💙 دانشجوی سردرگم
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 سؤال
تازه وارد دانشگاه شدم ولی خیلی سردرگم هستم. اصلا انگیزهای برای درس خوندن ندارم. خیلی بی حوصله هستم حتی این بی هدفیم باعث شده دیگه نماز نخونم. البته درس خوندن رو خیلی دوس دارم ولی همش با خودم میگم برای چی باید درس بخونم ، نمیدونم چطور واسه خودم هدف بذارم. یه مشکل دیگهای که دارم اینه که من که الان تو شهر غریب دارم درس میخونم، با خودم میگم: چطور میخواد کسی منو بشناسه و بیاد خواستگاریم. یا اگه کسی هم بیاد چطوری باید تو این شهر غریبه برم تحقیق کنم. نمیدونم چطور میشه در موردی کسی تحقیق کرد. اصلا مطمئن نیستم کسی بیاد خواستگاریم یانه؟
🌸 جواب
سه گام باید طی کنه تا این مسأله برطرف بشه
گام اول: اقناع ذهنی
یه سری از مشکلات ایشون از بیهدفیه! احساس بیحوصلگی و بیانگیزگی درکارها و سردرگمی همش از بیهدفیه. یه مشکل مهم تر احساس یک نوع شکستن قوانین یا بهتر بگم عذاب وجدان که بهش دست داده بود. وقتی طرف بیهدفه، نتیجهی اون بی انگیزگی و بی حوصلگی میشه. کم کم کارهای معمول براش روزمرگی میشه و حال نداره انجام بده. مثلا ایشون نماز رو ترک کردن. از ترک نماز یه نوع احساس عذاب وجدان یا شکستن قوانین بهش دست داده که در اوائلش یه چالش ذهنی برای آدم درست میکنه!
بهترین راه کار این دست مشکلات، اقناع ذهنی و یه نوع تغییر نگاهه.
🌸 الف) مرحله اول: فناء پذیری مشکلات
نوع شناخت آدم باید نسبت به مشکلات دوربرش عوض بشه ! هرکسی باید بپذیره که زندگی آدم یه سری سختیهایی داره! اگه این پذیرش نباشه ممکنه اینجور تعبیر کنه که هرچی سختیه مال منه! اما اگه این پذیرش سختی برای هرکس حاصل بشه، اونوقت دیگه خودش از دیگران استثناء نمیبینه و سختی رو یه چیز عادی میبینه.
اصلی که بلافاصله بعد از این مطلب باید توجه کرد، «فناء پذیری سختیها» ست. یعنی باید انسان بپذیره که هیچ چی تو این دنیا همیشگی نیست. بالاخره یه روزی تموم میشه و یه جوری عوضش گیرش میاد.
بعد از دو مرحله باید «مرور ذهنی نسبت به نعمتها و داشتههای موجود» رو شروع کنه! اگه این دختر خانوم از آیندش میترسه که چیکاره میخواد بشه یا خواستگار براش میاد، باید بشینه و محاسبه کنه که الان چی داره: دانشجو هستم همین خودش یه نکته مثبتی برای همه اون ترس هایی که ایشون داره. از این طریق ممکنه اونو بشناسن، خواستگار خوبی گیرش بیاد! و... خیلی چیزایی که ممکنه داشته باشه. مهم «مرور ذهنی داشته هاست »
🌸 ب) مرحله دوم: جابجایی تمرکز و تکیه گاه ذهنی
تو مرحله دوم باید دل خوشی ذهنی خودش، تکیه گاه ذهنی خودشو جابجا کنه. بهتره بگم اگه زیادی به خودش اعتماد کنه ممکنه از پس مشکلات برنیاد اونوقته که ناامید بشه. اگه بشینم و بگم چی کار کنم؟ آیندم چی میشه؟ برام خواستگار میاد یا نه؟ سردرگم یعنی دل خوشی من همش به همین رابطههای روزمره و این جور چیزاست. خوب اگه اینطور بشه از آیندم میترسم. یه ذره هم باید کارها رو به خدا سپرد. یه ذره باید اعتقاد داشت که خدا بعضی کارها و اسباب رو جور میکنه! یه ذره هم باید با خودم بشینم اگه قراره کسی منو بشناسه که بیاد خواستگاریم یا آیندم اینطور بشه، خدا روزیش رو میده!
