eitaa logo
خانواده مهربان
738 دنبال‌کننده
654 عکس
54 ویدیو
98 فایل
ارتباط با مشاور @alimahmoudi218 . ارتباط با مدیر @alimahmoudi218 @salehps . آدرس سایت خانواده مهربان : http://www.khanevadeh-man.ir کپی مطالب فقط با ذکر منبع جایز است✅
مشاهده در ایتا
دانلود
💙بچه داری! 🌸 هردوتامون به حدی رسیدیم که تحمل کوچک‌ترین نصیحت از طرف خانواده هامون رو دیگه نداریم! درسته از نظر مالی یه ذره تو مضیقه هستیم و پیش خانوادمون زندگی می‌کنیم ولی الحمدلله از زندگی‌مون راضی هستیم! چند سالی از ازدواج‌مون می‌گذره و الان چند تا بچه داریم! سر این بچه آخری هر دو خانواده ما رو نصیحت می کردن! مدام سرزنشمون می کردن «تو این اوضاع و شرائط اقتصادی، خرج بچه هم که زیاده فعلاً هم وضعیت‌تون خوب نیست، چرا دوباره بچه‌دار شدین؟» مدام از چپ و راست از طرف خانواده‌ها نصیحت شنیدیم! 🌸 دیگه اعصاب هردوتامون به‌هم‌ریخته، تو خیلی از مسائل‌مون دخالت می‌کنن! خودم و شوهرم تصمیم گرفتیم دوباره بچه‌دار بشیم ولی تا کنار خانواده هستیم دیگه جرأت نمی‌کنیم بچه‌دار بشیم. هر دوتامون حس می‌کنیم استقلالی از خودمون نداریم! نشستیم کلی فکر کردیم و با هم به نتیجه رسیدیم که بریم شهر دیگه‌ای زندگی کنیم، بعضی وقتا حرفش رو هم زدیم ولی خانواده‌ها مخالفت کردن، البته فعلاً قدرتشو نداریم جابجا بشیم، بالاخره فعلاً وضعیت مالی و اقتصادی‌مون طوری نیست که بتونیم خونه رو جابجا کنیم ولی از بس تو زندگی‌مون دخالت کردن که آرامش از هردوتامون گرفته شده و مدتیه نسبت به زندگی بی‌انگیزه شدم، واقعاً خسته شدم! تو این حالت خانواده به منشأ «لطف» واسه «هدایت و توصیه» فرزنداشون، دخالت می کنن! 🌸 یعنی چون خانواده‌ها خودشون رو تو زندگی صاحب تجربه می‌بینن، عبرت‌های زیادی از زندگی گرفتن، وقتی می‌بینن وضعیت مالی بچه‌ها تو مضیقه هست از سر «لطف» توصیه می‌کنن! در واقع منظور از دخالت تو این مورد اینه که فرزنداشون بدونن «فعلاً موقع بچه‌دارشدن نیست، حالا بذار یه ذره بگذره، تو این اوضاع و شرائط اقتصادی، شما هم که وضعیت مالی‌تون خوب نیست، بچه می‌خواین چی کار؟» این دخالت واسه اعلان این نیست که از خدماتی که میدن، خونه ای که در اختیار می‌ذارن ناراضی هستن! فقط از منشأ «لطف» واسه «هدایت و توصیه و عبرت آموزیه» اما به هر منظوری باشه به‌هرحال «دخالت» شکل‌گرفته و اثر خودشو گذاشته! اثری که بر زن و مرد می‌ذاره متفاوته! 🌸 این‌جور دخالتی دو حس رو به روان مرد القاء می کنه! «قابلیت مدیریت زندگی» و «توان مرد در تأمین» زندگی رو زیر سؤال می بره! بله فعلاً وضعیت اقتصادی اینا خوب نیست ولی وقتی دارن نصیحت می کنن که فعلاً بچه‌دار نشین اولاً معنیش واسه روان مرد اینه «تو صلاح زندگی خودت رو فعلا نمی‌دونی» و این یعنی «قابلیت مرد واسه مدیریت» زیرا سؤال رفته ثانیاً یه پیام دیگه واسه روان مرد داره و اون اینه که «تو فعلاً نمی تونی خرج زندگی با بچه جدید رو در بیاری» و این یعنی «توانایی مرد در تأمین» زیر سؤال رفته! از دو ناحیه روان مرد آسیب‌دیده ولی فعلاً مرد مجبوره چیزی نگه، چون وضعشون خوب نیست! ولی اینکه هیچی نمیگه دلیل نمیشه که اثر آسیب از بین بره، اثرش هنوز هست! 🌸 کمترین اثرش اینه که مرد از این دو پیامی که به روانش فرستاده میشه «رنج» می‌کشه، یعنی اگه خیلی آدم خوبی باشه و هیچی نگه و سروصدا نکنه ولی همیشه با خودش یه «رنجی» همراه داره! چنین مردی یه «حریم» ضعیف واسه خانومشه! واسه روان یه زن خوبه که از مردش حس «حریم» کنه! یعنی یه مردی واسه زن درست شده که هر حرفی رو می‌شنوه ولی به هر دلیلی هیچی نمیگه! مهم‌تر از اون وقتی روان مرد از دو ناحیه آسیب می بینه، اقتدار مرد واسه زن آسیب‌دیده میشه! با این وضعیت پیش اومده باید منتظر چالش‌های بین زوجین بود! یعنی یه دعواهایی جدیدی درست میشه! تا قبل از این زندگی خوب بود و از هم راضی بودن ولی چون روان هر دو آسیب‌دیده، کم‌کم ایرادگیری‌های بی مورد و دعوا سر یه مسائلی شروع میشه! 🌸 اینجاست که آرامش هر دو از بین میره و به‌خاطر همینه که خانوم میگه: آرامش هردوتامون از بین رفته و دیگه خسته شدم! بی‌انگیزه شدم و دیگه حوصله کارای خونه رو ندارم! یکی از راه کارها استفاده از رفتارهای اعلان کننده هست! اگه تصمیمی می‌گیرن نیاز نیست که همه باخبر بشن! وقتی نتیجه اون تصمیم مشخص شد، اون وقته که همه متوجه میشن اینا یه تصمیمی گرفتن! همین حالت یه جورایی استقلال رو واسه اینا جبران می کنه! اگه می خوان بچه‌دار بشن و اینا به صلاح زندگی خودشون می‌دونن، نیاز نیست کسی با خبر بشه، حالا اگه بعداً نتیجه تصمیم اینا مشخص شد، تازه متوجه میشن و استقلال اینا جبران میشه! 📝 نویسنده: حجت ‌الاسلام محمد عمرانی کانال خانواده مهربان https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8 🌐 وب سایت خانواده مهربان Khanevadeh-man.ir
💙 دختر گناه کار 🌸 خیلی دیر متوجه شدم که اشتباه می‌کردم و راهم غلط بوده! الان مدتیه کارای گذشته مو انجام نمیدم، تقریباً یک سال و خورده‌ای میشه که توبه کردم! گذشتم پر از خطا و اشتباه بوده، با جنس مخالف در ارتباط بودم و خلاصه گناهای زیادی داشتم! تو این مدت که دست از این‌جور کارا برداشتم خیلی حالم بهتره و حس می‌کنم خدا تو زندگیم حضور داره! تو مراسمات مذهبی شرکت می‌کنم و نمازامو مرتب می خونم! 🌸 ولی عذاب وجدان نسبت به گذشته، حس تنفر به خودم و حسرتی که می‌خورم، خیلی اذیتم می کنه! یه وقتایی میشه کلی به گذشتم فکر می‌کنم وقتی متوجه میشم که چه کارایی کردم حالم از خودم به هم می خوره، از خودم متنفر میشم! کل زندگیم شده جهنم، یه روز آروم تو زندگیم ندارم، همش فکر می‌کنم اشتباهات گذشتم برملا بشه، آبروم میره، این ترس زندگی آرامش رو ازم گرفته! حتی نمی‌تونم تو چشم خانوادم نگاه کنم! فک می‌کنم لیاقت خوبی و خوشی رو ندارم همش احساس شرمندگی و سرافکندگی می‌کنم. نمی دونم چیکار کنم که این‌همه حس و حال بد رو از خودم دور کنم؟! 🌸 ممکنه به ذهنمون برسه وقتی توبه کرده، دیگه نباید به فکر این‌جور چیزا باشه! وقتی آدم توبه می کنه دیگه مثل روز اول پاک میشه! اما مسئله دیگه‌ای هست که این‌جور افکار دامن طرفو ول نمی کنه و آدم‌رو اذیت می کنه! بله توبه راه حله اما چطور از شر افکار راحت بشیم؟ این‌جور افکار سه تا خصوصیت دارن که هر سه تا مورد واسه این دختر خانوم وجود داره! اضطراب یا ترس! منشأ اضطراب و ترس درونیه! این‌جور افکار مدام سراغ آدم میان، مدام به روان آدم تکانه می‌زنن! راحت‌تر بگم باعث میشن روان آدم تکون بخوره «چرا فلان جا این کارو کردی؟» «وقتی با پسره تو پارک نشسته بودم، چرا این کارو کردم» و ... مدام باعث میشه روان آدم یه تکونی بخوره و این فشار باعث میشه طرف از خودش بدش بیاد و متنفر بشه! 🌸 یه نوع فشار دیگه از منبع بیرونی به روان آدم وارد میشه! «نکنه کسی بفهمه، اگه بفهمن آبروم میره» این‌جور افکار باعث میشه کم‌کم از جمع خانواده و بقیه دور و کناره‌گیری کنه! وقتی کناره گیری اومد به دنبالش یه جور افسردگی میاد! در واقع ترس از اینکه همه چی معلوم بشه، آبروم بره دو تا نتیجه داره؛ اول باعث میشه که کم‌کم از جمع کناره‌گیری کنه و بعدش که تنهایی میاد، افسردگی هم همراهش هست! این سه نوع فشار با سه نوع نتیجه متفاوت اثر همین افکاره! ولی راه‌حلش از همین‌جا استارت می خوره؛ اول‌ازهمه باید متوجه بود که اینها فقط افکاره و افکار یه چیزی خارج از وجود ماست! بله تو گذشته یه اتفاقی افتاده، یه گناهی صورت‌گرفته ولی اون چیزی که الان داره فشار میاره فقط و فقط فکره! 🌸 این دختر باید بدونه همین که میگه «وقتی به گذشتم فکر می‌کنم، متنفر میشم» یعنی از فکر گذشته هم بدش میاد! پس شخصیت این دختر الان طوری شده که از فکرش بدش میاد! شخصیت دختر خانوم جدا و فکر هم جدا! معلوم میشه که شخصیت دختر خانوم غیر از اون افکاره! چون اون افکار خیلی پلیدن و یه حالت بدی دارن معلوم میشه شخصیت دختر خیلی پاکه که از اون افکار بدش میاد! خب میگی: بالاخره گناه اتفاق افتاده؟ مشخصه که اون گناه با توبه پاک شده ولی فعلاً این فکره که داره اذیتش می کنه و ممکنه تا حد افسردگی اونو پیش ببره! پس مرحله اولش اینه که دختر خانوم به خودش عزت‌نفس بده و با خودش بشینه فکر کنه که شخصیت من یه چیزه و اون افکار یه چیز دیگه! 🌸 ادامه متن در پست بعدی 👇👇👇
🌸 مرحله بعد باید خصوصیت این افکارو بشناسه! یکی از خصوصیت افکار اینه که؛ اولاً حالت تردیدی دارن ثانیاً مدام روان آدم رو تکون میدن، به‌خاطر همین آدم‌رو وادار می‌کنه بیشتر بهش فکر کنه، بیشتر غصه بخوره و بیشتر ترس داشته باشه! حالت تردیدی یعنی «چی کار کردم، اگه بدونن چی میشه؟ چی کار کنم؟ و ...» «اگه، چی میشه، چی کار کنم و ...» همه اینا حالت تردیدی است که خاصیت این افکاره، هروقت اومد سراغش باید بدونه که این اثر همون افکاره، راه‌حلش اینه که نباید پیگیری کنه یعنی نشینه غصه بخوره، نره یه جایی کز کنه و از همه کناره گیری کنه و ... در آخر مهم‌ترین کار اینه که دختر خانوم بدونه غصه خوردن و ترس از برملاشدن باعث نمیشه نتیجه دل‌خواهش حاصل بشه! 🌸 غصه می خوره که من چه آدم بدیم، ای‌کاش گناه نمی‌کردم! خب راهکارش غصه خوردن نیست؛ خصوصیت این‌جور افکار اینه که واسه آدم «بن‌بست روانی» درست می کنه! وقتی میاد سراغ آدم هی روان آدمو تکون میده که «چرا این کارو کردی، نباید این کارو می‌کردی؟» از این‌طرف همش تو گوش روان این دختر می خونه «نباید ... نباید ... نباید ...» از اون طرف حالت تردیدی این افکار باعث میشه که دختر خانوم بترسه «اگه بفهمن چی کار کنم، خیلی رفتار بدی با من می‌کنن و ...» یعنی «تنبیهم می کنن ... رفتار تندی باهام می کنن ... آبروم میره ...» روان دختر بین «نباید» و «عکس‌العمل اطرافیان» گیر می‌کنه و حالت بن‌بست درست میشه! 📝 نویسنده: حجت ‌الاسلام محمد عمرانی کانال خانواده مهربان https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8 🌐 وب سایت خانواده مهربان Khanevadeh-man.ir
