eitaa logo
خانواده جامع
1.5هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.8هزار ویدیو
122 فایل
محتوای کانال👇 👨‍👩‍👧‍👧خانواده و ارتباط موثر 🏓خانواده و تندرستی ⚙️خانواده و خودکفایی ☀️خانواده و مهدویت 🍯خانواده و سلامتی 🌷خانواده و یادشهدا 📚خانواده و سرگرمی 💠مدیر: @sarbaze_1 💠ادمین تبادل: @Sobhany2
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 گاهی در زندگیِ زن و شوهری حال نداریم. و انگیزه‌ای برای تحرّک و تلاش وجود ندارد. 💠 یکی‌از مهارتهایی که می‌تواند فضای بی‌روح خانه را دهد شنیدن یا دیدن چیزی است که نقش آن ایجاد و زدن است. 💠 لذا گاهی در فضای خانه، پخش صدای زیبا و ملایم ، مناجات، روضه‌ای یا کلیپی زیبا از و یا سخنان کوتاه ، جرّقه‌ای می‌شود تا فضای سرد خانه را گرم و با انگیزه کند. 💠 اتصال همسران به عامل ازدیاد و گرمابخش زندگی خواهد شد.               ┏━━━━🍃🍂━━━━━━━━┓ 🆔 @farhangiekhanevadeh ┗━━━━🍂🍃━━━━━━━━┛
YEKNET.IR - shoor 2 - 98.09.21 - narimani.mp3
6.99M
🌷 احساسی 🍃رفیق روزهای تنهاییم یه شهید گمنامه 🍃رفیقی که تو ناخوشی ها دلخوشی دنیامه 🎤 👌فوق زیبا ┏━━━━🍃🍂━━━━━━━━┓ 🆔 @farhangiekhanevadeh ┗━━━━🍂🍃━━━━━━━━┛
به احترامت  تمام قد می ایستم !   : تواضع و فروتنی عباس باور نکردنی بود. همیشه عادت داشت، وقتی من وارد اتاق می شدم، بلند می‏شد و به قامت می‏ایستاد. یک روز وقتی وارد شدم روی زانوانش ایستاد. ترسیدم، گفتم: عباس چیزی شده، پاهایت چطورند؟ خندید و گفت: «نه شما بد عادت شده ‏اید؟ من همیشه جلوی تو بلند می‏شوم. امروز خسته‏ ام. به زانو ایستادم». می‏دانستم اگر سالم بود بلند می‏شد و می‏ ایستاد. اصرار کردم که بگوید چه ناراحتی دارد. بعد از اصرار زیاد من گفت: «چند روزی بود که پاهایم را از پوتین در نیاورده بودم. انگشتان پاهایم پوسیده است و به شدت آسیب دیده اند. نمی‏توانم روی پاهایم بایستم.»  عباس با همان حال، صبح روز بعد به منطقه جنگی رفت. ┏━━━━🍃🍂━━━━━━━━┓ 🆔 @farhangiekhanevadeh ┗━━━━🍂🍃━━━━━━━━┛
اصلا سخت نمی گرفت : شاید علاقه ‏اش را خیلی به من نمی‏گفت، ولی در عمل خیلی به من توجه می‏کرد. با همین کارهایش غصه دوری از خانواده ‏ام یادم می‏ رفت. حقوق که می‏گرفت، می‏ آمد خانه و تمام پولش را می‏ گذاشت توی کمد من. می‏ گفت: «هر جور خودت دوست داری خرج کن». خرید خانه با من بود. اگر خودش پول لازم داشت می آمد و از من می گرفت. هر وقت هم که دلم برای پدر و مادرم تنگ می شد. آزاد بودم یکی دو هفته بروم اصفهان. اصلاً سخت نمی گرفت. از اصفهان هم که بر می گشتم، می دیدم زندگی خیلی مرتب و تمیز است. لباسهایش را خودش می‏ شست و آشپزخانه را مرتب می‏کرد. ┏━━━━🍃🍂━━━━━━━━┓ 🆔 @farhangiekhanevadeh ┗━━━━🍂🍃━━━━━━━━┛
جنگ در پشت خانه : وقتی به خانه می رسید، گویی جنگ را می گذاشت پشت در و می آمد تو. دیگر یک رزمنده نبود. یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی. با هم خیلی مهربان بودیم و علاقه ای قلبی به هم داشتیم. اغلب اوقات که می رسید خانه، خسته بود و درب و داغان. چرا که مستقیم از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز می گشت. با این حال سعی می کرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستی اش را نسبت به خانه صورت دهد. به محض ورود می پرسید؛ کم و کسری چی دارید؛ مریض که نیستید؛ چیزی نمی خواهید؟ بعد آستین بالا می زد و پا به پای من در آشپزخانه کار می کرد، غذا می پخت. ظرف می شست. حتی لباسهایش را نمی گذاشت من بشویم. می گفت لباسهای کثیف من خیلی سنگین است؛ تو نمی توانی چنگ بزنی. بعضی وقتها فرصت شستن نداشت. زود بر می گشت. با این حال موقع رفتن مرا مدیون می کرد که دست به لباسها نزنم. در کمترین فرصتی که به دست می آورد، ما را می برد گردش. ┏━━━━🍃🍂━━━━━━━━┓ 🆔 @farhangiekhanevadeh ┗━━━━🍂🍃━━━━━━━━┛
💍 خلق خوش و همکاری : با این که تعداد مسئولیت هایی که داشت از حد توانایی های یک آدم خارج بود، ولی در خانه طوری بود که ما کمبودی احساس نمی‏کردیم؛ با آن که من هم کار در مخابرات را آغاز کرده بودم و ایشان هم واقعاً گرفتاری کاری داشت و تربیت سه فرزندمان هم به عهده‏مان بود. وقتی من می گفتم فرصت ندارم، شما بچه را مثلاً دکتر ببر، می برد. من هیچ وقت درگیر مسائل خرید بیرون از خانه، کوپن یا صف نبودم. جالب است بدانید که اکثر مطالعاتش را در این دوران، در همین صفها انجام می داد. تمام خرید خانه به عهده خودش بود و اصلاً لب به گلایه باز نمی کرد. خلق خوشی داشت. از من خیلی خوش خلق تر بود. ┏━━━━🍃🍂━━━━━━━━┓ 🆔 @farhangiekhanevadeh ┗━━━━🍂🍃━━━━━━━━┛
شهیدان مؤمنانی بودند که تا آخرین قطره خون، در دفاع از حق و کشور اسلامی، فداکاری و جانفشانی کردند؛ ما نیز باید راهشان را ادامه و اهدافشان را ارج نهیم. ┏━━━━🍃🍂━━━━━━━━┓ 🆔 @farhangiekhanevadeh ┗━━━━🍂🍃━━━━━━━━┛
1_17285733(1).mp3
4.34M
🔅↭🌺﷽🌺↭🔅        🎶واسه اینکه نکنه یه وقت مثل اسیر یا برده شی هنو خون دارن میدن بچه‌ها تو سوریه تا حس کنی تو حجابت پر از امنیت و مملو آرامشی! ⬅ سید رضا نریمانی 🌸🍃سالروز عفاف و حجاب...🍃🌸 ┏━━━━🍃🍂━━━━━━━━┓ 🆔 @farhangiekhanevadeh ┗━━━━🍂🍃━━━━━━━━┛
وصیتی که در سنگ قبر نوشته شد خواهرم ! شهید مدافع حرم جواد محمدی ┏━━━━🍃🍂━━━━━━━━┓ 🆔 @farhangiekhanevadeh ┗━━━━🍂🍃━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اولین عرفه_بدون سردار دلها😭 به یادسردار شهید حاج قاسم و تمام شهدا از صدر اسلام و امام شهدا ┏━━━━🍃🍂━━━━━━━━┓ 🆔 @farhangiekhanevadeh ┗━━━━🍂🍃━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب اول محرم به یادشهدای مدافع حرم منم باید برم، آره برم سرم بره ┏━━━━🍃🍂━━━━━━━━┓ 🆔 @farhangiekhanevadeh ┗━━━━🍂🍃━━━━━━━━┛
💧 معجزه اشک بعد از 16 سال جنازه شهید محمدرضا شفیعی را آوردند. خودم توی گلزار شهدای قم دفنش کردم. عملیات کربلای 4 با بدن مجروح اسیر شد. برده بودنش بیمارستان بغداد. همونجا شهید شده بود، با لب تشنه. بعد از این همه سال هنوز سالم بود. سر، صورت و محاسن از همه جا تازه تر. یاد شبهای جبهه گردان تخریب افتادم. بلند میشد لامپ سنگر رو شل میکرد همه جا که تاریک میشد شروع میکرد به خوندن: «حسینم وا حسینا.» میشد بانی روضه امام حسین (ع). آخر مجلس هم که همه اشکاشون رو با چفیه پاک میکردند محمدرضا اشکاشو میمالید به صورتش. دلیل تازگی صورت و محاسنش بعد از 16 سال همین بود اثر اشک امام حسین(ع). 📚 راوی: حاج حسین کاجی از گردان تخریب لشکر 17 علی ابن ابی طالب(ع) ⁦◻️⁩از کانال آیینه ی جان ┏━━━━🍃🍂━━━━━━━━┓ 🆔 @farhangiekhanevadeh ┗━━━━🍂🍃━━━━━━━━┛