه رضا قلدر میخواد بیاد تو ایران ملت ایرانو ازاد کنه
هنوز ملت ایران اون بانویی که ۸ سال به خاطر همین بکش بکش چادر زنان و دنبال زنان مردم گذاشتن و ترکه خوردن زنان ایرانی به اسم ازادی
وادا اطوار فرنگ بازی از خونه پا نذاشت بیرون
که به احترام این زن مکرمه و پاک دامن موقع تشیع جنازه ش امام زمان عج اومد کنار جنازه ش
هنوز جای خیلی زخم های تیر و ترکه پهلوی خوب نشده که یک سری ساده لوح سلبریتیو اپوزیسیون میخوان دوباره بندازنش به جون مملکت
یک نکته دیگه این داستان سکوت مسلمون ها در برابر ظلم بود که مشهود بود
داستانی که اینروزا قشنگ با گوشت و پوست حس کردیم
خیلیا که میتونستن از دکان هاشون بیان بیرون به داد مظلوم برسن نیومدن چپیدن تو دکان ها
خیلیا میتونستن از مشاغلشون بیان بیرون به داد مظلوم برسن نیومدن بیشتر فرو رفتن تو روز مرگیهاشون
خیلی از خواص از زبان و قلم و دست وعلم و هنرشون ذره ای در حمایت از مظلوم و غرش بر سر ظالم استفاده نکردن
این داستان داستان این روزای خیلیاست
این داستان کشف حجاب دختر مسلمونیه که بدست بچه مسلمونای دیگه چنان دل ترکاند که تا ابد اضطراب و دلهره اون صحنه رو فراموش نخواهد کرد
#تاریخ_تکرار_میشود
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅⏰📺⏰❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
شادی و نکات مومنانه
پ.ن این پیام که خونده میشه نکته داره صحبت از کشف حجاب رضاخانی بود صحبت از کشف حجاب پدربزرگ ربع پهل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت زنی که هفت سال بخاطر کشف حجاب از خانه بیرون نیامد و امام زمان عج به دیدارش آمد
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شکمو توقع ماکارونی داشت😂
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
سه دقيقه در قيامت 01.(1).mp3
8.01M
#باز_نشر
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه اول
* پای ثابت میز محاسبه در برزخ!
* اگر میخواهی شهید شوی.....
* چه چیز در برزخ معطلمان میکند؟!
* چشم برزخی؛ خوب یا بد؟
* عالم شگفت انگیز خیال
* کتابی که از تجربه نزدیک به مرگ حاصل شد!
* برنجی که از برزخ آمد!
* چگونه اعمال، صورتهای برزخی را ماندگار میکند؟
* محاکمه شوخی در محاسبه اعمال
* با عینک فلسفه، به هستی بنگریم!
* پرواز روح همان مرگ است؟
📅98/07/06
⏰مدت زمان ۳۰:۲۹
#مشهد
#فلسفه
#برزخ
❗️برای دریافت مجموع جلسات سه دقیقه در قیامت، از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
https://aminikhaah.ir/?p=508
🔔 @Aminikhaah_Media
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak