خانه آرام من(موسسه بصیر)
#پیشنهاد_کتاب هشت درس برای زندگی زناشویی شادتر https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃
#پیشنهاد_کتاب
💥هشت درس برای زندگی زناشویی شادتر
نویسنده:ویلیام گلسر و کارلین گلسر
ترجمه:دکتر علی صاحبی/دکتر عاطفه سلطانی فر
برشی از کتاب👇👇👇
سوال اصلی این است که آیا می توانید همسر متفاوتی باشید؟
ما معمولا باور داریم که آدم فوق العاده ای هستیم و فقط باید همسر بهتری پیدا کنیم.
اما واقعیت این است که باید خودمان همسر بهتری باشیم
🔸با کمک این کتاب و اجرایی کردن مباحث ان شاالله همسر بهتری باشیم و به این واسطه زندگی بهتر و شادتری بسازیم.
🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
✨#چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹قسـمـت یـازدهــم
که دیدم همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستشه
نمیدونم چرا ولی بغضم گرفته بود
من اولش فقط دوست داشتم با اقا سید کل کل کنم ولی چرا الان ناراحتم؟!
نکنه جدی جدی عاشقش شدم؟!
تا آخر جلسه چیزی نفهمیدم و فقط تو فکر بودم
میگفتم شاید این انگشتره شبیهشه
ولی نه..جعبه انگشتر هم گوشه ی میز کنار سر رسیدش بود
بعد جلسه با سمانه رفتیم برای آخرین زیارت
دلم خیلییی شکسته بود
وقتی وارد صحن شدم و چشمم به گنبد خورد اشکهام همینطوری بی اختیار میومد.
به سمانه گفتم من باید برم جلو و زیارت کنم
سمانه گفت خیلی شلوغه ها ریحانه
گفتم نه من حتما باید برم و ازش جدا شدم و وقتی وارد محوطه ضریح شدم احساس کردم یه دقیقه راه باز شد و تونستم جلو برم.فقط گریه میکردم. چیزی برای دعا یادم نمیومد اون لحظه.فقط میگفتم کمکم کن.
وقتی وارد صحن انقلاب شدیم سمانه گفت وایسا زیارت وداع بخونیم
تا اسم وداع اومد باز بی اختیار بغضم گرفت
یعنی دیگه امروز همه چیز تمومه
دیگه نمیتونیم شبها تو حرم بمونیم
سریع گفتم من میخوام بعدش باز دو رکعت نماز بخونم
-باشه ریحانه جان
مهرم رو گذاشتم و اینبار گفتم نماز حاجت میخوانم قربتا الی الله
اینبار دیگه نه فکر آقا سید بودم نه هیچکس دیگه...فقط به حال بد خودم فکر میکردم
بعد نماز تو سجده با خدا حرف زدم و بازم بی اختیار گریه ام گرفت و اولین بار معنی سبک شدن تو نماز رو فهمیدم.
بعد نماز تو راه برگشت به حسینیه بودیم که پرسیدم:
-سمانه؟!
-جانم؟!
-میخواستم بپرسم این اقا سید و زهرا باهم نسبتی هم دارن؟!
ادامه دارد...
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
خانه آرام من(موسسه بصیر)
#دعای_روز_هفتم_ماه_مبارک_رمضان https://eitaa.com/khaneAram_Basir
دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ أَعِنِّي فِيهِ عَلَى صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ وَ جَنِّبْنِي فِيهِ مِنْ هَفَوَاتِهِ وَ آثَامِهِ وَ ارْزُقْنِي فِيهِ ذِكْرَكَ بِدَوَامِهِ بِتَوْفِيقِكَ يَا هَادِيَ الْمُضِلِّينَ
خدایاا مرا در این روز بر روزه اقامه نماز یاری کن و از لغزشها و گناهان دور ساز و ذکر دایم نصیبم فرما به حق توفیق بخشی خود ای هدایت کننده گمراهان
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🍃 گوش جان بسپار...
