eitaa logo
خانواده مهربان
738 دنبال‌کننده
654 عکس
54 ویدیو
98 فایل
ارتباط با مشاور @alimahmoudi218 . ارتباط با مدیر @alimahmoudi218 @salehps . آدرس سایت خانواده مهربان : http://www.khanevadeh-man.ir کپی مطالب فقط با ذکر منبع جایز است✅
مشاهده در ایتا
دانلود
💙 غیبت 🌸 بعضی وقتا موقع صحبت شوهرم میگه: فلانی و فلانی پدر زنشون بهشون کمک کرده، اول زندگیشون چقدر پول بهشون داده، واسشون خونه اجاره کرده، پدرزن فلان رفیقم واسش یه ماشین گرفته، اما پدرت هیچ کمکی بهمون نکرده، دریغ از یه قرون. میگم: خب نداشته که بهمون نداده. میگه: اگه داشت هم نمی‌داد. 🌸 همیشه این‌طوری نیست که بگومگو بشه بعضی وقتا هم اشاره می کنه و رد میشه، مشخصه انتظار داره پدرم کمکش کنه و از نظر مالی ساپورتش کنه. شوهر خواهرمم همین‌طوره. خواهرم می‌گفت: اونم انتظار داره پدر کمکش کنه! آخه فکر نمی‌کنن پدرم خودش گرفتاره. 🌸 ایناش به کنار این دوتا مدام میشینن با هم حرف میزنن، پچ‌پچ می کنن و پشت سر بابای ما حرف میزنن. به ما هم نمیگن که چی بهم میگن ولی هروقت مهمونی میریم میشینن کنار هم و شروع می‌کنن پچ‌پچ کردن و بلندبلند خندیدن. پدر بدبخت از همه‌جا بی‌خبرم فکر می کنه داماداش خیلی با هم خوبن! 🌸 هروقت میریم مهمونی سر همین قضیه کلی اعصابم بهم می ریزه. اگه بتونه تو مراسم خودشو نگه داره و هیچی نگه خیلی خوبه ولی معمولاً با هم جروبحث داریم، سر همین قضیه با هم دعوامون هم میشه! اگه بخواهیم دقیق تر به این قضیه نگاه کنیم؛ منشأ همه اینها ایجاد حالت بی ثباتی در روان زنه! در اصل رفتار مرد باعث ایجاد این حالت شده! این از خصوصیات روان لطیف خانوماست که بگومگو یه نوع بی ثباتی در روانشون ایجاد می کنه! 🌸 وقتی تو قالب جروبحث یا تو قالب هر چیزی (مثلاً تو قالب کنایه یا اینکه مرده یه چیزی میگه، منظوری هم نداره ولی زن برداشت می کنه آقا انتظار کمک از پدرش رو داره) همه اینها حالت بی‌ثباتی تو شخصیت زن ایجاد می کنه. منشأ بی‌ثباتی به این صورته که زن با خودش میگه «شوهرم انتظار داره پدرم کمکش کنه» و این انتظارشو تو قالب جروبحث یا هر چیزی گفته. 🌸 بعدش زن به‌خاطر «بی‌ثباتی» ایجاد شده این انتظار شوهرشو هرجایی که احتمالش رو بده تطبیق میده. مثلاً همین موقعیتی که دو باجناق کنار هم میشینن چون احتمالشو میده، اون انتظار شوهرشو تطبیق میده به پچ‌پچ‌های اینا و با خودش میگه «حتماً دارن غیبت بابای منو می کنن» درسته مطمئن نیست ولی چون رفتارای قبلی مرد تو ذهنش «بی‌ثباتی» درست کرده، هرجایی احتمالشو بده اونو تطبیق میده. 🌸 همین باعث دعوا میشه. زنه میگه: ها! داشتی غیبت بابای منو می‌کردی؟ مرده هم ممکنه بگه: نه بابا! چته امشب؟ از کجا دلت پره؟ چرا سوءظن داری؟ و ... ممکنه مرد غیبت کرده باشه یا نکرده باشه ولی علتش همین «بی‌ثباتی» زنه که باعث تطبیقش شده و علتش هم مرد هست 🌸 بهتره این خانوم بدونه که همچنین حالتی تو روانش پیش اومده و حواسش باشه هر احتمالی رو تطبیق نده و آقا هم از رفتارایی که چنین «بی‌ثباتی» رو تو شخصیت زن درست می کنه جلوگیری کنه! 📝 نویسنده: حجت ‌الاسلام محمد عمرانی کانال خانواده مهربان https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8 سایت خانواده مهربان Khanevadeh-man.ir
💙 عروس! 🌸مدتیه تو دوران عقدیم! گرم صحبت بودیم، به شوهرم گفتم: قبلاً خواستگاری کسی رفتی یا اصلاً کسی رو دوست داشتی که بخوای بری خواستگاریش؟ اونم گفت: نه به اون صورت ولی وقتی بچه بودم، دوره دبیرستان، یکی از دخترای فامیلو دوست داشتم ولی چیز مهمی نبود، اون تموم شد و رفت! یه جوری شدم و یه ذره حساس شدم ولی کم‌کم فراموش کردم! اما بعضی وقتا که تو مراسم فامیلی شرکت می‌کنیم، اون خانوم هم هستش. وقتی متوجه نگاه‌های شوهرم و اون خانوم میشم، اذیتم می‌کنه و کلی ذهنمو درگیر می کنه! 🌸 چند وقت پیش عروسی این خانوم بود و نمی‌دونستم که همچین مسئله‌ای وجود داشته، وقتی که از مراسم برگشتیم، داشتم واسه شوهرم تعریف می‌کردم که کی اومده، کی نیومده! فلانی رفته بود لباس این قیمتی گرفته بود! ولی عروس قشنگ و ناز شده بود، آرایشش قشنگ بود و لباس عروس به بدنش خوب افتاده بود و خیلی بهش میومد! هم آرایشش شیک بود، هم لباس عروس خوشگلی گرفته بودن! مدل و رنگ موهاش خیلی به صورتش میومد! آخه موهاشم خیلی بلند بود، این مدلم که زده بود به موی بلند خیلی میومد! رو دستش طرح قشنگی کارکرده بود، اولین‌بار بود که دیدم آرایشگاه روی دست عروس طرح کار کنه، واقعاً به رنگ ناخونش هم میومد! و ... 🌸 خلاصه کلی از قیافه و اندام این خانوم تعریف کردم، ولی حالا می دونم چه اشتباهی کردم، هروقت مهمونی میریم و متوجه نگاه همسرم و خانومه میشم کلی اذیت میشم و عذابم میده. نسبت به زندگی سرد شدم! نمی دونم چیکار کنم از دست این افکار آزاد بشم؟ شوهرم عاشقمه ولی نمی دونم چطور همسرمو از اون سردش کنم؟ دو مسئله ذهن این خانوم رو درگیر کرده؛ یکی سابقه عاطفی، یکی علائم عاطفی! 🌸 اشتباه از اینجا شروع شد که خانوم به هر قصدی از سابقه عاطفی پرسید! در مرتبه اول هرکسی حداقل واسه آرامش روانی خودش، نباید تو گذشته کسی از دوست داشتن و علاقه تجسس کنه! حالا اگه کسی به هر دلیلی از سابقه سؤال کنه، اون شخص باید کتمان کنه! اگه از شوهرش می پرسه: کسی رو دوست داشتی؟ شوهر واسه آرامش روانی خانومش یا حداقل خودش باید کتمان کنه و حتماً نباید تو این مورد راستگوییش گل کنه و همه چیو بگه! 🌸 می‌پرسی حالا که خانوم پرسیده و شوهرشم جواب داده، الان باید چیکار کنه؟ این‌جور افکار دو ویژگی دارن؛ اوایل پرفشارن و کلی ذهن رو درگیر می‌کنن، وقت زیادی واسش می‌ذاره و همه چیزا رو ریز به ریز تو ذهنش زیر و رو می کنه. تو مرحله دوم میره سمت چک کردن و کنترل کردن! استارت این افکار از همون سؤال شروع شد. وقتی شوهر میگه تو نوجوونی یه دخترخانومی رو تو فامیل دوست داشتم «سابقه عاطفی» ثابت میشه! سابقه عاطفی روان زن رو به حالت بی‌ثباتی می‌کشونه. نوع بی‌ثباتی تو این مسئله به این شکله: «نکنه هنوزم دوسش داره؟» همین حالت ایجاد فشار می کنه. 