💙 تنهایی 🌸 دیگه از تنهایی تو این خونه مُردم! زود میاد غذاشو می خوره و میره، بهش میگم: حالا یه کم پیش‌مون بمون! میگه: برم بیرون هوا بخورم! خیلی زود عصبانی میشه! بچه‌ها دارن بازی می‌کنن، صداشون که بلند میشه زود عصبانی میشه! چند بار بهش گفتم بچه ان میگه: دست خودم نیست عصبانی میشم! میره تو حیاط دوری میزنه و میگه نمی خوام چیزی بگم که شما ناراحت بشید! هر وقت میره تو حیاط میگه: بیدارباش تا بچه‌ها خوابشون ببره، میام پیشت! 🌸 ولی از بس‌که در طول روز با این بچه‌ها سروکله می‌زنم واقعا خسته میشم، دست خودم نیست خوابم می بره! بهش میگم بریم بیرون، هروقت بیرون میریم یا مسافرتی میریم خیلی به دلش نمی‌چسبه و بهش خوش نمی‌گذره! بهش میگم چته: میگه بچه‌ها سر و صدا می‌کنن، اذیت و عصبی میشم! احساس می‌کنم از بچگی خیلی تو زندگیش اذیت شده چند دفعه بهش گفتم: میگه آره تو بچگی خیلی کتک خوردم و اذیت شدم! بن‌بست روانی یکی از حالاتیه که باعث میشه انسان از زندگی خودش لذت نبره! مسافرتی میره، جایی که دیگران خوشحالن این بهش خوش نگذره! 🌸 وقتی مرد بدون دلیل یا بدون ایراد خاصی تو رفتار بچه‌ها بهشون گیر میده، نشونه روان آسیب‌دیده اون هست می‌تونه دوران بچگی هم تأثیرگذار باشه ولی اگه بخوایم از حرف‌های همین آقا مشکلشو تحلیل کنیم به این نتیجه می‌رسیم که یه جورایی به بن‌بست روانی رسیده! بالاخره وقتی بچه و نگه‌داری بچه تو محاسبات‌مون میاد، قضیه با قبل فرق می کنه. خانوم به‌خاطر نگه‌داری بچه‌ها خسته‌وکوفته هست حالا میخواد استراحت کنه! همین آقایی که به قول خودش از دوران بچگی یه تأثیراتی داره، به خانومش میگه: بیدارباش تا بچه‌ها خوابشون ببره، میام! ولی خانوم به‌خاطر خستگی به‌محض اینکه بچه‌ها می خوابن خوابش می بره! 🌸 نمیگم حالا این خانوم به آقا محل نمی‌ذاره ولی بالاخره رسیدگی بچه ها تأثیر داره، اوقات فراغت خانوم رو کمتر می کنه دیگه کمتر می‌تونه به شوهرش برسه یا کمتر می‌تونه بعد بچه ها بیدار باشه! این یه طرف قضیه است یعنی آقا نیازش تحت‌تأثیر قرار می گیره چون تعداد و کیفیت رابطه زناشویی به‌خاطر نگه‌داری بچه‌ها کمتر شده! 🌸 طرف دیگه قضیه اینه که تنها این خانومه که باید نیازشو برطرف کنه! دو حالت در روان مرد درست میشه 1- تو خونه خودم، خانومم که باید نیازمو به‌اندازه خاصی برطرف کنه نمی‌کنه. این باعث یه سری انباشت‌هایی میشه 2- تنها راه برطرف‌کردنش هم خانومشه پس انباشت‌های قبلی راه خروجی نداره نتیجه حالت اول واسه روان مرد اینه: باید میشد (چون نیازمه) ولی نشده! 🌸 نتیجه حالت دوم واسه روان مرد اینه: غیر از خانومم هم به هر دلیل نمیشه در واقع روان مرد واسه رفع نیاز خودش دو راه ترسیم می‌کنه که هر دو تا با «نمیشه» روبرو میشه! اینجاست که چون راهی جلوش نمی‌بینه به بن‌بست روانی می‌رسه! ممکنه دو اتفاق بیفته:1- بالاخره یه روزی از این بن‌بست خسته میشه و راه دوم رو واسه خودش انتخاب می‌کنه یعنی انحرافی میره. یعنی تا یه جایی میگه «تنها راه برطرف‌کردنش خانوم خودشه» دیگه از اون به بعد از این دست می کشه، واسه نجات از این بن‌بست روانی راه دوم رو واسه خودش انتخاب می‌کنه! سرش می جنبه! 