جاۍ شهید همت خالۍ ڪه خانومش تعریف میڪرد:
بهش گفتم : ابراهیم آخه چرا #چشماټ اینقدر خوشگله؟
گفت : چۅݩ تا حالا با ایݩ چشمامـ گنـــ❌ــاه نڪردمـ ...
#سردارشھید_محمدابراهیم_همتـــــ
🌷 یادشهید با ذکر #صلوات
🌿🍃|قَرٰارْگـاٰهِِـ حِِـیْدَرِیُــونْْ|🍃
@heydareion
+تو خیابون منو با چادر دید گفت:
تو این گرما آب پز نمیشی؟!😳
+و انگار یکی تو گوشم گفت:
{قل نار جهنم اشد حرا}🔥
بگو به آنان آتشجهنم سوزانتر است.
سوره توبه ۸۱📜
#حجاب
@heydareion
سربنــــــد بستن یعــــــــــنی :
دیگر دلت بند این و آن نباشد ،
آن را محکم گره بزن و خودت
را وقف صاحــــب نامــــــــــــش کن ...
@heydareion
#شهیدنوشت
#شهیدسیدمرتضیاوینی:
فاش بگویم...
هیچکس جر انکه دل❤️به خدا سپرده است...
رسم دوست داشتن نمیداند!
#یه_پلاک
🍃|قَرٰارْگـاٰهِِـ حِِـیْدَرِیُــونْْ|🍃
@heydareion
🌿🌿🌿😂😂😂🌿🌿🌿
#طنز_جبهه
اولین عملیاتی بود که شرکت می کردم. بس که گفته بودند ممکن است موقع حرکت به سوی مواضع دشمن، در دل شب عراقی ها بپرند تو ستون و سرتان را با سیم مخصوص از جا بکنند، دچار وهم و ترس 😱شده بودم. ساکت و بی صدا در یک ستون طولانی که مثل مار🐍 در دشتی صاف می خزید، جلو می رفتیم. جایی نشستیم. یک موقع دیدم که یک نفر کنار دستم نشسته و نفس نفس میزند. کم مانده بود از ترس سکته کنم. فهمیدم که همان عراقی سر پران است. تا دست طرف، رفت بالا، معطل نکردم. با قنداق سلاحم🔫 محکم کوبیدم تو پهلویش و فرار🏃 را بر قرار ترجیح دادم. لحظاتی بعد عملیات شروع شد.
روز بعد در خط بودیم که فرمانده گروهانمان گفت: "دیشب اتفاق عجیبی افتاده، معلوم نیست🤔 که کدام شیر پاک خورده ای به پهلوی فرمانده کوبیده که همان اول بسم الله دنده هایش خرد و روانه عقب شده." از ترس صدایش را در نیاوردم که آن شیر پاک خورده من بوده ام!😜😂
#برگرفته از کتاب رفاقت به سبک تانک
┄═❁๑🍃🔮🍃๑❁═┄
●▬▬▬▬๑۩
🔶 🍃|قَرٰارْگـاٰهِِـ حِِـیْدَرِیُــونْْ|🍃
@heydareion👈
۩๑▬▬▬▬●
﷽
🌻#مهدے_جان
آلوده ایم، حضرٺ باران ظهور ڪن
آقا تورا قسم بہ شهیدان ظهور ڪن
گاهے دلم براے شما تنگ مےشود
پیداترین ستارهے پنهان ظهور ڪن
🌱#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌱
@heydareion
💌 #حدیث_امروز
💫مهدی صاحب الزمان (عج):
🌱در مورد تعجیل فرج بسیار دعا کنید
که همانا این فرج شما نیز هست .🌱
📚بحار ج 53
@heydareion