eitaa logo
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
417 دنبال‌کننده
940 عکس
403 ویدیو
0 فایل
ارتباط با مدیر کانال : ۰۹۱۹۰۲۶۵۴۵۷ برای تبادل نظرات با ادمین ارتباط داشته باشید @ShahidGomnaam313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌷 خاطرات شهدای بندر ماهشهر ✴️ زندگینامه شهید محمود رئیس قنواتی ◀️ قسمت هجدهم در این طول زمان م
🌷 خاطرات شهدای بندر ماهشهر ✴️ زندگینامه شهید محمود رئیس قنواتی ◀️ قسمت نوزدهم این شبیخون سروان ادیب که می‌بایست دستور حمله رو می داد ، با چند نفر دیگر رفته بود و در میدان مین و مین های عراقی عمل کرده بودند و آنها را زخمی و یا کشته بود . در این حادثه ، ۵ نفر ما تلفات دادیم که احتمال زیاد سروان ادیبی شهید شده است و اگر نمرده باشند ، بقیه به اسارت عراقی ها در آمده اند زیرا صبح که باز به محل برای تحقیق رفته بودند ، چیزی ندیده بودند. ناگفته نماند که تمام گروه ها به این میدان مین گویا خیلی کم فاصله داشتیم که اگر کمی جلوتر می رفتیم ، تلفات خیلی بیشتر بود. با این طرح ناموفق که قبلاً نیز انجام شده بود و در حدود ۱۴۰ نفر از برادران ما شهید شده بودند خسته و کوفته به سنگرهای خود باز گشتیم و این جریانات شهید شدن ادیب را صبح به ما گفتند که بسیار بسیار ناراحت شدیم و این طرح شبیه یک توطئه برای ما می آمد تا شبیخون زدن به دشمن که سرگرد صفوی فرمانده ی کل این عملیات بود و تمام برادران از او ناراحت بودند و از آن رو ، تا حالا او را ندیده ایم ، زیرا او با فاصله ی زیادی زیر پله جاده ی آبادان ماهشهر که موشک هم به آن اثر نمی‌گذارد ، هست و ما در وسط بیابان که این کار سرهنگ و در جاهای بالا اصلا اسلامی نیست و ما از آن خیلی ناراحت هستیم. ⬅️ادامه دارد... 📚منبع کتاب: خاطرات شهدای بندر ماهشهر صفحه ۳۶_۳۳ 📝مؤلفان: عادل شیرالی و نرگس شامحمدی 📍انتشارات قدر ولايت https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـــ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🌹   « سالروز آسمانی شدن شهید عبدالله آلبوغبیش مبارک باد ».🇮🇷 تاریخ تولد : ۱۳۳۸/۷/۴ خرمشهر تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۳/۳ محل شهادت : شلمچه 🌷 مزار شهید: ماهشهر 🌸 https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
🕊⚘️شهید عبدالله آلبوغبیش عبدالله در بیست و چهارم مهر ۱۳۳۸ در خرمشهر به دنیا آمد. پدرش مجید کارگر شرکت نفت بود .عبدالله دوران دبیرستان را به پایان رساند و در رشته تجربی دیپلم گرفت .ازدواج کرد و با فرا رسیدن سن خدمت، سرباز ارتش شد و به جبهه اعزام گردید. او در سوم خرداد ۱۳۶۱ در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سرش به شهادت رسید .مزارش در گلزار شهدای ماهشهر واقع است( سن شهید :۲۳ سال) 📚 منبع کتاب: سرافرازان ابدی جلد ۱ چاپ دوم صفحه ۲۳ 📝مولفان: عادل شیرالی _نرگس شامحمدی https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
نماز لیلة الدفن ✅نماز لیلة الدفن به نیت سید ابراهیم رئیس الساداتی فرزند سید حاجی ‌‌‌‌‌‌ ✅نماز لیلة الدفن به نیت شهید حسین امیر عبدالهیان فرزند محمد ✅نماز لیلة الدفن به نیت شهید سید محمدعلی آل هاشم فرزند سید محمدتقی ✅نماز لیلة الدفن به نیت شهید مالک رحمتی فرزند اسکندر ✅نماز لیلة الدفن به نیت شهید سید مهدی موسوی فرزند سید رضا ✅نماز لیلة الدفن به نیت شهید سید مهدی مصطفوی فرزند سید احمد ✅نماز لیلة الدفن به نیت شهید محسن دریانوش فرزند مختار https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌷 خاطرات شهدای بندر ماهشهر ✴️ زندگینامه شهید محمود رئیس قنواتی ◀️ قسمت نوزدهم این شبیخون سروان