🌸 2-تو بن‌بست روانی باقی می‌مونه! یعنی راه دوم رو واسه خودش انتخاب نمی کنه! همیشه «معتقده که تنها راه برطرف‌کردنش خانوم خودشه» اینجا ممکنه راه انحرافی نره ولی انرژی روانش کم‌تر میشه و دیگه از زندگی لذت نمی‌بره! از بچه‌ها زودتر عصبانی میشه! تو خونه کمتر می مونه و میره بیرون، شاید لااقل یه هوایی به کلش بخوره حالش بهتر بشه و ... داستان همینطور ادامه داره! اینجاست که تازه متوجه می‌شیم یه رابطه زناشویی ساده چقدر می تونه روان مردشو آزاد کنه! چقدر می تونه انرژی روانی واسه مرد تولید کنه و اونو از این بن‌بست روانی نجات بده! پس یکی از دلایلی که میگن: کیفیت رابطه رو بهتر کنین، همینه! 📝 نویسنده: حجت ‌الاسلام محمد عمرانی کانال خانواده مهربان https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8 🌐 وب سایت خانواده مهربان Khanevadeh-man.ir
💙 چرا از اولش نگفتی؟ 🌸 خیلی اعتقادات و شیوه زندگی خانوادمو قبول ندارم! از اولش می‌خواستم با مردی ازدواج کنم که مثل خودم باشه و اون مسائلی که واسم مهمه، واسش مهم باشه! درسته تو شهر دیگه‌ای زندگی می‌کنیم ولی خودم از همون اول این راهو انتخاب کردم چون می‌خواستم شوهرم یه آدم مذهبی باشه و ازخداخواسته بودم که باایمان باشه، برام مهم نبود کدوم شهر باشه! خانوادم اصلاً به این‌جور چیزا اعتقادی ندارن ولی وقتی اومده بود خواستگاری هیچ مخالفتی نکردن و ردش نکردن چون منو می شناختن و می‌دونستن که تنها انتخاب من یه آدم مذهبیه! 🌸 وقتی اومده بود خواستگاری خیلی دنبال این نبود که تحقیق کنه، فقط می‌گفت: استخاره زدم خوب اومده و خودتو می‌شناسم که چقدر خوبی، همین واسم کافیه! بالاخره اینا خانوادم هستن و نمی‌تونم قایمشون کنم! بعد ازدواج شوهرم یه رفتارایی از برادارم دیده، حالا مدام بهونه می گیره! ایراد می گیره و میگه: چرا از اولش بهم نگفتی؟ یه بار داشت ایراد می‌گرفت، وسطش انگار عصبانی‌تر شده باشه یه دفعه گفت: اگه از اول می‌گفتی ...؟ بعدش یه سکوتی کرد. 🌸 بهش گفتم: آره بگو: اگه از اولش می‌دونستی باهام ازدواج نمی‌کردی؟!!! از این حرفاش خیلی اذیت میشم و خیلی وقتا بابتش گریه می‌کنم! خودمم از رفتار برادرام و گناه خانوادم اذیت میشم، به‌خاطر همین چند دفعه به شوهرم گفتم با خانوادم قطع رابطه کنم ولی بهم گفته: نه! باید صله‌رحم کنی، درست نیست با خانوادت قطع رابطه کنی! قطع رابطه یا کم‌کردن رابطه با خانواده تو این مورد نمی‌تونه یه راه‌حل باشه! درسته شوهر از خانواده خانومش ایراد می‌گیره ولی وقتی به اول خواستگاری این آقا نگاه می‌کنی، این ایراد بی منطقه! در واقع یه جور بهونه است! اگه برادر این خانوم اون رفتارا و گناه‌ها رو انجام نمی‌داد، بازم این ایراد وجود داشت! 