💙 فاصله شخصیتی
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 سؤالش این بود که من با شوهرم خیلی فاصله داریم!
آخه اون اصلا به مسائل دینی اهمیت نمیده، من برام نماز اینجور چیزا خیلی مهمه ولی اصلا شوهرم خیلی بیاهمیته. یکی درمیون میخونه یا اصلا نمیخونه. حتی به غسل واجب خودشم اهمیت نمیده. وقتی اینارو میبینم ناراحت میشم.
وقتی اومده بود خواستگاری، گفتم درست میشه ولی نشد که نشد
🌸 برای این خانوم چند مشکل همزمان پیش اومده بود!
1- تفاوت شخصیتی
این خانوم با همسرش خیلی تفاوت شخصیتی داشتن . اون چیزایی که برای این خانوم مهم بود ، برای این آقا اهمیت نداشت ! مثلا همین مسائل مذهبی ودینی ، خانومه خیلی به نماز و این مسائل اهمیت میداد ولی شوهره براش مهم نبود
2- احساس ناراحتی و عذاب وجدان
همین تفاوت شخصیت و بیاهمیتی نسبت به نماز، باعث شده که خانوم احساس ناراحتی و عذاب وجدان سختی بهش دست بده! همیشه بهش فشار میاومد و خودش اذیت میکرد و مینشست و کلی خود خوری میکرد.
3- احساس بی توجهی از سوی همسر
خانومه میگفت: شوهرم اصلا بهم اهمیت نمیده، یه سر خونه مامانشه! خیلی به خواهر و برادرهای خودش میرسه، پولی که در میاره میره خرج اونا میکنه! انگار نه انگار ما خانوادشیم. ایناش به کنار، به نیازهای من اصلا توجهی نداره، به نیاز جنسی من توجهی نداره، هیچ توجهی به من نداره.
4- تفاوت در الگوی مالی
خانوم شکایت میکرد: اصلا صرفه جویی بلد نیست، هی ول خرجی میکنه، خرج کردن برای برادرا و خواهراش گذشتیم، بلد نیست چطور مدیریت کنه. آخر ماه همیشه کم میاریم.
5- احساسات منفی و حس پیروزی نسبت به شوهر
وقتی آخر ماه کم میاره، دلم خنک میشه. با خودم میگم: میخواستی ول خرجی نکنی. ولی بعدش دوباره دلم براش میسوزه. آدم بینظمی هست، هرچی بهش میگم انجام بده، ده بارباید بهش بگم تا انجام بده، کلافم کرده دیگه!
🌸 برای دو مشکل اول باید از چند تکنیک استفاده کنه یکی از تکنیک « تغییر تمرکز » ودیگری از تکنیک «فاصله از خود» استفاده کنه. بعد از این دو تکنیک باید این نکته رو مد نظر قرار بده که هرکسی درحد توان خودش باید تلاش کنه.
🌸 خوب معمولا ما روی نکتههای منفی طرفمون زوم میکنیم و بعدش کلی احساس ناراحتی میکنیم. حالا اون اولش وقتی دیدی که تفاوت شخصیتی باهات داره خوب بهش میگفتی «نه ولی حالا که وارد زندگی شدی باید این حرفا رو بذاری کنار. برای اینکه احساس ناراحتیت کمتر بشه باید تغییر تمرکز بدی. یه وقتی شوهر خیلی خوبیها داره ولی تا دو نکته منفی ازش میبینه دیگه کل دنیا رو سرش خراب میشه و خوبیهاش هم یادش میره، سعی کنه تمرکزش رو از نکات منفی به سمت نکات مثبت ببره. بعد از این باید از تکنیک «فاصله از خود » استفاده کنه. یعنی از دید یک شخص خارجی به زندگی خودشون نگاه کنه! همش مینشینه و حسرت و ناراحتی که این کی بود نصیب ما شد، وقتی به زندگی دیگران داره نگاه میکنه از دید شخص خارجی نگاه میکنه، ازهمون دید یه انسان خارجی به خونه و خوبیهای شوهرت نگاه کن. اینا باعث میشه حالت بهتر بشه.
🌸 اما برای تغییر شخصیت مذهبی طرف مهم ترین نکته اینه که بدونی شما در حد توان خودت وظیفه داری. بله نباید بی تفاوت باشی ولی تا جایی که میتونی تلاش کن و ناامید نشو .
🌸 برای مشکلات بعدی هم چند نکته رو باید رعایت کرد. یکی اینکه بتونی احساسات خودتو به شوهرت منتقل کنی. بگی من این نیازو دارم اگه نیازم اینطور تأمین نشه باعث ناراحتیم میشه. برای بیان احساس، فقط باید احساسات خودتو بگی که تکنیکهای بیان احساس رو تو پستای قبلی توضیح دادیم. البته باید درون ریزی احساسی نکنی. نباید وقتی به نیاز جنسی تو توجه نمیکنه، وقتی ول خرجی میکنه تو احساس ناراحتیت رو درون ریزی کنی، تا به جایی برسه که وقتی پول کم آوردی تو احساس دل خنکی و خوشحالی بکنی و با خودت بگی «حقشه» این حالت خوبی نیست و کم کم بیخ پیدا میکنه.
🌸 نکته بعد اینکه در مورد تفاوت در الگوی مالی باید از مهارتهای قبل و بعد «نشست مالی» استفاده بشه که توپستای قبلی توضیح دادم. خلاصه این که ابتدا باید اولویتها و نیازهای طرفین شناسایی بشه و سپس در نشست مالی، دلیل نگرانی و اولویت بندیها گفته شه.
📝 نویسنده: حجتالاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir
💙 انتقاد
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 بعضی وقتا ممکنه فکر کنیم کاملا حق با ماست ولی واقعا اینطور نباشه! خیلی حق به جانب هرچی به ذهنمون میرسه به طرفمون میگیم. بعد انتظار داریم که طرف ناراحت نشه!
آقایی میگفت: خانومم همون ملاکهای منو داره، ته دلم دوسش دارم ولی چند تا چیز هست که منو اذیت میکنه!
1- احساس سرگردانی و کلافگی
هر وقت میخوام یه چیزی به خانومم بگم، یا بگم اینجا این اشکالو داشتی، زود ناراحت میشه وقهر میکنه بعضی وقتا ناراحتی تو چهرش داد میزنه!
من دیگه کلافه شدم نمیدونم چیکار کنم که خانومم ناراحت نشه! آخه هرجور میگم، برداشت بد میکنه، ناراحت میشه.
2- احساس شرمندگی از دست همسر
آقا میگفت: شخصیت خاصی هم داره! هر وقت میریم یه جایی، میریم خونه مادرمون، همه میگن میخندن، این خانوم ما ساکت ساکت نشسته و هیچی نمیگه!
خیلی کم حرف میزنه! وقتی میام خونه بهش میگم: آخه یه حرفی میزدی باهاشون گرم میگرفتی، میگه چی میگفتم. من اصلا ازشون خوشم نمیاد.
وقتی میریم خونه مادرم، خانواده خواهرم و بردارم میان صحبت میکنن، خانوم ما هیچی نمیگه!
یه شخصیت خجالتی داره. احساس میکنم: دیگران میگن خانوم فلانی چقدر خودشو میگیره! من دوس ندارم این اتفاق بیفته! یا بعضی وقتا خواهرم بهم میگه.
در مورد مسأله اول که آقا سرگردون بود چیکار کنه تا خانومش ناراحت نشه، باید بگم نیاز نیست کاری کنه که خانومش ناراحت بشه فقط باید مد نظر داشته باشه که تو انتقاد باید از شکایت ابزاری استفاده کنه نه شکایت تخلیهای و شکایت مزمن!
بعضی وقتا پیش میاد اونقدر میگیم که طرفمون کلافه میشه، به حالت مزمن میرسه، هی مدام نق میزنیم.
یه وقتایی هست به حد مزمن نمیرسه ولی فقط برای تخلیه و دل خنکی یه چیزی بهش میگیم. نه اینطور نباشه
اگه انتقاد و شکایت صرفا ابزاری برای حل مشکل باشه، کاملا میتونه به حل مشکل کمک کنه.
اما در مورد مشکل دوم باید بگم اگه تازه وارد زندگیش شدن، خوب طبیعیه که یه مقدار خانوم خجالتی باشن، بهترین راه کار فرصته. به خانومش فرصت بده!
البته آقا نباید روی فرضیات خودش یه شخصیتی رو به خانومش بچسبونه و قضاوتش کنه. بشینه باخودش بگه خانومم خجالتیه، خانومم درون گراست بعد کلی قضاوتش کنه. به جای فرضی فکر کردن راحت میتونه علت کارش رو بپرسه.