🌸 گام دوم: بازیابی خود ارزشی
یه سری دیگه از مشکلات این دختر خانوم از احساس ناکارآمدی و عدم تواناییش نشأت میگیره! چون فکر میکنه نمیتونه برای آیندش تصمیم بگیره نمیتونه هدفی برای خودش داشته باشه احساس بی عرضگی بهش دست میده و کلی بی حوصلگی و روزمرگی بهش دست میده!
باید سه نکته رو رعایت کنه؛ 1- در نظرگرفتن توانایی و شرائط 2- هدف گذاری کوچک 3- تابلو افتخارات
اول باید هدف گذاریهای بلند مدت رو بی خیال بشه! کارهای کوچیکی برای خودش تعریف کنه! مثلا من این رمان رو میخونم! تو این ترم باید به جای هشت درس مثلا ده درسم رو پاس کنم. بعد براشون تلاش کنه. البته تو این هدف گذاریهای کوچیک باید شرائط خودشو ببینه. یه وقت هست هیچ علاقهای به رمان خوندن نداره.
بله این دختر خانوم به درس خوندن علاقه داره، خوب میتونه هدفهای درسی برای خودش در نظر بگیره!
اگه موفق شد. موفقیتهاش رو تو تابلو افتخارات ثبت کنه.
البته باید سعی کنه هدف گذاریها کوچک و کوتاه مدت باشن. تا امکان دست یابی به اونها خیلی سخت نباشه. همین افتخارات کوچیک زمینه برنامه ریزی هدف بلند تر و موفقیت و امیدورای میشه!
🌸 گام سوم: دریافت لحظه اکنون
اما آخرین نوع مشکل این خانوم ترس از زندگی آیندشه. نمیدونه آیندش چی میشه! خواستگار براش میاد چطور تحقیق کنه و از این حرفا.
راحت ترین راه مقابله «فاصله از زمانه»! یعنی به جای اینکه فکر کنه آینده چیمیشه! باید باخودش بگه: زمان حالی که الان درش قرار دارم، زمان آینده برای گذشته بود. یعنی قبلا که این دختر خانوم دبیرستان بود، دوره دانشگاه برای او آینده محسوب میشد. پس الان تو یه آینده قرار داره. هرکاری که قرار بود برای آینده انجام بده همین الان باید انجام بده.
نشینه غصه فرداشو بخوره که فردا چیمیشه که از کارهای همین الانش هم بمونه! بنابراین دریافت لحظه اکنون بهترین و راحت ترین کار ممکنه!
📝 نویسنده: حجتالاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir
💙 خواستگار قلیونی
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 سؤال
تا حالا هرچی خواستگار داشتم با معیارهام سازگار نبودن. ردشون کردم. تا حالا 55 خواستگار داشتم. همشون از نظر معیارهای مذهبی با هم تفاهم نداشتیم. بعد از مدتی تصمیم گرفتم از معیارهام کوتاه بیام، تعداد کمی حداقلها رو داشتن ( اهل نماز و روزه بودن) ولی قلیونی هستن یا سیگار میکشن. بعضیشون اهل ارتباط با نامحرم هستن بعضیشون هم اهل قمار و اینجور چیزا هستن. هرچی هم توسل کردم نتیجهای نداد. به این نتیجه رسیدم که با فردی که اهل نماز و روزه نیست ازدواج کنم، نمیدونم کارم درسته یانه؟
🌸 جواب
بیشترین مشکل این خانوم به خود آگاهی و شناختی که ازخودش داره برمیگرده. شما فرض کنین خانومی فکر کنه خیلی زیباست، یعنی شناختی که از جسم و ظاهرخودش داره اینه که لیاقتش تو زیبایی خیلی بالاست. اونوقت ممکنه خیلی معیارهاش تو انتخاب همسر دچار مشکل بشه. یا اگر شوهر داره از شوهر خودش ناراضی بشه. در واقع شناختی که از خودمون داریم روی معیارها و رضایت از زندگی تأثیر میذاره. اما جواب سؤال ایشون طی دو گام زیر قابل حله:
🌸 گام اول: تصحیح خود آگاهی
هرکسی وقتی تصمیم میگیره که ازدواج کنه نیاز به خودآگاهی داره! یعنی یه دیدگاه واقع بینانهای نسبت به نقاط مثبت و منفی خودش داشته باشه. بشینه همه اونها رو ردیف کنه. بعد مطابق با همین دیدگاهی که از خودش داره برای خودش معیار بچینه!