🌸 وقتی فشار به وجود میاد، ذهن خانوم از کوچک‌ترین رفتار یا حتی یه رفتار عادی برداشت «علامت عاطفی» می کنه! ممکنه نگاه شوهرش معمولی باشه ولی اون فشار باعث میشه این نگاه معمولی رو به‌صورت «علامت عاطفی» برداشت کنه! یه لحظه حس می کنه «هم اون خانومه یه جوری به شوهرم نگاه کرد، هم شوهرم یه جوری نگاهش کرد» پس با خودش میگه: «چطور داره نگاش می کنه، حتماً هنوزم دوسش داره» این یه جور بی‌ثباتی است که نتیجه «علامت عاطفیه»! در واقع یه بی‌ثباتی از ناحیه سابقه عاطفی و یه بی‌ثباتی از ناحیه علامت عاطفی برای روان زن درست شده! برای اینکه خانوم از شر این افکار راحت بشه باید منابع فشار بر روان خودشو از بین ببره! 🌸 ادامه متن در پست بعدی 👇👇👇
🌸 1-یکی از منابع فشار اینه که وقتی شوهرش داره نگاه می کنه الزاماً به معنای «علامت عاطفی» نیست! اینکه دائم فکر کنه شوهر با این نگاه، علامت عاطفی میده، فشار بیشتر میشه و اونو به سمت بی‌اعتمادی و سردی می‌کشه! حالا چون اینا تو دوران عقد و دوران «شور عاطفی» هستن! معمولاً مرد تو این دوران به اقتضای همین شور خیلی عاطفه میده، خب ازاین‌جهت جبران میشه! ولی خود خانوم هم باید به خودش کمک کنه. چطوری؟ اول باید بدونه که اون حالت بی‌ثباتی روانی باعث میشه از این رفتارا علامت عاطفی برداشت کنه! 🌸 علاوه بر این باید بدونه نگاه‌کردن مرد تا وقتی به سطح «ولگردی عاطفی» نرسیده، نمی‌تونه نشانه محبت باشه! بله بعضیا هستن از نظر روانی بیمارن و «ولگردی عاطفی» دارن، چشم همه‌جا کار می کنه، به هرکسی نگاه می کنه، اصلاً انگار هر کسیو می بینه، دلش می‌خواد یه جواریی امتحانش کنه! اما این مرد که‌این‌طور نیست، پس نگاه‌کردن نمی‌تونه نشونه محبت باشه. 🌸 2-دومین منبع فشار اینه که خانوم یه کاری کنه که شوهرش مجبور به یه کارایی بشه! قبلاً گفتم یکی از خصوصیات این افکار اینه، آدم‌رو به سمت کنترل می بره! همین که کنترل کرد دو اتفاق می‌افته: وقتی داره شوهرشو کنترل می کنه که چطور نگاه می کنه، به کجا نگاه می کنه، چه حرفی می‌زنه و ... معنیش اینه که داره افکارشو پیگیری می کنه، دنبالش میره، نسبت به افکارش واکنش نشون میده. همه اینا باعث تشدید اون افکار میشن! چون همین که پی گیری کنه، دنبالش بره، سوء ظنش، حس بی اعتمادیش بیشتر میشه! خب همین یه منبع فشار دیگه است. 🌸 اتفاق دومی که تو کنترل می‌افته اینه که الان شوهرش تو مرحله شور عاطفیه! دو روز دیگه از کنترل خسته میشه، برای فرار از حالت کنترل دست به یه کارایی می‌زنه! حالا نمیگم کار اشتباهی می کنه ولی لااقل توجهش به خانومش کمتر میشه! پس رفتار درست اینه که این منابع فشار رو از خودش دور کنه و کاری نکنه شوهرش یه جور دیگه بهش فشار روانی بیاره! 📝 نویسنده: حجت ‌الاسلام محمد عمرانی کانال خانواده مهربان https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8 🌐 وب سایت خانواده مهربان Khanevadeh-man.ir