همچنین آقا باید سطح توقعاتش رو یه ذره بیاره پایین. باید بجا و منطقی توقع و انتظار داشته باشه. مثلا خانومی که تازه وارد شده چرا باید ازش انتظار داشته مثله یه کسی که چندین سال تو خونواده است گرم بگیره.
یا وقتی میرن مهمونی، شاید واقعا خانومش از کسی خوشش نیاد، نیاز نیست همه شخصیتها باهم بخونن. بشینن گرم بگیرن.
اگه هم تازه وارد زندگی نشدن و مدت مدیدی باهم ازدواج کردن ولی باز خانومش چنین رفتار سردی داره!
باید این حس خودشو به خانومش منتقل کنه. وقتی میریم خونه مادرم و خانواده خواهرم میان (موقعیت) وقتی شما سرد برخورد میکنی (رفتار) من احساس ناراحتی میکنم (احساس)
و بعد جلسه بیان احساس و حل مشکل برگزارکنن که با همین بیان احساس استارت جلسه خورده میشه و خانوم شروع به توضیح علت کارش میکنه !
📝 نویسنده: حجتالاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir
💙 ارتباط چشمی
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 سؤال :
من چهل سالمه و چند ساله با هم ازدواج کردیم. ولی شوهرم چه با محرم چه با نامحرم ارتباط چشمی داره. چند دقیقه به یکی زوم میکنه و بهش نگاه میکنه. طوری که طرف احساس خوبی بهش دست میده و یه حالت خاصی میشه! فرقی نمیکنه چه باخانومای فامیل چه غیر فامیل همین رفتارو داره. بعضی وقتا پیش میاد اگه دوباره ملاقاتی صورت بگیره، با عشق و علاقه بهش کمک میکنه. احساس میکنم دلتنگ هم میشن اگه فامیل بشه زود به زود میان خونه ما. از این حالت خیلی احساس بدی بهم دست میده، کلا زندگی برام سخت شده و هر وقت میخواهیم بریم مهمونی یا کسی بیاد خونمون، استرس میگیرم که نکنه دوباره همین ماجرا پیش بیاد. دیگه کارم رسیده به جایی که دارم به طلاق و خودکشی فکر میکنم. از طرفی هم باخودم میگم: شوهرم چیزی تودلش نیست. مطمئنم که از این کاراش هدف خاصی نداره.
🌸 جواب
فرض میکنیم همه حرفهای خانوم درمورد شوهرش درسته سه تا گام باید انجام بده
1- «مبارزه با افکار منفی»
قبل از اینکه کاری نسبت به شوهرش انجام بده باید حال خودشو خوب کنه! اولین قدم از بین بردن افکار منفیه. باید افکاری مثل خودکشی رو ازبین ببره!
تو این قضیه افکار منفی محصول درون ریزی احساسیه! خود این خانوم به گفته خودش و قتی این ماجراها رو میبینه حس بدی بهش دست میده و کلی زندگی براش سخت شده!
باید از مهارت تخلیه احساسی با تکنیک جملات دارای من استفاده کنه! یعنی نذاره احساسات درونش انباشت بشه، حتما باید این احساسات خودشو منتقل کنه. اما باید بامهارت و تکنیکهای خاصی منتقل کنه. تکنیکهای بیان احساس رو تو پستهای قبلی گفتیم.
ممکنه بگه حالا درون ریزی احساسی کرد و این افکار منفی براش درست شد باید چی کارکنه؟ برای این مشکل از مهارت ذهن آگاهی استفاده کنه. خود این مهارت متشکل از دو تکنیک پذیرش و جابجایی تمرکزه. درواقع باید خودشو باهمه ویژگیها وخوبیها بپذیره و مدام به خودش سرکوفت نزنه که مگه من چی کم دارم که شوهرم اینطور شده. بعدش جابجایی تمرکز کنه. تمرکز ذهنی خودش را از افکار منفی به سمت چیزای خوب ببره.
2- «مبارزه بافرضیات»
یه مشکلی که خانوم باهاش مواجه بود فرضیه سازی و تکیه برفرضیات ذهنی خودش بود. مدام میگفت: احساس میکنم بینشون احساس محبت به وجود میاد. احساس میکنم دلتنگ هم میشن. احساس میکنم وقتی شوهرم نگاه میکنه، طرف حس خوبی بهش دست میده!