یکی از ابعاد خود شناسی بعد معنوی است. اگر کسی شخصیتی خودشیفته داشته باشه ممکنه اصلا نقاط منفی خودش رو نبینه!
بهتره که این خانوم نقاط منفی خودش را تو بعد مذهبی ببینه! اگر هم قادر به این نیست با مشاور درمیون بذاره.
پس اولین کار ردیف کردن نقاط مثبت و منفی در بعد معنوی است.
با این لیست معیارهای کمال گرای خانوم مقداری تعدیل میشه! چون این خانوم تو بین 50 خواستگار هیچ کس رو انتخاب نکرده. خوب این نشون میده مقداری نقاط منفی خودشو نمیبینه و انتظار داره خواستگارش درسطح بالایی از معیار مذهبی باشه!
🌸 گام دوم: تصحیح معیار
بعد از لیست کردن نقاط مثبت و منفی، نوبت به تصحیح معیار میرسه! اصلی ترین نکته در تصحیح معیار برای این خانوم «توجه به همسانی سطح پایبندی هست».
یعنی باید کسی رو انتخاب کنه که از حیث نقاط مثبت و منفی معنوی با همدیگه تطابق و همسانی داشته باشن.
بنابراین این خانوم با توجه به اصل «همسانی» نمیتونه با کسی ازدواج کنه که به قول خودش اهل نماز و روزه نیست. قطعا بعدا با مشکل میخورن.
حرف آخر اینه که این خانوم با این دو گام از نظر شناختی تعدیل میشه، همچنین انتظاراتش از خواستگارها معقول تر میشه و با توجه به اصل همسانی باید شخصی رو انتخاب کنه که با نقاط منفی و مثبت معنوی خودش سازگار باشه.
📝 نویسنده: حجتالاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir
💙 مأیوس
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 سؤال
خانوم جوانی هستم و یک فرزند دارم البته همسرم خیلی آدم خوبیه و بهترینه. وقتی درس میخواندم، استعداد خوبی داشتم و رتبه اول بودم. بعدش به دانشگاه رفتم، با توجه به علاقه و استعدادی که داشتم خیلی موقعیت خوبی داشتم و جای پیشرفت زیادی داشتم. ولی چون زود ازدواج کردم دیگه از دانشگاه رفتن مأیوس شدم. بعد از مدتی پدرم یه زمین به ما داد، شوهرم سالها کار کرد تا به زور تونستیم، چند تا اتاق تو این زمین بسازیم. ولی شرائط خونه خیلی دلچسب نیست، امکانات درست و حسابیای نداره. همش با خودم میگمای کاش مقداری پول داشتیم میتونستم برای خودمون خونهای بخریم. حسرت اینو میخورم که چرا دانشگاه رو ادامه ندادم، اگه ادامه میدادم خیلی اوضاع فرق میکرد، ممکن بود برم سرکار و شرائطمون اینطور نباشه. الان حس ناامیدی بهم دست داده، امیدی ندارم که خونه دار بشیم. طوری شدم که با کوچیک ترین چیزی یا حرفی ناراحت میشم. دلم برای فرزندم میسوزه، چطور با این شرائط تربیتش کنم، امید ندارم بچم درست تربیت بشه؟
🌸 جواب
مشکل از سه قسمت تشکیل شده
الف) شناخت و نوع نگاه نادرست
دو نوع باور وشناخت اشتباه در این خانوم شکل گرفته
1- باور به شادی مشروط
اگر پس انداز داشتیم، اگر میتونستیم خونه با فلان امکانات داشته باشیم، اگر وضعیت وشرائط شغلی شوهرم بهتر میبود و درآمدی بهتری داشت، خوب قطعا منم چنین حس و حال بدی نداشتم.