💙 راهی جز جدایی نیست! 🌸 چند ماهیه با هم ازدواج کردیم! ولی دیگه خسته شدم. مدام شوهرم به‌خاطر خانوادش به من گیر میده، باهام بحث می کنه. کافیه یه چیزی از دهن من در بیاد که مادرت فلان چیزو گفته، همین واسش بسه، کلی با من بحث می کنه! دم به دقیقه منو کنترل می کنه میگه: «زنگ زدی با مادرم صحبت کنی» «سراغی ازشون گرفتی» «اونا بزرگ‌ترن، باید احترامشون رو داشته باشی، حالا اگه نمی تونی بری لااقل یه زنگ بزن و...» هر روز کارش همینه، مدام کنترل می کنه که چیکار کردم «آیا سراغی ازشون گرفتم؟» 🌸 خیلی هم مطیع خانوادشه حرف‌های خانوادش روش خیلی تأثیر میذاره. هر چی اونا بگن، اینم بله قربان گوی اوناست. اصلاً مهم نیست حرفی که میزنن به صلاحشه یا نه. وقتی بهش میگم جواب میده: آدم باید از تجربیات بزرگ‌ترها استفاده کنه! بحث سر تجربیات نیست، این دیگه از حد گذرونده، هیچ اراده‌ای از خودش نداره. 🌸 بدتر از این وقتی می‌خوام برم خونه مادرم یه سری بهشون بزنم، مادرش کنترلم می کنه! «کجا می‌خوای بری؟» «کی میای، زودتر بیا، فلان ساعت شوهرت میاد» «حواست به ساعت باشه، شوهرت بیاد خونه تنهاس» «داری میری اونجا غذا آماده کردی؟» دیگه اعصابم از این رفتاراشون بهم ریخته، فقط به جدایی فکر می‌کنم! احساس می‌کنم تنها راه همینه! چند ایراد در مرد باعث شده زن به این حس برسه که باید حتماً این چند نکته برطرف بشه! 🌸 1- همین که مداوم بابت خانوادش با همسرش بحث می کنه! بحث مداوم باعث میشه روان زن ناآرام بشه! حالت روان زن به این شکله که هروقت می‌خواد یه حرفی بزنه با خودش میگه «این دوباره شروع می کنه گیردادن و بحث کردن که چرا این‌طور شد، چرا اینو گفتی، و چرا ...» یعنی خانوم اگه بخواد هر حرفی بزنه که احساس کنه یه ذره به مذاق شوهرش خوش نمیاد، این‌طور احساسی بهش دس میده «نکنه دوباره شروع کنه به گیر دادن ...» بابت همین احساس امنیت نمی کنه! 🌸 2-مرد مهارت کافی رو واسه برخورد با خانومش نداره! یعنی نمی‌دونه وقتی میاد میگه «مادرت اینو گفته» تحلیل مسئله و رفتار واسه یه زن کاملاً با مرد متفاوته. فرض کن: مادرش اومده خونشون، گفته فلان جا کثیفه، یا اصلاً چیزی نگفته خودش رفته یه جایی رو تمیز کرده؛ تو این حالت زن تأثیر این رفتارو تو خودش نگاه می کنه ولی مرد نتیجه و تأثیر کلی رفتارو می بینه. مرد با خودش میگه: مادرم می‌خواسته خونه رو تمیز کنه دیگه. ولی زن به تأثیر این موضوع نگاه می کنه و میگه: این حرفش یا کارش یعنی تو بی‌عرضه و یا شلخته‌ای. 🌸 یا اصلاً مادرشوهر در مورد خانواده مادرزن گلایه می کنه. مرد نتیجه و تأثیر خود رفتارو می بینه و میگه: مادرم نیتش خیر بوده می‌خواسته خانواده‌ها بیشتر باهم رفت‌وآمد داشته باشن. ولی زن تأثیر رفتارو تو خودش می بینه؛ «آره اون داشت منو توبیخ می‌کرد، منم باید دفاع می‌کردم ...» این مرد این مهارتو نداره که چطور زنشو آروم کنه، فوراً دفاع می کنه و اصلاً در نظر نمی گیره که رفتار خانوادش یه تأثیر واقعی داره و یه تأثیر روی زن. به‌خاطر همین زن شاکی میشه که همش از خانوادش دفاع می کنه 🌸 3- مدام مادرشوهر مثل بچه‌ها کنترلش می‌کرده! حالا مادرش همون رفتارو با عروس خودش داره همین باعث شده مرد به‌اندازه کافی بزرگ نشه! همین واسه یه زن درد آوره که نتونه به مردش به‌عنوان تکیه‌گاه تکیه کنه! چرا؟ چون زن احساس حریمی در سایه شوهر ندارد! به‌خاطر همین شکایت می کنه: خیلی از حرف‌های خانوادش تأثیر می گیره! هرچند خود تأثیر گرفتن هم واسه زن مهمه ولی مهم‌تر اینه که مردش تکیه‌گاه خوبی نیست. 🌸 4-نتیجه سه حالت قبل (بحث مداوم، توجه نکردن مرد به نیازهای زن، نبود حالت تکیه گاهی) اینه که روان زن حالت پرشدگی بهش دست میده و یکی از راه‌ها تو این حالت اینه که دوس داره از فضای خونه بره بیرون! یعنی خونه خودش پاسخ‌گوش نیست! خب یکی ازحالتاش اینه که میره خونه پدر و مادر خودش! رفتن خونه پدر و مادر یه جور راه فراره که اینم به‌واسطه مادرشوهر داره کنترل میشه! 🌸 همه اینا باعث میشه زن فقط به جدایی فکر کنه! چون روان ناآرام، نیازهای بی‌پاسخ، مرد غیر مقتدر، زندانی واسش درست می کنه که هیچ راه فراری از اون نداره! 📝 نویسنده: حجت ‌الاسلام محمد عمرانی کانال خانواده مهربان https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8 🌐 وب سایت خانواده مهربان Khanevadeh-man.ir
💙 خواهر‌شوهر 🌸 به‌شدت از دستش ناراحتم! هر چی دلش می‌خواد میگه! به شوهرم پیام داده بود، خودت تنها بیا، می‌خوام یه چیزایی بهت بگم شوهرم قبول نکرد بهش گفت: تو بیا اونم قبول نکرد! حالا همینو دست گرفته و ناراحت شده، هروقت میریم خونه پدرشوهرم، اونم میره تو اتاق. شوهرم از دستش ناراحته که چرا این کارو می کنه ولی من نگرانم که بخواد همسرمو نسبت بهم بد بین کنه! 🌸 خودم رفتم باهاش صحبت کردم، کلی باهاش حرف زدم، احترامش گذاشتم ولی باز حرفای خودشو تکرار کرد و حرفایی زد که اذیت شدم! ولی بااین‌وجود احترام خانواده شوهرمو دارم! حرف‌زدن این خانوم تلاشی واسه بازیابی یکی از وظایف مرده! در واقع خانوم قبل اینکه از حرفای خواهرشوهرش اذیت بشه، از نبود سایه «حریم» شوهرش رنج می‌بره! 🌸 خانوم باید حس کنه در «حریم» شوهرش قرار داره و اگه حرفی، حدیثی چیزی هم هست از این حریم بگذره. تو این ماجرا خانوم از شوهرش «حریم ضعیف» رو برداشت می کنه! تو مرحله اول مرد دعوت خواهرشو قبول نمی کنه و میگه تو بیا، یه حریمی ترسیم میشه! اما در مرحله دوم این اتفاق می‌افته؛ خواهرش از ناراحتی میره تو اتاق ولی شوهر نه ‌تنها بابت رفتار قبلی به خواهرش ابراز ناراحتی نکرده، در مقابل اینم انفعال نشون داده! 🌸 این حرکت تضعیف می کنه اون حریمی که تا الان ترسیم شده! لزوماً واسه این کار، نیاز نیست مرد رفتار تندی با خواهرش داشته باشه! در این مواقع شوهر باید از طرف خودش نه از طرف خانومش، به خواهرش «ابراز ناراحتی» کنه! نه رفتار تند فقط «ابراز ناراحتی». پس اولاً «ابراز ناراحتی» نکرده ثانیاً تو مرحله دوم انفعال نشون داده و باعث تضعیف حریم شده. 🌸 اینجا زن به‌جای حس «حریم» حس نگرانی بهش دست میده! نگرانی از اینکه «اونو نسبت به من بدبین کنه» زن واسه جبران این دو ضعف خودش اقدام کرده و رفته با خواهرشوهرش حرف زده! پس از دو طرف روان زن داره ضربه می خوره؛ یکی نبود حس «حریم» یکی نگرانی برخاسته از ضعف حریم. 📝 نویسنده: حجت ‌الاسلام محمد عمرانی کانال خانواده مهربان https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8 🌐 وب سایت خانواده مهربان Khanevadeh-man.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💙 پا پس نمی‌کشم! 🌸 گوشیم زنگ خورد! شمارش واسم آشنا نبود گوشی رو برداشتم یه خانومی بود با عصبانیت شروع کرد حرف‌زدن! از صداش مشخص بود انگار یکم ترسیده ولی با صدای بلند گفت: از زندگیم برو بیرون! هر چی به دهنم اومد بهش گفتم! «صدا تو بیار پایین، حالا می‌بینی اصلاً پا پس نمی‌کشم! تو و بچه‌ها تو از زندگی خودم و شوهرم میندازم بیرون» بیشتر اعصابش بهم ریخت و با حالت گریه گوشی رو قطع کرد. 🌸 چند سالیه با شوهرش آشنا شدم! خیلی دوستم داره و همه‌جوره از لحاظ مالی بهم می‌رسه! هرچند وقت یه بار تو مناسبت‌های مختلف واسم طلا میخره! از اون موقع تا حالا کلی واسم طلا خریده. خودش یه بار می‌گفت: «اصلاً همسرمو دوست ندارم! از اولش هم ازش خوشم نمیومد، ازدواجم از سر اجبار بوده! الان که دیدمت تازه عشقو درک کردم» مدتیه با هم عقد موقتیم و کاملاً معلومه منو دوست داره و از عهده همه حرفاش بر اومده! منم خیلی دوسش دارم، می‌خوایم ازدواج موقت‌مون رو تبدیل به عقد دائم کنیم! 🌸 معمولاً تو این‌جور موقعیت‌ها میگن: آدمی که به زن و بچه خودش متعهد نیست، نمیشه بهش اعتماد کرد! واقعاً حرف درستیه! ولی چرا این‌طوره؟ امروز به این بهانه که عشق واقعی پیدا کرده، شروع می کنه کلی داستان‌سرایی می کنه «ازدواج من اجباری بوده! اصلاً توجهی به نیازهای من نداره! از نظر جنسی تأمینم نمی کنه و ...» همین که توانایی مالی داره ولی واسه خانوادش خرج نمی کنه! همین که می‌‎تونه ابراز محبت کنه و یکی رو با حرفای خودش مجذوب کنه ولی این‌جور حرفارو خرج خانوادش نمی کنه! اینا نشونه روان آسیب‌دیده است که فعلاً هر جور شده می‌خواد با یکی دیگه تأمینش کنه! 🌸 وقتی مردی توانایی مالی و ابراز محبت داره ولی از خانوادش دریغ می کنه یا لااقل بخش بزرگی از اون رو جای دیگه خرج می کنه یعنی یه جواریی حالت زدگی و «پرشدگی روانی» یا حالت تلافی از گذشته داره! فرض کنیم وارد زندگی هم بشن زن و بچه‌هاش رو کنار بذاره، کافیه خانوم یه روز شرایطشو نداشته باشه یا حالش یه ذره بد باشه درخواست مردشو رد کنه! اون حالت زدگی یا تلافی از بین که نمیره، همیشه با اون مرده هست، همون حالتو روی این خانوم هم پیاده می کنه و می‌گرده جای دیگه! 🌸 بالاخره زندگی بالا و پایین داره و چون این حالت زدگی و تلافی واسه مرد پیش اومده، با کوچک‌ترین بالا و پایینی و ناراحتی زن دوم، این حالت روانی مرد مجبورش می کنه نگاهش بره جای دیگه! پس اینکه میگن «دست بالای دست بسیاره» «مردی که تعهد نداره، به درد زندگی دوباره نمی خوره» و ... صرف یه حرف نیست، یه حالت واقعیه! 📝 نویسنده: حجت ‌الاسلام محمد عمرانی کانال خانواده مهربان https://eitaa.com/joinchat/1536032822C28d95a00c8 🌐 وب سایت خانواده مهربان Khanevadeh-man.ir