eitaa logo
خانواده خوب 🏠
45 دنبال‌کننده
948 عکس
492 ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درست کردن کاردستی در کودکان باعث بالا رفتن قدرت و مهارت ساختن ، نظم دهی فکری و بالا رفتن حس اعتماد به نفس می شود 👧👶🧠👦🧒 ─━━━━⊱🐣⊰━━━━─ @khanevadeh_khob2
🍃هاجر درانتظار 🍃 ❣قسمت سوم❣ توی کاشان رسم است؛اول مادر میرود خواستگاری ،بعد پسرش را میبرد،بعد هم بقیه خانواده را.من هیچ وقت نمیگذاشتم بحث خواستگاری ام از همان مرحله اول بگذرد.😌 گاهی حتی به مرحله اول هم نمیرسید !در خانه را که می زدند ،اتفاقا خودم در را باز میکردم .می گفتند:برای امر خیر اومدیم . می گفتم :اشتباه اومدین🤪. میگفتند:ماشنیدیم اینجا دختر دم بخت دارن. میگفتم اشتباه شنیدین🤭. تعجب میکردند ،میگفتند:پس تو کی هستی ؟ میگفتم من؟؟دختر همسایه شونم!🤭 گاهی سمج میشدند.چند بار می امدند خانه .به مادرم اصرار میکردند .مادر میگفت:باورکنین من حرفی ندارم ،ولی دخترم خودش راضی نمیشه. حتی راضی نمیشدم که مرا ببینند.من دختریکی یک دانه خانه بودم،با چهار برادر.شاید برای همین،پدرم با اینکه به بعضی خواستگارها نظر داشت،ولی هیچ وقت نظرش را به من تحمیل نمیکرد.بامن حرف میزد،بحث میکرد،ناراحت میشد ،امادر نهایت تن میدادبه همان نه ای که من می گفتم.😁 پدر ومادرم با من خیلی صحبت میکردند،دلشان میخواست هر طور شده،نظرم را عوض کنند،ولی جواب من به همه شان یک چیز بود،می گفتم:تا وقتی که دیپلم نگرفتم اصلا حرفشم نزنید.😑 ولی انها کار خودشان را میکردند،پدر ومادرم را میگویم،اجازه میدادند خواستگارها بیایند خانه؛در عوض من هم کار خودم را میکردم ،همه خواستگار هارا رد میکردم.😒 خانواده حریف حاج عباس نمیشدند .🙄اصلا نمی دیدنش که بخواهند حریفش بشوند.همیشه جبهه بود .گاهی هم که یکی ،دوروز می آمد کاشان ،بیشتر وقت ها سپاه بود. عملیات فتح المبین پاش بدجوری مجروح شد.احتمال قطع کردنش بود،چند روز در بیمارتان بستری شد ،بعدهم اوردنش خانه.مجبوربود مدتی در شهر بماند،خانواده اش گفته بودند :دیگه فرصتی بهتراز این پیدا نمیشه،همه دست به دست هم داده بودند هر طور شده گرفتارش کنند.😄 ادامه دارد... شهدا @khanevadeh_khob2
🏴 بعد از تو اف بر این دنیا @khanevadeh_khob2
🏴 لایق ترین رهبر @khanevadeh_khob2
🏴 تو می دانی او کیست؟ @khanevadeh_khob2
🏴 و نصرتی لکم معدة @khanevadeh_khob2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
borghei-01.mp3
2.51M
زخم ها باتوچه کردند جوانتر شده ای به خدابیشتر از پیش پیمبر شده ای 😭 @khanevadeh_khob2
🌷 🌿جوانی مسیحی وارد مدینه شد و گفت: بزرگ شهر کیست ؟ گفتند :حسین ابن علی✨؟ او را به محله بنی هاشم بردند و به منزل اباعبدالله . جوان مسیحی گفت: دیشب در خواب مسیح را دیدم و در کنارش زیبا روی دیگری بود که همه به او احترام می گذاشتند .🌿 مسیح فرمود: این پیامبر خاتم است و به او ایمان بیاور . من در خواب شهادتین گفتم و الان در بیداری می گویم .🌿 اباعبداله فرمود: باید به مسجد برویم و در آنجا با احترام ورودت به اسلام را جشن بگیریم .🌿 وارد مسجد شدند و آماده گفتن شهادتین، که زیبارویی وارد شد . جوان مسیحی تا زیبارو را دید، فریاد زد به خدا این زیبارو را در خواب دیدم . 🌿 حسین (علیه السلام) فرمود: آن که در خواب دیدی ،جدم رسول الله بود و این پسرم علی .🌿 اشبه الناس خُلقا و خَلقا و منطقا برسول الله بود و با دیدنش صحابه آرامش پیدا می کردند . 🌿 امام حسین هر وقت دلتنگ جدش می شد به علی می فرمود: چند قدمی در جلوی دیدگانم قدم بزن تا دلم روشن شود .🌿 عاشورا شد و علی اکبر نزد پدر آمد و فرمود "با ابتا ان العطش یقتلنی" . پدر زبان علی را در کام کرد ؛ تا شاید قدری از عطش پسر را بکاهد، اما علی فهمید که پدر از او تشنه تر است ،لذا خجل شد و سر به زیر انداخت.😔 علی اکبر به میدان رفت . برخی از سپاهیان عمر سعد با دیدن او گویی رسول الله را دیدند . رجزی خواند، انگار رسول الله خطبه می خواند .🌿 برخی گریان شدند و به سمت خیام حسین رهسپار شدند . برخی شروع به هلهله کردند ،که مبادا صدای علی اکبر به گوش برسد . علی اکبر جنگی نمایان کرد .✨✨✨ ناگهان نیزه ای به پشت او زدند سپس با شمشیر ،فرقش را چونان جد بزرگوارش شکافتند ،🌿علی اکبر دست در گردن اسب انداخت. خون صورت علی بر چشم اسب ریخته شد و اسب به سمت سپاه دشمن تاخت . 😭 حرامیان به بدن علی حمله کردند و او را" اِرباً اِربا" کردند . 😭 حسین از دور نظاره گر بود .🌿 به سمت سپاه دشمن حرکت کرد و در نزدیکی بدن علی اکبر از اسب به زمین افتاد . 🌿حسین دیگر توان ایستادن نداشت ،بر روی زانوی خود ایستاد و به هر سختی که بود، خود را به نعش پاک علی اکبر رساند .🌿 صحنه ای دید که نزدیک بود، جان از بدن به در کند،😭 که اگر ناله های عمه سادات نبود، اباعبدالله کنار بدن علی اکبر جان داده بود . 🌿 حسین دست زیر سر علی نهاد . سر را بلند کرد و لب بر لبان او گذاشت و گریست و فریاد زد "ولدی ولدی ولدی علی اکبر". 😭🌿 @khanevadeh_khob2
🌹🌹🌹 🌷مامان هر روز موهای بلندم راشونه میزنه وازتومیگه ☺️ وقتی هم میگم :  نمیخواد شونه بزنی بابا تو خواب موهامو شونه کرده ، چشمهاش خیس میشه 😭 او هر روز کار خودش را میکنه و من هم هر روز موهای تو را از قاب عکست شونه میکنم😊 😭😭😭 @khanevadeh_khob2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😎ملت ساندیس خور ◼️ملت نذری خور 👌یعنی قشنگ سلبریتی ها رو با خاک یکسان کرده 🎥ویدیوی خودمونی و کنایه آمیز استاد پورآقایی خطاب به و مسئولین جمهوری اسلامی در مورد کرونا و‌ 👌همه ببینید عالیه واقعا ‌‌ @khanevadeh_khob2