یعنی شادی خودش، حس خوب خودش در ذهن خودش مشروط به همه این «اگرها» کرده.
در صورتی که هیچ وقت شادی انسان مشروط به اگر نیست بلکه شادی بستگی به نوع نگاه انسان داره.
چطور وقتی خوش میگذره زمان تند میگذره ولی وقتی بد میگذره زمان کند میگذره. اما تو هردو صورت یه جور زمان گذشته. این نوع نگاه و حالت انسانه که گذشت زمان رو برای انسان تغییر میده!
میتونه هیچ کدوم از این «اگرها» نباشه ولی آدم شاد باشه چون لااقل اگر پس انداز نداره، بجاش شوهرش شغلی داره. اگر خونه با فلان امکانات نداره، لااقل خونه مال خودش داره ...
3- ارزیابی غلط از زندگی
خانوم دوتا ارزیابی برای خودش انجام میده که هردوتاش ناقصه! یه ارزیابی از زندگی خودش و یه ارزیابی از زندگی دیگران.
وقتی به زندگی خودش نگاه فقط مشکلات رو ردیف میکنه! اما با خودش میگه میتونست این مشکلات نباشه و بهتر باشیم یعنی وقتی به بیرون از زندگی خودش نگاه میکنه فقط خوبی ها رو ردیف میکنه!
🌸 در صورتی که ارزیابی درست سه تا رکن داره
الف) پذیرش مشکلات ب) فناء پذیری مشکلات ج) مرور ذهنی داشتهها
یعنی چه به زندگی خودش نگاه کنه، چه به بیرون از زندگی خودش باید هر سه تا رکن توش لحاظ بشه.
اگه به زندگی خودش نگاه میکنه: بله مشکلاتی داره که ایشون همه مشکلاتش رو ردیف کرده. در واقع باید بپذیره که مشکل هست و برای همه هست. سپس فناء پذیری مشکل رو نباید فراموش کنه. نمیگم همیشه مشکلات از بین میرن ولی باید بدونه اگر مشکلی هست یا یه روزی تموم میشه یا اگر هم تموم نشه قطعا به یه صورتی عوضش هست. از همینجا باید بره سراغ مرور ذهنی داشتهها. چون همین داشتهها گاهی اوقات عوض مشکلاتن. خوب این خانوم به جای این مشکلات، همسر خوب وخوش اخلاقی داره، یه پسر داره که خیلیها حسرت همینا رو میخورن.
اگه به زندگی دیگران نگاه میکنه: باید همین سه رکن رو رعایت کنه نه اینکه فقط رکن سوم یعنی داشتههای دیگران رو ببینه و مدام باخودش مرور ذهنی کنه بعدش بشینه وحسرت بخوره که من ندارم.
اگه این داشته ها رو داره قطعا مطابق رکن اول ارزیابی یعنی پذیرش وجود مشکل، همه افراد یه مشکلی دارن. یعنی باید بپذیره که هر آدمی بدون مشکل نیست. حالا یکی امکانات داره ولی اخلاق نداره. پس رکن اول یعنی «پذیرش مشکل» نباید فراموش بشه.
اگر هرسه رکن ارزیابی تو زندگی خودش ودیگران وارد کنه، اونوقته که میبینه تعادل برقراره!