✨ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درباره ماه مبارک رمضان با تو سخن میگوید :
مردم! کسی که به مؤمن روزه داری افطار بدهد، ثواب آزاد کردن یک بنده و آمرزش گناهان گذشته خود را دارد. عرض کردند: رسول خدا! همه ما نمی توانیم این کار را انجام دهیم. حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: از آتش بپرهیزید، گر چه با نیم دانه خرمایی. از آتش بپرهیزید گر چه با جرعه آبی.
📚 المراقبات میرزا جوادآقا ملکی تبریزی
📚 مفاتیح الجنان ، اعمال ماه مبارک رمضان
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
خانه آرام من(موسسه بصیر)
#همسرانه
#همسرانه
🔴 یک_معاملهی_شیرین
💠 زن یا مردی که به دلایلی با خانواده همسرش روابط سردی دارد، ماه رمضان بهترین فرصت برای اصلاح روابط است.
💠 یکی از ترفندهایی که این رابطه را گرم میکند این است که مستقلّاً و بدون درخواست همسرتان، فیالبداهه و با میل خودتان بگویید دوست دارم خانواده شما را برای افطار دعوت کنم.
💠 نتیجهی اینکار،محبوبیّت زیاد شما در نزد همسر و اطرافیان است. البته برای تسریع در اصلاح روابط، بهتر است خودتان مستقیماً و بدون واسطه، از خانواده همسرتان دعوت کنید.
💠 این گذشت، یک معاملهی شیرین با خداست که در ماه مهمانی خدا، برکات و آثار زیاد مادی و معنوی در پی خواهد داشت.
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌺🌺🌺☘☘☘🌺🌺🌺
#نوجوان
سعی کنید مکالمه بین شما و نوجوان کاملا دو طرفه باشد. دستوری حرف زدن و دیکته کردن یکسری دستورالعمل ها، آن هم با صدای بلند، سبب می شود که نوجوان واکنش نشان دهد و حداقل در ظاهر بی اعتنا باشد.
لحن صدای خود را آرام کنید و سعی کنید نوجوان را در بحث شرکت دهید. به نحوی برخورد کنید که نوجوان، شما را در مقابل خود نبیند و کاملا حس کند که در کنار او ایستاده اید،با نوجوانان با احترام برخورد کنید و آثار شگفت انگیز آن را مشاهده کنید.
🌺🌺🌺☘☘☘🌺🌺🌺
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻
#کودک
افرادی كه در سختی بزرگ میشوند، میل دارند كه فرزندان شان حتیالمقدور زندگی راحتی داشته باشند.
به این ترتیب، تربیت و آموزههایی را كه در دوران سختی به آنها كمک كرده بود تا خود را بیابند از فرزندان شان دریغ می کنند.
چنین والدینی ما را به یاد آن پرورش دهنده پروانه میاندازند كه از دیدن مشقات پروانهها هنگام بیرون آمدن از پیله ناراحت میشد.
بنابراین روزی از روی ترحم، شكافی در پیله یک پروانه ایجاد كرد تا راحتتر از آن خارج شود.
آن پروانه هرگز قدرت كافی برای پرواز كردن نیافت.
🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌸🍃
🔍 قبل از خرید دقت کنید
قبل از اینکه به سراغ لیستهای موجود کتاب در وبسایتها یا پیشنهادات دوستان بروید، عناوین تعدادی از کتابهای رده سنی کودک تان را از ناشرانی که از قبل آنها را میشناسید، ببینید و در سایتهایی که چند صفحه ابتدایی کتاب را قرار دادهاند، تورق کنید تا از اینکه این کتابها با روحیات فرزند شما هماهنگ است مطمئن شوید.