به جای همه این فرضیات و تکیه بر این فرضیات خود ساخته، باید به دو نکته توجه کرد!
الف) ذهن خوانی ممنوع. ب) تفسیر منفی ممنوع. اولا ذهن خوانی شوهرش وطرف مقابل نکنه، شاید خانوم از روی حس زنانه چنین حسی بهش دست میده، شاید زیادی حساس شده. ثانیا از رفتارهای شوهرش تفسیر منفی نکنه. باید علت کار رو از شوهرش بپرسه؟ و بهش بگه که برام توضیح بده، من وقتی تو اون کارو میکنی حس بدی بهم دست میده
3- «از بین بردن ارتباط چشمی»
برای از بین بردن ارتباط چشمی، خانوم باید یک نکته رو مد نظر قرار بده. ارتباط چشمی در مردان برای درک زیبایی طرف مقابله. باید خانوم بدونه که زیبایی که از طریق ارتباط چشمی به مرد منتقل میشه فقط منطقه لذت مغز مرد را تحریک میکنه.
اما درک لذت تنها بخشی از عشق وخوشبختی است. برای تکمیل احساس خوشبختی و عشق و درنتیجه کنترل ارتباط چشمی، باید منطقه رضایت مندی درمغز تحریک شود.
بنابراین خانوم میتونه بازیباییهای خودش، با آرایشی که مردش دوست داره، منطقه لذت را در مردش تحریک کنه. برای تکمیل پازل باید با افزایش مهارتهای تعاملی با شوهر وهمچین بهبود کیفیت رابطه جنسی منطقه رضایت مرد رو تحریک کنه. وقتی این دو رکن کنار هم قرار گرفت جذابیت خانوم نزد همسر افزایش پیدا میکنه. و درنتیجه ارتباط چشمی حفظ میشه!
جذابیت چیزی فراتر از زیبایی است که وقتی خانوم با مهارت فوق، منطقه لذت و منطقه رضایت مرد رو تحریک میکنه، جذابیت زن حاصل میشه. آن وقته که زیبایی بیرون از رابطه نمیتونه رضایت حاصل ازجذابیت شما رو از بین ببره!
📝 نویسنده: حجتالاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir
💙 همسر عصبی،مادرشوهرفضول
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 سؤال
دو سه ساله که از ازدواجمون میگذره ولی متوجه شدم که با چند مشکل روبرو هستم و روز به روز داره بدتر میشه.
الف) اوایلش خیلی رفتارم بهتر بود ولی هرچی میگذره سر کوچیکترین چیزی عصبی میشم، یه رفتارایی ازخودم بروز میدم که واقعا دست خودم نیست. همسرم کلی ازم نارحت میشه، منم واقعا اذیت میشم که همسرم ناراحت میشه. وقتی عصبانیتم رفع میشه، واقعا پشیمون میشم ولی هربار که تصمیم میگیرم، باز برای دفعه بعد رفتارم دست خودم نیست.
ب) یه چیزی که اعصابمو بیشترخورد میکنه، رفتارهای مادرشوهرمه. من هرکاری بخوام بکنم از شوهرم اجازه میگیرم ولی کافیه مادرشوهرم از این کار من خوشش نیاد، کلی پشت سرمن حرف زشت میزنه. میونه منو شوهرمو به هم میزنه.
ج) یه اخلاق بدی که شوهرم داره، هرچی مادرش گفته میاد کف دست من میزاره. حالا این به کنار ولی حق به مادرش میده!
🌸 جواب
مشکلات این خانوم سه دسته میشه! عدم کنترل هیجانات و احساسات، دخالت دیگران و عدم استقلال و مدیریت نامناسب رفتار از طرف شوهر سه مشکل این خانومه.
🌸 چهارگام و چهار مرحله باید خانوم انجام بده!
گام اول: «پرهیز از عکس العمل»
اولین چیزی که به ذهن خانوم ممکنه برسه عکس العمل نسبت به رفتار مادرشوهرشه! یکی از عکس العملهای رایج قطع ارتباط با خانواده همسره. ولی این بدترین عکس العمل ممکنه که باید ازش پرهیز بشه. چون اگر اوایل زندگی این قطع ارتباط شکل بگیره، تأثیر بسیار بدی تو زندگی آینده زن و شوهر و فرزندان داره.