ب) حسرت (زندگی در گذشته)
مهم ترین مانع شادی وحس وحال خوب، همین زندگی در گذشته و رها کردن زندگی در همین لحظه است. یعنی زندگی و شادی و حس و حال خوب رو مشروط به یکسری «اگرهای» و «ای کاش های» گذشته کنیم.
چقدر استعداد خوبی داشتم، کاش میرفتم دانشگاه، چه اشتباه بزرگی کردم؟
اگر دانشگاه رو ادامه میدادم میرفتم سرکار و و ضعیتم بهتر میشد؟
اولا زمانش گذشته و هیچ وقت برنمیگرده پس مرور «اگر» و «ای کاش های» گذشته تنها فایدهاش غفلت از لحظه حال و مشغولیت ذهنیه. نهایتش یأس و ناامیدی میاره
ثانیا فرض میکنیم «ای کاشها» و«اگرهای» گذشته درست میشد. ازکجا اینقدر مطمئنیم همون نتیجه رو میداد. قبول میرفتی سرکار، ازکجا مطمئنی که زندگی شما و رابطه شما با شوهرت همینجور باقی میماند.
پس حسرتها رو باید کوچیک کرد نه اینکه هر روز مرورش کنیم و بگیم اگر میشد چی میشد؟
ج) خود بینی مشکلی دیگه که باهاش مواجه هستن اینه که خانوم تمام امکانات و خوبیها رو از خودش میبینه. با خودش میگه زمین که پدرم بهم داده. استعدادم خیلی خوب بود میتونستم برم دانشگاه به کجا و کجا برسم و چی بشم. میتونست موقعیتم بهتر باشه. شوهرم که درآمدی نداره. بهترین راه حلش اینکه هم درمورد خودش هم درمورد شوهرش نقاط منفی و مثبت رو کنار هم ببینه. مثلا با اینکه این خانوم زود ناراحت میشه ولی شوهرش خیلی خوش اخلاقه! و ...
📝 نویسنده: حجتالاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir
💙 نیاز به پذیرش
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 1-سؤال
خیلی وقتا پیش میاد تو خونه بیهوده راه میرم، اصلا حوصله هیچ کاری رو ندارم.
میگفت: تو جمع که میریم خیلی پرنشاطه همین که میاد توخونه، اعصاب خوردی هاش شروع میشه! خودشم چند بار گفته: من اصلا بیرون از خونه، تو بین دوستام اینطور نیستم، قبلا هم اینطور نبودم، ببین تو چی کار کردی که من اینطور شدم همش اعصابم خورده.
دل و دماغ هیچ کاری رو ندارم و همه روزا برام تکراری شده و اصلا هیچ نشاطی ندارم!
🌸 2- تحلیل مشکل
وقتی به ظاهر اینا نگاه میکنی خیلی ساده به نظر میرسه. تمام علت بی انگیزگی و کسالت خودش رو به این گره زده که شوهرم بیرون از خونه خیلی به راهه ولی وقتی میاد خونه همه چه عوض میشه!
اما مسائل زیادی باعث این بی انگیزگی شده!
معجونی از ویژگیهای شخصیتی خانوم و تفاوت شخصیتی آقا و خانوم همراه با عدم پذیرش باعث بروز چنین مشکلی شده بود.
خانوم شخصیتی فداکار داره، همش دوس داره به همه کمک کنه. وقتی کسی ازش درخواست کمک میکنه نمیتونه رد کنه.
آقاش روی هرچیزی دقیق میشد! به خاطر همین هم کلی ازش ایراد میگرفت. مثلا دفعه آخری خانومش داشت تعریف میکرد رفتم مغازه، پشت دخل یه آقا بود به من گفت: میوه هم تازه آوردیم.
آقاش پرسید: خوب اون آقا چند سالش بود. راستی روسریت هم یه ذره رفته بود کنار پیدا بود. رفتی اونجا روسریت همینجوری بود.