🌷 خاطرات شهدای بندر ماهشهر ✴️ زندگینامه سردار شهید محمود رئیس قنواتی ◀️ قسمت بیستم در طول مدتی که ما در اینجا هستیم ، چندین بار هلیکوپترهای دشمن به ما حمله کرده اند که ما با ژ۳ ، خیلی به طرف آن تیر اندازی کرده ایم . چرا با ژ۳ زیرا یک ضد هوایی هم ما اینجا نداریم . هلیکوپتر ها دو تانکر آب ما را زدند و ما را می‌خواستند مثل جریان کربلا بر سرمان بیاورند که لب تشنه بمیریم . ژاندارمری هم کوتاهی نمیکند دو روزی یک بار آب می آورد که آن هم خیلی کم و به همه نمیرسد . در این جا ، یادم به سخن امام می آید که می گوید: اگر سپاه نبود ، کشور هم نبود . این اغراق نیست و پاسداران واقعا رشادت بی نظیر از خودشان نشان میدهند . خداوند همه ی رزمندگان اسلام را استقامت و پایداری دهد. بسم الله الرحمن الرحیم ۱۳۵۹/۹/۲۴ در این دو روز که چیزی ننوشتم ، یک روزش ۲۲/۹/۵۹ باشد با مرتضی گشتیل و محمود شهابی به ماهشهر رفتیم که من راننده ماشین بودم . صبح زود وقتی حرکت کردیم ، هوا خیلی سرد بود . در حدود ساعت ۹:۳۰ بود که به شهر رسیدیم . بچه ها را در خانه هایشان پیاده کردم . اول سری به خانه ی داییم فرامرز ، بعد هم سری به خانه ی خاله ام عبیده زدم که خیلی خوشحال شدند و بعد برای دیدن من خیلی خوشحال شدند. همچنین بچه های بسیج که آنجا بودند از دیدن من بی اندازه خوشحال شدند .یعنی خیلی خیلی خوشحال شدند و من هم، همچنین بعد به زور مرا بردند عکاسی. خلیل و رحیم و با هم سه عکس گرفتیم و بعد برای حمام کردن به بسیج رفتم . ⬅️ ادامه دارد... 📚منبع: کتاب خاطرات شهدای بندر ماهشهر صفحه ۳۹ 📝مؤلفان: عادل شیرالی و نرگس شامحمدی 📍انتشارات قدر ولایت https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷خانه شهید بندر ماهشهر🇮🇷
🌷 خاطرات شهدای بندر ماهشهر ✴️ زندگینامه سردار شهید محمود رئیس قنواتی ◀️ قسمت بیستم در طول مدتی
🌷 خاطرات شهدای بندر ماهشهر ✴️ زندگینامه سردار شهید محمود رئیس قنواتی ◀️ قسمت بیست و یکم موقع برگشتن که غروب بود برای اینکه زود به مقصد برسیم ، با سرعت ۱۰۰ کیلومتر می رفتیم که یک تریلر جلوی ما بود و اذیت میکرد. من موقع سبقت گرفتن با سرعت ۱۰۰ بسیار نزدیک به او رد شدم طوری که وقتی از او جلو زدم و خواستم بپیچیم ، سر تریلر به چرخ زاپاس ماشین میخورد و من خیلی فوری به محض برخورد با او ، با سرعت از او دور شدم که باز اینجا ، خداوند ما را از یک حادثه ی خطرناک نجات داد و ما به سلامت به مقربان رسیدیم که مرتضی و محمود ما را روی این موضوع خیلی اذیت کردند و هنوز هم دارند اذیت میکنند. از صبح ۲۳ دشمن شروع به تیراندازی شدید به روی ما کرد که فقط قدرت خدا ما را نگهداشت . در این روز که گردان میخواست عوض بشود و نیروهای جدید جایگزین آنان شود ، ما باز سنگرهایمان را تغییر دادیم و از صبح شروع به سنگر کندن کردیم که بچه ها برای اینکه من سر گروه بودم ، خیلی مرا اذیت کردند و چند تیر توپ دشمنان پی در پی اطراف ما میخورد و مرتضی پیش ما خوابیده ، مهرداد و همین الان آمد چاقوی مرتضی را ببرد که مرتضی نگذاشت . مهرداد ناراحت شد و رفت سنگر جدید ما که الان داخل آن نشستیم خیلی خوب است و یکی از بهترین سنگر های اینجاست . به گفته ی بچه ها ، ضمناً همه ی بچه های پاسدار این دفعه پهلوی هم سنگر کندیم که از این موضوع خیلی خوشحالیم. الان نزدیک ساعت ۱۲ ظهر است .من اینجا نوشته هایش را تمام کردم تا بعداً. ⬅️ ادامه دارد... 📚منبع کتاب: خاطرات شهدای بندر ماهشهر صفحه ۴۳_۳۹ 📝 مؤلفان: عادل شیرالی و نرگس شامحمدی 📍انتشارات قدر ولایت https://eitaa.com/khane_shahid_mahshahr