گام دوم: «مهارت کنترل احساسات»
🌸 برای اینکه خانوم بتونه احساساتش رو کنترل کنه باید چهار تکنیک رو انجام بده
الف) «پذیرش احساسی»
خانوم باید نوع نگاهش رو به خشم و عصبانیت عوض کنه یعنی خودشو قضاوت نکنه که من هر روز دارم بدتر میشم چون روز به روز عصبی تر میشم. این یه حالت طبیعیه که آدم عصبی بشه. مهم کنترل رفتاره.
ب) «تغییر زاویه دید»
همچنین طبیعی و نرماله که هرچه میگذره و با تفاوتهای هم آشنا میشن یه سری تفاوتها و تعارضها به وجود میاد. لازمه ارتباط نزدیک دو نفر و آشنایی بیشتر همین تعارضات و تفاوتها ست. علاوه بر این براساس روانشناسی اجتماعی آدم تو برخورد اول سعی میکنه بهترین تصویر رو از خودش نشون بده ولی کم کم که میگذره خود واقعیش رو نشون میده و اینجاست که تفاوتها مشخص میشه!
ج) «جابجایی تمرکز-توجه احساسی»
باتوجه به مشکلی که مطرح شد نشون میده، کمی اعتماد به نفس تو خانوم کمه. هم برای تقویت این جهت، هم برای کنترل احساساتش و هیجاناتش باید توجه احساسی یا جابجایی تمرکز داشته باشه. به جای تمرکز به اینکه هرروز داره زندگیم بدتر میشه، مادرشوهرم مدام دخالت میکنه و از این حرفا. بشینه باخودش فکر کنه «تازه اول زندگیمه، دوساله باهم ازدواج کردیم، هنوز خیلی راه مونده، میتونم تغییر بدم» خلاصه فکر نکنه همه چه قفل شده و دیگه زندگی به آخرش رسیده.
د) «بیان احساسات»
به شوهرش منتقل کنه که وقتی شما حرفای مادرتو منتقل میکنی، وقتی مادرت دخالت میکنه. من واقعا اذیت میشم. احساس ناراحتی میکنم. نهایتش آقا میخواد بی توجهی کنه ولی مهم تو این مرحله بیان احساسه.
گام سوم: «مهارت تعامل با همسرهیجانی»
این مهارت مخصوص آقا دربرخورد با همسرشه که احساس آسیب دیدگی میکنه. به جای اینکه آقا بیاد و حرفای مادرش منتقل کنه باید این سه کار زیر رو انجام بده. به جای اینکه حرفای مادرشو نقل کنه و حرفای اونو تأیید کنه باید طی این سه مرحله تخلیه اولیه به جای سرکوب، درک به جای سرکوفت، تخلیه ثانویه به جای همراهی بهترین پاسخ به خانومش بده. چون نقل و تأیید حرف مادرش درواقع سرکوب احساسات خانومشه که درست نقطه مقابل تخلیه اولیه احساساته! تو مرحله اول کاملا خانوم باید آزاد باشه حس ناراحتی و عصبانیتش رو بگه و احساس شنیده شدن وگوش کردن از طرف شوهر بهش دست بده. تو مرحله بعد شوهرش نباید هی حرفای مادرشو توجیه کنه و بگه حالا منظوری نداشت. اینم همون القاء احساس سرکوفته. درواقع به این برمیگرده که تو مشکل داری که ناراحت شدی و الا مادرم که منظوری نداشته. به عنوان مرحله آخر دیگه یه مقدار باید عقب نشینی کنه. یعنی دیگه خیلی طرف خانومشو نگیره چون تو مرحله تخلیه ثانویه همسرش به فکر تلافی میفته که ممکنه کار به جای باریک بکشه. تو همین مرحله است که خانوم احساس دل گرمی از طرف شوهرش میکنه و میگه: خودم میدونم چیکارکنم! ...
گام چهارم: «مهارت محدودیت ارتباط»
مهم ترین نکته تو این گام ترسیم مرز خانوادگیه! مراعات اصل «ارتباط مناسب» نتیجش ترسیم مرز خانوادگیه! در واقع باید رفت و آمد باید به صورت کوتاه و مداوم باشه! یعنی ارتباط خودشو قطع نکنه و مداوم باشه. البته تعداد رفتن رو کمتر کنن ولی هروقت هم که میرن نیاز نیست مدتش زیاد بشه! بله شوهر این خانوم میتونه زنگ بزنه و نیاز نیست جلوش گرفته بشه!