مدام تو هرچیزی اینطور ایراد میگرفت، حساس میشد. یه بار هم نشده بود تو یه کاری ازش تعریف کنه!
خانومه اصلا احساس پذیرش نداشت برای همین کلی وقت برای این و اون میذاشت تا شاید با کمکش، ازش تعریف کنن و این حس پذیرش از سوی دیگران جواب داده بشه! آخه آقاش که هیچ وقت ازش تشکر نمیکرد همش ایراد و حساسیت به خرج میداد اینم اینطوری سعی میکرد حس جلب توجه دیگران رو جلب کنه.
🌸 3- جواب
جوابش دو راه کاره برای خانوم و آقاست.
بالاخره هرکسی نیاز به حس پذیرش داره. شوهرش بلد نیست تشکر کنه و مدام حساسیت به خرج میده. بدترین حالت ممکن اینه که خانوم برای تلافی، همش وقتشو بذاره برای اطرافیان و هرچی میگن به اونا کمک کنه تا نیازش به حس پذیرش برطرف بشه!
بلکه به جای اون به ارتقاء کیفیت رابطه عاطفی بپردازه. همین صرف کردن وقت برای دیگران باعث افزایش حساسیت مرد میشه و کم کم حالت تشکر و قدردانی از همسر توش از بین میره.
مرد هم باید با مراجعه مهارت تشکر کردن و قدردانی رو یاد بگیره تا نیاز به حس پذیرش تو همسرش جواب داده بشه!
اگر دو ابزار جزئی نگری و درک میزان سختی کار در مرد تقویت بشه مهارت تشکر و قدردانی تقویت میشه.
باید توجه مرد رو به جزئیات کارهای مهمی که زن توخونه انجام میده جلب کرد همچنین باید به میزان سختی و اهمیت کار همسر واقف شود.
علاوه برهمه اینها باید برای یه بار هم شده خودش را به جای همسرش فرض کند و این کار با واگذار کردن کارهای مشابه خانومش به آقا محقق میشود.
📝 نویسنده: حجتالاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir
💙 جاری حسود
#استاد_همسرداری_شوید
#برای_همسران
🌸 سؤال
یک ساله عقد کردیم و من الان 20 سالمه و خیلی از نامزدم راضی هستم ولی متأسفانه یکسری کارهای جاریم، منو عذاب میده.
الف) خانواده همسرم منو خیلی دوست دارن ولی جاریم مدام سعی میکنه خودشو پیش اونا عزیز کنه.
ب) احساس میکنم خودشو برای نامزد من عزیز میکنه، اون دفعهای جشن تولد نامزدم بود برای نامزدم یه هدیه ویژه خریده بود.
ج) نامزدم این احساس منو جدی نمیگیره. آخه اون دفعه دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم به نامزدم گفتم این کاراش داره منو اذیت میکنه ولی خیلی جدی نگرفت و گفت: اخلاقش همینه!
د) همش حس میکنم حتی میخواد برای نامزدم یه جورایی نقش همسری رو بازی کنه! چون هی دیر به دیر میاد منو میبینه. خوب وقتی اون براش همسری میکنه چرا باید بیاد منو ببینه!
به نظرتون چی کار کنم؟
🌸 جواب
این خانوم باید پنج گام زیر رو انجام بده
گام اول: «پرهیز از حالت تهاجمی»
خانوم به دلیل حس تملکی که داره به دیدن این حالات دو گونه حالت تهاجم ممکنه از خودش نشون بده. یک حالت تهاجمی به همسرش و یک حالت تهاجمی به جاریش.
حالت تهاجمی به همسر از ضعیف به شدید داره. باتوجه به سؤال، این خانوم دچار حالت تهاجمی ضعیف شده چون میگه به همسرم گفتم که من دارم اذیت میشم. حالت تهاجمی شدیدش اینه که نسبت به شوهرش رفتار بازجویانه پیدا کنه و به شوهرش تهمت بزنه و سوء ظن پیدا کنه.
