#تربیت فرزند
🌹چند روش برای #اعتماد_بخشی به کودکان:
🍃1. #بازي چشم تو چشم
به اينگونه که #کودک با يکی از والدين مقابل هم بوده و به چشمهای هم خيره نگاه ميکنند، و نبايد بخندند،اين تمرين برای کودکانی با #اعتماد_به_نفس پايين،خجالتی و ضعيف بسيار توصيه ميشود چون اين افراد قدرت نگاه کردن در چشمان طرف مقابل را ندارند و اين موجب ضعفشان ميشود.
🍃2- #کشتی_گرفتن:
با کودک خود کشتی بگيريد و بگذاريد هر از گاهی او #برنده شود و هر بار که برنده ميشود با ذوق و شوق فراوان او را #تشويق کنيد.
🍃3- #نقش_بازی کنيد:
⁉ در مقابل رفتار کودکان ديگر چه #رفتاری از کودک خود انتظار داريد؟
✅شما #نقش_کودک خود و کودکتان نقش کودک مقابل را بازی کند، رفتاری که انتظار داريد کودکتان در مقابل کودکان ديگر داشته باشد را با ايفای نقش کودکتان اجرا کنيد، تا کودکتان ياد بگيرد،
🌹حال کودک نقش خود را و شما نقش کودک مقابل را بازی کند، از کودکتان بخواهيد همانگونه بازی کند که چندی پيش شما نقش آن را بازی کرده بوديد،
✅ و آنقدر اين بازی را #تمرين کنيد تا رفتار دلخواهی که انتظار داريد نهادينه شود.
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@khanesabz110
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#همسرداری
✍رفتار شما باید به گونه ای باشد که همسرتان بتواند به راحتی هر آنچه را که می خواهد با شما در میان بگذارد و با شما درد و دل کند
❗️بدون اینکه نگران عواقب صحبت هایش با شما باشد.
❌ هیچگاه در زمان ناراحتی از درد و دل های همسرتان
به عنوان ابزاری علیه او استفاده نکنید!
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@khanesabz110
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#دستنوشته✍
جلال آل احمد توی نامهاش به سیمین دانشور نوشت:
«با هر کس حرف میزنم اولین کاری که میکنم این است که حلقهام را طوری به رُخش بکشم که او از من بپرسد که ازدواج کردهای؟
و من حرفم را به تو بکشانم و بعد عکس تو را نشان بدهم!»
داریم دقیقاً از تعهد یک انسان حرف میزنیم...
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@khanesabz110
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#برشی_از_کتاب
✍ما آموختهایم که زندگی مان را در جهت ارضای خواسته های دیگران بگذرانیم!
▪️آموخته ایم که طبق دیدگاه های دیگران زندگی کنیم، از ترس این که پذیرفته نشویم و از نظر دیگران به اندازه کافی خوب نباشیم.
👤دون_میگوئل_روئیز
📙چهار_میثاق
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@khanesabz110
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#فرزندپروری
✍زمانيكه كودكان كار بد بي خطر ميكنند مانند:
_ دست کردن در بینی
_ در دهان کردن اشیاء
_ دستکاری کردن اعضای بدن
_ ناسزا گفتن
_سر كوبيدن يا خود را پرت كردن
بهترین عکسالعمل این است که👇
* ابتدا حواس کودک را پرت کنید.
*دائم به کودک تذکر ندهید.
*و در آخر از بي توجهي فعال استفاده كنيد يعني به كار فرزندتان بي اعتنا باشيد...💯
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@khanesabz110
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
♦️تا حبّ علی و آل او یافته ایم
کام دل خویش مو به مو یافته ایم
وز دوستی علی و اولاد علی است
در هر دو جهان گر آبرو یافته ایم
🌹 حجرالاسود، بر دست های او بوسه زد و مسجد الحرام، او را در آغوش گرفت؛ جشن میلاد امیرالمؤمنین علیه السلام بر شما فرخنده باد🌹
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@khanesabz110
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#تلنگر
از خواجه عبدالله انصاری پرسیدند
عبادت چیست ؟
فرمود :
عبادت خدمت کردن به خلق است....
پرسیدند چگونه؟
گفت اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال داری
رضای خدا و مردم را در نظر داشته باشی
این نامش عبادت است
پرسیدند :
پس نماز و روزه و خمس...
این ها چه هستند؟
گفت : اینها اطاعت هستند که
باید بنده برای نزدیک شدن به خدا
انجام دهد تا انوار حق بگیرد...
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@khanesabz110
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
📌بابا لطفا معمولی باش نه فوق العاده!
💭✍بابا اینو بدون من میدونم تو هم پر احساساتی! یه موقع هایی ممکنه جا بزنی گریه کنی. بابا اینا باعث نمیشه تو پیش من آدم ضعیفی باشی....
🔹 بابا تو قهرمانی، حتی اگه یه موقع هایی اشتباه و معذرت خواهی کنی.
+اینجوری یاد می گیرم کمال گرا نباشم و یه قهرمان هم میتونه اشتباه کنه.
🔹 بذار بدونمچقدر ترسیده بودی، اما بازم برامون تلاش می کردی و مراقبمون بودی.
بذار بدونم قوی بودن نترسیدن نیست، بلکه در عین ترسیدن ادامه دادن و قدم برداشتنه.
🔹 بابا اگه لازم دیدی از بقیه کمک بگیر...
+نذار اراجیف وکلیشه های مسخره باعث بشه تنهایی بار تموم سختی ها رو به دوش بکشی!
🔹 بهم بگو دوستم داری، بغلم کن.
میدونم تموم کارهایی که برام کردی به معنای دوست داشتنه، اما ابراز کردن احساساتت قشنگه❤️
🔹 کلیشه های اشتباه در مورد مردها رو اصلاح کنیم
✍محمد وظیفه شناس
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@khanesabz110
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نماهنگ سرود جانم علی.mp3
3.14M
با تو دل از غم آزاده علی علی
با تو خرابه آباده علی علی
جانم فدای اولاد علی علی
جانم علی علی جانم علی علی
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@khanesabz110
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#مناسبتی
👌طلبه فقیری که به لوسترهای حرم حضرت امیر المؤمنین عليه السلام در نجف اعتراض کرد و ثروت او از حد گذشت!!
🔰فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى نقل کرده: یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود.
روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه مىدارد:
شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟!
شب امیرالمؤمنین علیه السلام را در خواب میبیند که آن حضرت به او مى فرماید:
اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى، اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد به خانه فلان کس مراجعه کنى، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو:
*به آسمان رود و کار آفتاب کند*
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید!!
بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید:
"سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: به آسمان رود و کار آفتاب کند!"
پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد.
مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مى کنند!!
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند، چون در را باز مى کنند، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند)
فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید:
"این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید."
مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود.
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصى که کنار دستش بود پرسید: چه خبر است؟
پاسخ شنید: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است!
پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است.
هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جاى برخاستند، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست.
نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم، و شما اى عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید!
چون صیغه محرمیت جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود، پرسید:
شرح این داستان چیست؟
راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد، پیش خود گفتم: حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم.
شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟
راجه گفت: "به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند"
طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. راجه سجده شکر کرد و خواند:
*به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند*
*به آسمان رود و کار آفتاب کند*
📕 منبع: کتاب عبرت آموز تالیف استاد شیخ حسین انصاریان
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@khanesabz110
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
🎬 علی مولا
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@khanesabz110
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
8.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #شب_های_دلتنگی
⭕️ حلالم کن
شب جمعه است هوایت نکنم میمیرم...
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@khanesabz110
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