🌸 نشونش اینه وقتی خانومش میگه: می‌خوام رابطه رو با خانوادم قطع کنم. جواب میده: نه! درست نیست با خانوادت قطع رابطه کنی، حتماً باید صله‌رحم کنی! وقتی پیشنهاد قطع رابطه از طرف خانوم می‌تونه مؤثر باشه که این نشونه نباشه! ولی خانوم غافل از همه‌جا به‌خاطر ویژگی «سطح» در روانش جور دیگه‌ای ماجرا رو ارزیابی می‌کنه! فرض کنیم خانوم از خانواده شوهرش ایراد بگیره! ایراد گرفتن آقا با ایراد گرفتن خانوم تو این زمینه کاملاً متفاوته! منبع سنجش هر مسأله واسه خانوما با آقایون متفاوته! منبع و سرچشمه ایراد گرفتن واسه یه خانوم اینه که واقعاً از بعضی حرفا و بعضی رفتارای خانواده شوهر ناراحت شده و بهش فشار اومده! 🌸 ولی آقا به‌خاطر ویژگی «عمق» در روانش از این ایرادگیری می‌خواد یه چیز دیگه رو بگه! هر دو طرف از منظر خودشون به قضیه نگاه می‌کنن! خانوم فکر می‌کنه چون آقا از رفتارای خانوادش ناراحت شده و بهش فشار اومده داره ایراد می گیره، به‌خاطر همین پیشنهاد میده رابطه‌ام رو با خانواده قطع کنم! آقا با این ایرادگیری انتظار داره که خانومش بدونه چرا ناراحته؟ منشأ ایرادگیری آقا یه مسأله ای تو رابطه زن‌وشوهری خودشونه! ممکنه از رابطه جنسی شکایت داره، ممکنه از هر چیز دیگه‌ای ناراحت باشه، پس باید اولاً منشأیابی بشه و ثانیاً کیفیت رابطه رو بهتر کنن! 📝 نویسنده: حجت ‌الاسلام محمد عمرانی کانال خانواده مهربان https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8 🌐 وب سایت خانواده مهربان Khanevadeh-man.ir
💙 اختلاف سنی خواستگار 🌸 19سالمه و دانشجو هستم! یکی از پسرای فامیل ازم خواستگاری کرد با اینکه چند ماه ازم بزرگ‌تره ولی پشت کنکوریه! از بچگی همدیگه رو می‌شناسیم و با هم بزرگ شدیم! بهم ابراز علاقه کرد و گفت می‌خوام بیام خواستگاری ولی الان شرایطم مهیا نیست، صبر کن تا شرائطم مهیا بشه اونوقت اقدام رسمی می‌کنم! خیلی پسر سربه‌زیر و مؤدبیه! 🌸 بهش گفتم: معلوم نیست چی میشه، همه چه دست خداست. شما برو تلاش تو بکن ولی من بهت قول نمیدم به پات صبر کنم، اگه خونه پدرم بودم که شما اقدام کن! ولی یه چیزی ذهنمو درگیر کرده و اون فاصله سنی ما دو تاست؟!! نمی دونم این اختلاف سنی کمی که داریم در آینده واسه‌مون مشکل‌ساز نمیشه؟ دو نکته در این قضیه باید مورد بررسی قرار بگیره؛ آیا انتظار دختر به صلاح و منطقیه؟ آیا این اختلاف سنی معقوله و مشکل‌ساز نمیشه؟ 🌸 دو مسأله در سن مهمه؛ یکی «درک نسبت به ازدواج» یکی هم «توانایی بر انجام وظایف» دختر و پسر نسبت به این دوتا مفهوم سه‌لایه و سه دوره سنی رو تجربه می‌کنن! 19سالگی انتهای لایه دوم و آستانه ورود به لایه سومه! خصوصیت دختر اینه که تو این مقطع نسبت به هر دو مسأله رشد خوبی داره! خصوصیت پسر اینه که تو این مقطع تازه وارد مرحله رشد نسبت به این دو مسأله شده! 🌸 ولی چون پسر بعد از ورود به این دو مسأله «درک نسبت به ازدواج» و «توانایی بر انجام وظایف» سرعت زیادی در رشد داره پس فاصله سنی نمی‌تونه مشکلی درست کنه! نشانه ورود پسر همینه که معتقده واسه ازدواج یه سری شرائط می‌خواد و باید اون شرائط فراهم بشه! 📝 نویسنده: حجت ‌الاسلام محمد عمرانی کانال خانواده مهربان https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8 🌐 وب سایت خانواده مهربان Khanevadeh-man.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا