خانه آرام من(موسسه بصیر)
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
میلاد پرسرور فخر زنان عالم ، دخت نبی اکرم (ص) بر شما محبین اهل بیت (س) گرامی باد.
به مناسبت این روز فرخنده موسسه بصیر
فردا
#سه_شنبه بعد از نماز مغرب همزمان با برگزاری #کلاس_اخلاق مراسم جشنی برگزار خواهد کرد.
سخنران
#سرکار_خانم_سرلک
مداح
#سرکار_خانم_اخوان
منتظرحضور شما دوستان عزیز در مجلس شادی اهل بیت هستیم.
سپاس
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
شب میلاد زهرای بتول است
ز یُمن او دعا امشب قبول است
شب فیض و شب قرآن، شب نور
شب اعطای کوثر بر رسول است
میلاد حضرت فاطمه(س) و روز مادر مبارک باد💐
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
خانه آرام من(موسسه بصیر)
🌹 یک زنم ،
پس روز زن برمن مبارک 💐
یک مادرم ،
پس روز مادر برمن مبارک 💐
امور خانه را مدیریت میکنم
پس روز مدیر بر من مبارک 💐
بر بالین عزیزان دردمندم بیدار
میمانم و دردهایشان را مرحمم ،
پس روز پزشک برمن مبارک 💐
برای راحتی زندگی خانواده ام
می سازم آنچه که نیست و
خلق میکنم آنچه که
مایه آرامششان هست ،
پس روز مهندس برمن مبارک 💐
می آموزم درسهای زندگی را
با تمام وجود ، با مهربانی ،
با صبر و تحمل و امید ،
پس روز معلم بر من مبارک 💐
می جنگم با هر پلیدی که
خانواده ام را تهدید کند
پس روز پلیس بر من مبارک 💐
حریم زندگیم را ، حرمت خود و
خانواده ام را پاسبانم ،
پس روز مرزبانان نجیب و
صبور بر من مبارک 💐
دسته گلی به خودم تقدیم میکنم💐
چون یک زنم با یک عالمه عشق ❤️
نه، وظیفه.
خوشحالم که عزتم رو از حضرت فاطمه سلام الله علیها دارم.
روز زن مبارک
💐❤️💐❤️💐❤️💐❤️💐
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_نــود
✍یک جشن عقد کوچک و مذهبی.
این دور ذهن ترین اتفاقی که هیچ وقت فالش را در فنجانِ قهوه ام ندیده بودم
خبری از مردان نامحرم در اطراف سفره ی عقد نبود.
دانیال زیرِ گوشِ حسام پچ پچ کنان میخندید و او لحظه به لحظه سرخ تر میشد و لبخندش عمیقتر.
فاطمه خانم یک ظرف عسل به سمتمان گرفت و آرام برایم توضیح داد چه باید انجام دهم.
امان از آداب و رسوم شیرین ایرانی
هر دو، انگشت کوچکمان به عسل آغشته کردیم و در دهان یکدیگر میهمان
چشمان امیرمهدی، خیره ی نگاهم بود.
اما موسیقیِ تماشایش با تمام مردان زندگیم فرق داشت. این پنجره واقعا عاشق بود. به دور از هرزگی.. بدونِ هوس..
صدای کف و مبارک باد که بالا رفت، سراسر نبض شدم از فرط خجالت
اما حسام… پرروتر از چیزی بود که تصورش را میکرد.
با خنده رو به دانیال و زنان پوشیده در روسری و چادرهایِ رنگی کرد و گفت عجب عسلی بودا..
خب شماها برین به کاراتون برسین، منو خانومم قصد داریم واسه جلوگیری از اسراف ته این ظرف عسلو دربیاریم
صدای کِل خانوومها و طوفانِ قهقه در فضا پیچید و من با چشمانی گرد به این همه بیحیایِ پر حیایِ امیر مهدی خیره شدم و او با صورتی نشسته در ته ریش و لبخنده مخصوصِ خودش، کمی به سمتم خم شد و با لحنی پر شیطنت نجوا کرد البته عسلش از این عسل تقلبیاستااا..
شهد دست یار، به کامِ دلمون نشسته.
چه کسی گفته بود که مذهبی ها دلبری نمیدانند؟
گونه هایم سیب شد و دانیال کتفِ حسام را گرفت و بلندش کرد پاشو بیا بریم طرفِ مردا.. خجالت بکش اینجا خوونواده نشسته.. پاشو.. پاشو.. نوبره به خدا.. دامادم انقدر بی حیا..
و امیرمهدی را به زور از جایش کند و با خود برد.
حالا من بودم و جمعی از زنانِ محجبه که با خروج دانیال و حسام، حجاب از چهره گرفتند و به عرضه گذاشتند زیبایی صورت و لباسهایشان را..
یکی از آنها که تا چند دقیقه پیش حتی نیمی از صورتش را پوشانده بود با مهارتی خاص شروع به خواندنِ آوازهایِ شاد کرد و بقیه در کمال دست و دلبازی کف زدند و سُرور خرجِ این جشنِ نقلی اما با شکوه کردند.
جشنی که تا مدتی قبل حتی سایه اش از چند کیلومتریِ خیالم هم عبور نمیکرد.
آخر شب دانیال و امیرمهدی در حال خداحافظی با تتمه ی میهمانان بودند و من جلویِ آینه ی اتاقم، مشغولِ پاک کردنِ آرایشِ مانده روی صورتم.
هیچ وقت صورتم تا این حد به بومِ نقاشی تبدیل نشده بود.
پرده ی مصنوعیِ زیباییم که کنار رفت، اشک بر گونه ام جاری شد.
آن تازه دامادِ ذوق زده، هیچ وقت تا بعد از عقد صورتم را نظاره گر نبود.
وحالا چه عکس العملی داشت در برابر این همه بی رمقی و بی رنگی
حس بدی به سلول سلولِ حیاتم، تزریق شد. کاش هرگز موافقت نمیکرد. حماقت بود..
من تحمل تحقیر شدن را نداشتم.. کاش همه چیز به عقب برمیگشت..
اشک میریختم و در افکارم غرق بودم که چند ضربه به در خورد و باز شد..
هل و دستپاچه اشکهایم را پاک کردم و سر چرخاندم.
حسام بودم. اما نه سر به زیر..
خندان و شاداب مثله همیشه.. با چشمانی که دیگر زمین را زیرورو نمیکرد..
کلاهِ سنگدوزی شده ام را رویِ سرم محکم کردم.
نباید سرِ بی مویم را میدید، هر چند که قبلا در امامزاده یک شمئه ام را نشانش داده بودم..
حالا باید خودم را آماده ی بدترین چیزها میکرد که کمترینش خلاصه میشد در یک نگاه پر حقارت.
⏪ #ادامہ_دارد...
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
💠خداوندا به کدامین ثواب مرا لایق زیباترین #احساس
بزرگترین نعمت و باشکوه ترین لحظات دانستی..
خداوندا بگذار در این احساس #زیبا بمانم ، بگذار شاهد تولد دوباره خویش باشم
بگذار #آرام باشم …
فاش میگویم این #حس را تا کنون لمس نکرده بودم …
اینگونه #عاشقی کردن را خودت به من آموختی ….
احساس خودت به تمام بنده هایت ….
آری حس #مادری ام را میگویم..
#صبح_زیباتون_بخیر
🌿🍄🌿🍄🌿🍄🌿🍄
#لحظه_ای_مهمان_خانه_فاطمه«س»_باش!
چه رابطه پدر و دختری عاشقانه ای!!!
تربیت امروز سنگین شده است،از همان ابتدا اگر به تنهایی بخواهی بار تربیت را به دوش بگیری،روزی خسته میشوی و رهایش میکنی!
و اگر از همان ابتدا،کودکت را شیفته پدر کنی تا شما را همراهی کند،کمتر خسته میشوی و بهتر می توانی در امر خطیر تربیت،موفق شوی...
🌿🍄🌿🍄🌿🍄🌿🍄
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
💍💞💍💞💍💞
🔺پیامبر اکرم (روحی فداه) میفرماید:
💟کسی که ازدواج کند، اخلاقش خوب میشود.
بعدش میفرماید👈 مروتش هم زیاد میشود.
💡یه سوال؟
ازدواج چطور میتونه مروت انسان رو زیاد کنه؟
💠یه موقع هست که آدم اخلاقش خوبِ معمولی هست.؛اما برای اینکه اخلاقش خییییلی خوب بشه،
باید همسرت باشه که تو ازش گاهی بداخلاقی ببینی! بعد👇
✅ شما مروت کنی.
✅ بزرگواری کنی.
✅ چشم پوشی کنی.
👈تا حسابی خوب بشی!
#سوال
روزی چند تا بوس به آقا بکنیم بسه شه!!؟🙈
✅ این بستگی به آقا داره، اگه آقاتون جزء آقایون احساساتیه تو این مورد کمش نذارید، مثلا از خواب بلند میشید ببوسیدش، موقع صبحانه ،موقع بیرون رفتن از خونه ،وقتی برمیگرده ،موقع شام ،وقتی ازش چیزی میخواید ،وقتی براتون کاری انجام داد ،وقتی میخواید باهاش آشتی کنید،موقع خواب و... واگه جزء آقایون شهوانیه،موقع رابطه بیشتر ببوسیدش.
#خواص_بوسیدن
1. بوسه باعث ترشح اندورفین و اکسیتوسین می شود. به همین دلیل باعث می شود احساس خوشحالی کنید و استرس کمتر داشته باشید و انرژی مثبت بیشتری حس کنید.