البته مرحله بعد رفتارهای اعلان کننده است یعنی یه رفتارهایی از خودشون نشون بدن که یه خانواده مستقل هستن و تصمیماتشون باهمدیگه است که فعلا این مرحله برای این خانوم به صلاح نیست. چون منجر به عکس العمل مادرشوهرش میشه که فعلا به صلاح نیست.
📝 نویسنده: حجتالاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir
💙 ازدواج مجدد
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 سؤال
شرائط فعلی من به این صورته
الف) 28 سالمه
ب) با یکی از طریق چت آشنا شدم و ازم خواستگاری کرده. سعی کردیم همدیگه رو از طریق چت خوب بشناسیم و تقریبا شناختمون کامل شده.
ج) این ازدواج دومم هست و قبلا یه تجربه طلاق داشتم.
د) کسی رو برای تحقیق فرستادم، ایشون گفتن از نظر ظاهری آدم خوبیه! مشکلی ازش ندیدن ولی باطنش رو هنوز خبر نداریم که چجور آدمیه!
مشکلم اینه که از همون اول که باهم آشنا شدیم، ایشون پیشنهاد محرمیت دادن. همیشه این پیشنهاد رو میدن ولی من قبول نکردم. چیکار کنم محرمش بشم یانه؟
🌸 جواب
به دو دلیل محرمیت شما کار درستی نیست و عواقب بدی داره!
1- هر کسی پس از پایان یک رابطه یک دوره پنج مرحلهای رو پشت سر میذاره!
مرحله اول: انکار، مرحله دوم: مقاومت، مرحله سوم: شکست مقاومت، مرحله چهارم: افسردگی ودرون ریزی، مرحله پنجم: پذیرش واقعیت.
وقتی به تازگی یک رابطه به هم میخوره، طرف تو مرحله اول انکار میکنه! یعنی یه رفتارهای خاصی انجام میده که انگار نمیخواد قبول کنه! مثلا یه دفعه حواسش نیست، پیامهای طرفشو چک میکنه! یا سعی میکنه در این مورد باکسی حرف نزنه، اگه دوستان و نزدیکانش گفتن، میگه: چیزی نیست حالا درست میشه!
مرحله بعدش کم کم حالت انکار شکسته میشه و به طرف پذیرش میره. ولی تازه شروع میکنه مقاومت کردن. تو این مرحله گاهی اوقات سعی میکنه جلب توجه کنه! مثلا به طرفش میگه: چه بلایی سرمن آوردی، تو به خواستههای من توجه نکردی. اینها مکالمههایی برای جلب توجهه. یا اصلا ممکنه انفعالی عمل کنه، به طرف زنگ بزنه یا کسی رو واسطه کنه.
مرحله سوم شکست مقاومته یعنی وقتی همه اینها جواب نداد، احساس عصبانیت و خشم بهش دست میده. معمولا پرخاشگر و سرزنشگر میشه. طرف مقابل یا خودشو سرزنش میکنه، با اطرافیان تو محل کار پرخاشگری میکنه!
تو مرحله بعد احساس سنگین خودش مثل خشم رو درون ریزی میکنه! افسرده وگوشه گیر میشه، خودشو سرزنش میکنه و تازه میگه همش تقصیر من بود که این منو ول کرد. برنامههای زندگیش کلا بهم میخوره!
اما تو مرحله آخر تازه واقعیت رو میپذیره، هیجانات و احساساتش فروکش میکنه. تو این مرحله است که میتونه عاقلانه در مورد رابطه قبلیش فکر کنه!
همه این مراحل مدتی دارن. مدتش تو هرشخصی فرق میکنه. ممکنه چند ماه یا چند سال طول بشکه. واصلا ممکنه کسی تو بعضی از این مراحل گیر بکنه و به آخرین مرحله نرسه! مثلا همیشه افسرده باشه یا اگر ازدواج مجدد هم میکنه مدام پرخاشگری میکنه و به طرف مقابلش مظنون میشه!
🌸 اما خانوم مورد سؤال به یک دلیل هنوز تو مرحله سومه!