همه این حالتهای تهاجمی به شوهر موجب حالت تدافعی تو همسر میشه. کما اینکه حالت تدافعی ضعیفی تو شوهراین خانوم درست شده بود. چون خودش میگفت: شوهرش خیلی جدی نگرفت و گفت اخلاقش همینه! این تدافع از تعصب فامیلی نشأت میگیره که تو همه هست.
اما حالت تهاجمی نسبت به جاری اینطوری که اعصابش خورد میشه و توچهرش داد میزنه که این حساس شده. و گاهی وقتا وارد عکس العمل میشه. همه اینها باعث میشه که جاری بدونه، زن داداشش حساس شده و تو کارش موفق بوده و بدتر ادامه میده!
همچنین از اقسام حالت تهاجمی نسبت به جاری، حالت انفعالیه.
یعنی باید مد نظر داشته باشه که به جاریش همه چیزو منتقل نکنه، بهش نگه من از این ناراحت شدم و ...! به اصطلاح خودمون تو دار باشه چون اگه چیزی پیشش بگه، همین بس که ممکنه بره یه جور دیگه پیش خانواده شوهرش منتقل کنه!
🌸 گام دوم: «تغییر نگاه و فرضیه»
خانوم باید متوجه باشه که نوع نگاه یک مرد نسبت به همسرش با هرکسی دیگه بسیار متفاوته و عزتی که خانوم نزد یک مرد داره حتی مادر طرف هم نداره! بله ممکنه تو طول زندگی استثناء پیش بیاد، یه رفتارایی به وجود بیاد که نوع نگاه مرد به همسرش یه جورایی عوض بشه ولی این خانوم تازه تو دوران عقد هستن ولی از موارد استثناء نیست. پس باید نگاهشو نسبت به مردش عوض کنه و اینطور فکر نکنه «جاری داره براش همسری میکنه به خاطر همین دیر به دیر میاد به دیدن من» .
🌸 گام سوم: «تبدیل خودگویه های منفی به مثبت»
مدام با خودش زمزمه نکنه جاریم میخواد خودشو پیش خانواده همسرم عزیز کنه، میخواد جای منو پیش همسرم و خانواده همسرم بگیره! همه اینها رو بریزه دور. چون همین افکار باعث عکس العمل میشه و عکس العمل او باعث ضرر خودش میشه.
🌸 گام چهارم: «خشکاندن ریشه »
انگیزه کار جاری حسادته! نباید کاری کنه که حسادت طرف شعله ورتر بشه و بیشتر از این کارا بکنه. چون اینها تازه عقد کردن، طبیعتا یه سری کارهایی میکنن مثلا برای هم گل میخرن، قربون صدقه هم میرن، باهم قدم میزنن، میرن کافی شاپ باهم بستنی میخورن ... همه اینها باعث میشه حسادت جاری رو شعله ور تر کنه! لازم نیست همه بدونن که اینها چی کار میکنن وکجا میرن؟ آخه جاری یه مشکلی داره که تا اینها را میبینه حسادتش گل میکنه، خوب لازم نیست همه بفهمن که تو رابطه این دونفر چی میگذره.
🌸 گام پنجم: «محدودیت ارتباط»
در آخر بهترین راه کار محدود کردن ارتباطه! لازمهاش اینه که زودتر عروسی کنن تا محل زندگیشون جدا بشه، بعدش ارتباطشون رو با خانواده جاری محدود کنن.
تویه فرصت بدون توهین به جاری و بدون تهمت به همسر، به همسرش منتقل کنه که این ارتباط باعث اذیت من میشه و میخوام که کنترلش کنیم.
به عنوان چاشنی باید همسر تعاملات خودشو رو باشوهرش تقویت کنه تا مرد با رضایتمندی که درش به وجود میاد، در جستجوی رضایت در بیرون از خانه نباشه!
📝 نویسنده: حجتالاسلام محمد عمرانی
کانال خانواده مهربان
https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8
سایت خانواده مهربان
Khanevadeh-man.ir