🔠 مراقب کلمهها باشید
با همه دور اندیشیهای قبل از خرید باز بعضی از کتابها در اشعار و کلمات داستانهای خود از بعضی از کلمهها استفاده میکنند که شاید شما نخواهید فرزندتان در این سن با آنها آشنا شود. بهتر است یک مداد در دست داشته باشید و روی آن کلمات خط بزنید یا جایگزین مناسبی برای آن پیدا کنید و بالایش بنویسید تا اگر غیر از شما فرد دیگری کتاب را برای کودک خواند باز هم همان داستانی که شما برایش خواندهاید را بشنود.
📗🗣️فقط کتاب نخوانید
کتاب خواندن برای کودک با کتاب خواندن به روش کنکوری و درسی متفاوت است. سعی کنید برای هر شخصیت کمی صدایتان را عوض کنید. یا بعد از چند بار خواندن اگر کودکتان علاقه نشان داد انتهای جملات رو او تکمیل کند. به تصویر سازیهای کتاب توجه نشان دهید. اغراقهایی که در تصاویر شده است را با توجه به داستان برای کودک توضیح دهید. در صورت همکاری کودک میتوانید از روی تصاویر کتاب داستان جدید و متفاوتی با داستان چاپ شده بسازید.
📙👩👧👦با کتاب زندگی کنید
شخصیتهای اغلب کتابهای کودک طوری طراحی میشوند که میتوان آنها را در موقعیتهای مختلف با کودک زنده کرد. مثلا در خیابان با دیدن کسی که زباله میریزد، توضیح دهید این همان کاری است که مادر فلان شخصیت گفته بود انجام ندهد. اجازه بدهید نفوذ کتاب را در همه قسمتهای زندگیاش حس کند.
🌱#مهارتهای_زندگی
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
✨#چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹قسـمـت یـازدهــم
که دیدم همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستشه
نمیدونم چرا ولی بغضم گرفته بود
من اولش فقط دوست داشتم با اقا سید کل کل کنم ولی چرا الان ناراحتم؟!
نکنه جدی جدی عاشقش شدم؟!
تا آخر جلسه چیزی نفهمیدم و فقط تو فکر بودم
میگفتم شاید این انگشتره شبیهشه
ولی نه..جعبه انگشتر هم گوشه ی میز کنار سر رسیدش بود
بعد جلسه با سمانه رفتیم برای آخرین زیارت
دلم خیلییی شکسته بود
وقتی وارد صحن شدم و چشمم به گنبد خورد اشکهام همینطوری بی اختیار میومد.
به سمانه گفتم من باید برم جلو و زیارت کنم
سمانه گفت خیلی شلوغه ها ریحانه
گفتم نه من حتما باید برم و ازش جدا شدم و وقتی وارد محوطه ضریح شدم احساس کردم یه دقیقه راه باز شد و تونستم جلو برم.فقط گریه میکردم. چیزی برای دعا یادم نمیومد اون لحظه.فقط میگفتم کمکم کن.
وقتی وارد صحن انقلاب شدیم سمانه گفت وایسا زیارت وداع بخونیم
تا اسم وداع اومد باز بی اختیار بغضم گرفت
یعنی دیگه امروز همه چیز تمومه
دیگه نمیتونیم شبها تو حرم بمونیم
سریع گفتم من میخوام بعدش باز دو رکعت نماز بخونم
-باشه ریحانه جان
مهرم رو گذاشتم و اینبار گفتم نماز حاجت میخوانم قربتا الی الله
اینبار دیگه نه فکر آقا سید بودم نه هیچکس دیگه...فقط به حال بد خودم فکر میکردم
بعد نماز تو سجده با خدا حرف زدم و بازم بی اختیار گریه ام گرفت و اولین بار معنی سبک شدن تو نماز رو فهمیدم.
بعد نماز تو راه برگشت به حسینیه بودیم که پرسیدم:
-سمانه؟!
-جانم؟!
-میخواستم بپرسم این اقا سید و زهرا باهم نسبتی هم دارن؟!
ادامه دارد...
https://eitaa.com/khaneAram_Basir