دلیلش اینه که خانوم عجله داره برای ازدواج مجدد! عجله میکنه چون به گفته خودش هنوز تحقیقاتش تموم نشده، بله از راه چت همه چی گفته شده ولی این که از زبون خود طرفه فائده نداره، عجله میکنه چون با اینکه یه بار شکست خورده ولی دوباره به شناخت ظاهری طرف اکتفاء میکنه.
یکی از چیزایی که در مرحله شکست مقاومت احتمالش خیلی زیاده، حس تلافیه. یعنی طرف برای تلافی شکست در رابطه قبلی، زود به یه رابطه دیگه تن میده.
و تصمیم گیری تا قبل از مرحله پنجم در رابطه با ازدواج مجدد عاقلانه نیست.
2- شیوه تحقیق خانوم ایراد داره!
در تحقیق چند چیز مهمه: چه کسی باید تحقیق کند؟ طرف مقابل باید چه معیاری داشته باشد؟ کسی که تحقیق میکنه از کجا سؤال کند؟ وچه سؤالایی بپرسه؟
کار ندارم چه کسی برای این خانوم تحقیق کرد. از جهت معیار نیز این خانوم چون تو مرحله سوم احساسی بعد از طلاق قرار گرفته، اندکی دچار مشکله و باید بیشتر احتیاط کنه!
🌸 این خانوم میگه فقط از نظر ظاهری خوبه! معلومه که هنوز خوب اونو نشناخته! پیشنهاد اینه که به شیوه گلوله برفی ببشتر درمورد زندگی شخصی اون طرف بدونه! یعنی کسی که میخواد براش تحقیق کنه، از محیط کار طرف، از دوستاش بالاخره از یه جایی شروع کنه. کم کم شبیه گلوله برف که بزرگتر میشه، از همون جایی که شروع کرده بپرسه که از کی بپرسم؟ کی نزدیک ترین فرد به این آدمه؟ یعنی منابع تحقیق خودشو شبیه گلوله برف بزرگتر کنه؟ تا به نزدیک ترین دوست یا فرد برسه.
🌸 بنابراین بهتر اینه که پیشنهاد محرمیت طرف مقابل را بدون برگزاری جلسه خواستگاری و شناخت کافی قبول نکنه. و خیلی باید مواظب حالت تلافی ناشی از مرحله سوم هم باشه چون باعث میشه نیازهای رابطه قبلیش رو تو رابطه جدید بیاره که بازم رابطه جدید شکست میخوره!
📝 نویسنده: حجتالاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir
💙 دانشجوی سردرگم
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 سؤال
تازه وارد دانشگاه شدم ولی خیلی سردرگم هستم. اصلا انگیزهای برای درس خوندن ندارم. خیلی بی حوصله هستم حتی این بی هدفیم باعث شده دیگه نماز نخونم. البته درس خوندن رو خیلی دوس دارم ولی همش با خودم میگم برای چی باید درس بخونم ، نمیدونم چطور واسه خودم هدف بذارم. یه مشکل دیگهای که دارم اینه که من که الان تو شهر غریب دارم درس میخونم، با خودم میگم: چطور میخواد کسی منو بشناسه و بیاد خواستگاریم. یا اگه کسی هم بیاد چطوری باید تو این شهر غریبه برم تحقیق کنم. نمیدونم چطور میشه در موردی کسی تحقیق کرد. اصلا مطمئن نیستم کسی بیاد خواستگاریم یانه؟
🌸 جواب
سه گام باید طی کنه تا این مسأله برطرف بشه
گام اول: اقناع ذهنی
یه سری از مشکلات ایشون از بیهدفیه! احساس بیحوصلگی و بیانگیزگی درکارها و سردرگمی همش از بیهدفیه. یه مشکل مهم تر احساس یک نوع شکستن قوانین یا بهتر بگم عذاب وجدان که بهش دست داده بود. وقتی طرف بیهدفه، نتیجهی اون بی انگیزگی و بی حوصلگی میشه. کم کم کارهای معمول براش روزمرگی میشه و حال نداره انجام بده. مثلا ایشون نماز رو ترک کردن. از ترک نماز یه نوع احساس عذاب وجدان یا شکستن قوانین بهش دست داده که در اوائلش یه چالش ذهنی برای آدم درست میکنه!
بهترین راه کار این دست مشکلات، اقناع ذهنی و یه نوع تغییر نگاهه.
🌸 الف) مرحله اول: فناء پذیری مشکلات
نوع شناخت آدم باید نسبت به مشکلات دوربرش عوض بشه ! هرکسی باید بپذیره که زندگی آدم یه سری سختیهایی داره! اگه این پذیرش نباشه ممکنه اینجور تعبیر کنه که هرچی سختیه مال منه! اما اگه این پذیرش سختی برای هرکس حاصل بشه، اونوقت دیگه خودش از دیگران استثناء نمیبینه و سختی رو یه چیز عادی میبینه.
اصلی که بلافاصله بعد از این مطلب باید توجه کرد، «فناء پذیری سختیها» ست. یعنی باید انسان بپذیره که هیچ چی تو این دنیا همیشگی نیست. بالاخره یه روزی تموم میشه و یه جوری عوضش گیرش میاد.
بعد از دو مرحله باید «مرور ذهنی نسبت به نعمتها و داشتههای موجود» رو شروع کنه! اگه این دختر خانوم از آیندش میترسه که چیکاره میخواد بشه یا خواستگار براش میاد، باید بشینه و محاسبه کنه که الان چی داره: دانشجو هستم همین خودش یه نکته مثبتی برای همه اون ترس هایی که ایشون داره. از این طریق ممکنه اونو بشناسن، خواستگار خوبی گیرش بیاد! و... خیلی چیزایی که ممکنه داشته باشه. مهم «مرور ذهنی داشته هاست »
🌸 ب) مرحله دوم: جابجایی تمرکز و تکیه گاه ذهنی
تو مرحله دوم باید دل خوشی ذهنی خودش، تکیه گاه ذهنی خودشو جابجا کنه. بهتره بگم اگه زیادی به خودش اعتماد کنه ممکنه از پس مشکلات برنیاد اونوقته که ناامید بشه. اگه بشینم و بگم چی کار کنم؟ آیندم چی میشه؟ برام خواستگار میاد یا نه؟ سردرگم یعنی دل خوشی من همش به همین رابطههای روزمره و این جور چیزاست. خوب اگه اینطور بشه از آیندم میترسم. یه ذره هم باید کارها رو به خدا سپرد. یه ذره باید اعتقاد داشت که خدا بعضی کارها و اسباب رو جور میکنه! یه ذره هم باید با خودم بشینم اگه قراره کسی منو بشناسه که بیاد خواستگاریم یا آیندم اینطور بشه، خدا روزیش رو میده!
🌸 گام دوم: بازیابی خود ارزشی
یه سری دیگه از مشکلات این دختر خانوم از احساس ناکارآمدی و عدم تواناییش نشأت میگیره! چون فکر میکنه نمیتونه برای آیندش تصمیم بگیره نمیتونه هدفی برای خودش داشته باشه احساس بی عرضگی بهش دست میده و کلی بی حوصلگی و روزمرگی بهش دست میده!
باید سه نکته رو رعایت کنه؛ 1- در نظرگرفتن توانایی و شرائط 2- هدف گذاری کوچک 3- تابلو افتخارات
اول باید هدف گذاریهای بلند مدت رو بی خیال بشه! کارهای کوچیکی برای خودش تعریف کنه! مثلا من این رمان رو میخونم! تو این ترم باید به جای هشت درس مثلا ده درسم رو پاس کنم. بعد براشون تلاش کنه. البته تو این هدف گذاریهای کوچیک باید شرائط خودشو ببینه. یه وقت هست هیچ علاقهای به رمان خوندن نداره.
بله این دختر خانوم به درس خوندن علاقه داره، خوب میتونه هدفهای درسی برای خودش در نظر بگیره!
اگه موفق شد. موفقیتهاش رو تو تابلو افتخارات ثبت کنه.
البته باید سعی کنه هدف گذاریها کوچک و کوتاه مدت باشن. تا امکان دست یابی به اونها خیلی سخت نباشه. همین افتخارات کوچیک زمینه برنامه ریزی هدف بلند تر و موفقیت و امیدورای میشه!
🌸 گام سوم: دریافت لحظه اکنون
اما آخرین نوع مشکل این خانوم ترس از زندگی آیندشه. نمیدونه آیندش چی میشه! خواستگار براش میاد چطور تحقیق کنه و از این حرفا.