2. بوسه برای سلامتی شما مفید است و باعث طول عمرتان می شود. مطالعات متعددی نشان داده اند که زوج هایی که یکدیگر را می بوسند بیشتر عمر می کنند. حتی یک بوسه خداحافظی پیش از آن که همسرتان سر کار برود تاثیر بسیاری می تواند داشته باشد.
3. هر بار که یکدیگر را می بوسید 80 میلیون میکروب مختلف را انتقال می دهید. این میزان از 77000 میکروبی که که در توالت های عمومی یافت می شود نیز بیشتر است. به همین دلیل زوج ها میکروب های مشترکی دارند که در اثر بوسیدن مکرر به تعادل می رسد. 🙉
4. انتقال میکروب ها باعث تقویت سیستم ایمنی بدن شما می شود. تبادل میکروب ها بین شما و همسرتان باعث می شود که مقاومت بدنتان بیشتر شود، پس یادتان باشد درفصل سرما مثل الان در کنار نوشیدن آب پرتقال بوسه های مکرر را نیز فراموش نکنید.🍊🍊
5. طولانی ترین بوسه دنیا به مدت 58 ساعت و 35 دقیقه و 58 ثانیه را یک زوج تایلندی در کتاب رکوردهای گینس ثبت کرده اند.😳
6. انسان ها تنها موجوداتی نیستند که یکدیگر را می بوسند. گاوها، سنجاب ها و حتی حلزون ها نیز همدیگر را می بوسند. اما تنها حیوانی که حالت بوسیدنش شبیه انسان هاست شامپانزها هستند.
7.بوسه طولانی مدت 34 ماهیچه را فعال می کند. در حالی که یک بوسه معمولی تنها از دو ماهیچه استفاده می کند،.💋💋
8. به ازای هرچند لحظه ای که همسرتان را می بوسید 5 کالری می سوزانید. پس اگر به فکر تناسب اندام هستید تا می توانید همسرتان را ببوسید. 👫
9. بوسیدن از پوسیدگی دندان های شما جلوگیری می کند! این کار به دلیل بالا بردن ترشح بزاق به واسطه مواد معدنی موجود در آن ذرات غذای دور از دسترس مسواک را پاک کرده و از مینای دندان محافظت می کند.🤓
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_نـود_و_یـکـ
✍در را بست و با همان چشمانِ مهربان و پر محبتش روبه رویم ایستاد. آخیش.. حالا شد بابا.. اونا چی بود مالیده بودن به صورتتون.. موقع عقد دیگه کم کم داشتم پشیمون میشدم..
این حرفش چه معنی داشت؟ یعنی مرا همینطور که بودم میپسندید؟
قطره بارانِ باقی مانده روی صورتم را پاک کرد ما عاشق این چشمایِ آّبی،
بدون رنگ و روغن شدیم بانو..
بغضم کاری تر شد تو اصلا مگه منو تا قبل از عقدم دیده بودی؟
جلوی پایم زانو زد نفرمایید بانو.. شوهرتون یه نظامیه هااا .. ما رو دستِ کم گرفتی؟
بنده تو دیدبانی حرف ندارم..
شوهر.. چه کلمه ی غریب اما شیرینی
دست در جیبش کرد و شکلاتی به سمتم گرفت.بفرمایید..
هیچم گریه بهتون نمیاد..
دیگه ام تکرار نشه که آقاتون اصلا خوشش نمیاد..
و اِلا میشینه کنارتون و پا به پاتون گریه میکنه.. گفته باشم که بعد نگین چرا نگفتی..
عاشقش بودم و حالا عاشقانه تر دوستش داشتم.
خنده که بر لبهایم ظاهر شد ایستاد خب بانو.. بنده دیگه رفع زحمت میکنم
این آقا داداشِ حسودتون از دم غروب هی میپرسه کی میخوای بری خونتون
من خودم محترمانه برم تا این بی جنبه، چماق به دست بیرونم نکرده..
اجازه میفرمایید؟
ایستادم و با او همراه شدم تا با فاطمه خانم هم خداحافظی کنم.
از اتاق که خارج شدیم صدایم کردسارا خانم.. راستی یادم رفت بهتون بگم..
فردا میام دنبالتون تا با هم بریم یه دوری بزنیم، هم اینکه در مورد تعیین روز عروسی صحبت کنیم..
عروسی باید رویا میخواندمش یا کابوس آن شب گذشت با تمام قربان صدقه هایی که به جای مادر، فاطمه خانم ارزانی ام کرد و کَل کَل هایی از دانیال و امیرمهدیِ تازه داماد که صدایِ گم شده ی خنده را در خانه مان زنده میکرد .زندگی بهتر از این هم میشد؟
⏪ #ادامہ_دارد...
https://eitaa.com/khaneAram_Basir