eitaa logo
ماهنامه خانواده مبلغان
1.1هزار دنبال‌کننده
890 عکس
382 ویدیو
225 فایل
ماهنامه اطلاع رسانی، علمی و آموزشی خانوادۀ مبلّغان (ویژه همسران و فرزندان طلاب و مبلغان) صاحب امتیاز: مرکز پژوهشهای تبلیغی مجتمع آموزشی پژوهشی تبلیغ - حوزه علمیه قم
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️همسر یک مبلّغ و راز لبخند شهید همسر من طلبه است، نکته‌ی جالب این‌که ایشان تبلیغ نمی‌رفت و اصلاً دوست نداشت. خیلی تشویقش کردم و بحمدالله تبلیغ را شروع کرد. خیلی سعی می‌کردم مطالب را برایشان آماده کنم تا دلگرم شده و سختی نکشد. مثلاً 10 جلسه احکام برایش آماده می‌کردم، ۱۰جلسه منبر، 10 جلسه روضه و مداحی. البته اوایل کمی اختلاف‌سلیقه هم داشتیم! چون من خانم هستم، چیزهای احساسی را بیشتر می‌پسندیدم و ایشان چون آقا بود و منطقی‌تر، گاهی به من می‌گفت: «این‌ها چیست که برای من آوردی؟!» اما بالأخره به لطف خدا آرام‌آرام راه افتاد. و من بیشتر تشویقش می‌کردم، کمکش می‌کردم و الآن خودش خیلی راحت و با اشتیاق تبلیغ می‌رود و هنوز هم باهم تبادل داریم. ایشان خیلی من را قبول دارند و در کارها باهم مشورت می‌کنیم. هر بار متن سخنرانی و تبلیغ خود را به ایشان نشان می‌دهم و او هم برایم متن، شعر خوب یا کتاب مناسب پیداکرده و به من مشاوره می‌دهد. 🔻🔻🔻🔻🔻
🔻تلخ و شیرین پسر من پنج سالش بود که پدرش به‌تنهایی تبلیغ می‌رفت. و هر وقت هم که می‌رفت، بچه مریض می‌شد یا مثلاً مضطرب و نگران بود. همسرم اکثر اوقات جاهای خطرناک مثل مناطق مرزی و نظامی را برای تبلیغ انتخاب می‌کرد، این بچه هم متوجه بود. چون خانواده و خواهرانش زنگ می‌زدند و می‌گفتند که: «زن داداش! چرا می‌گذاری برادرم جاهای خطرناک برود؟!» من می‌گفتم: «خودش دوست دارد! وظیفه‌اش است. حالا اگر ایشان آنجا نرود، بالأخره یکی دیگر باید برود. چه فرقی می‌کند؟! مگر خونشان قرمزتر از خون بقیه است؟!...» خلاصه پسرم متوجه می‌شد که پدرش جاهای خطرناکی می‌رود و اصلاً انگار نگران می‌شد. مدام پیش می‌آمد که خیلی بی‌تابی می‌کرد و می‌گفت: «مامان! من خیلی می‌ترسم. اصلاً احساس می‌کنم بابا که نیست، خانه امن نیست...» و خلاصه با این اضطراب و ناراحتی می‌خوابید. همان روزها، ایام محرم بود. یک روز منزل یکی از دوستان که خیلی شهدایی است و در خانه‌اش پر از عکس شهداست مهمان بودیم. متوجه شدم که یک عکس خیلی زیبا و خندان از شهید «عبدالصالح زارع» اهل مازندران که مدافع حرم و شهید خان طومان سوریه بود، روی دیوار نصب است. پسرم آن را دید و بااینکه کوچک بود گفت: «این عکس چقدر قشنگ است... انگار این عمو با من حرف می‌زند!» چند بار دیگر هم تکرار کرد، که دوستم عکس را آورد و گفت: «می‌خواهی عکس را به تو بدهم؟!» پسرم گفت: «بله!» آمدیم منزل و عکس را به دیوار زد. آن شب موقع خواب گفت: «مادر! احساس می‌کنم یکی بالای سرم هست و مراقب من است. حالا دیگر یکی کنارمان هست و مواظبمان هست.» و بچه هم خیلی با آرامش خوابید. آن موقع چهار پنج سالش بود و خیلی هم با این شهید عزیز انس گرفت. 🔻شهیدان زنده‌اند! الآن ده یازده‌ساله شده. خیلی جالب است! مثلاً هنوز هم گاهی، وقتی کتابی از جایی به دستش می‌رسد، مال همین شهید «عبدالصالح زارع» است؛ یا مثلاً گلزار شهدا که می رویم، یک‌لحظه متوجه می‌شود کنار مزار شهید ایستاده است. خودش به شوخی می‌گوید: «مادر این شهید چرا مرا رها نمی‌کند؟!» مثلاً گاهی که کسی، عکس پوستر یا پیکسل برایش می‌فرستد، با تعجّب می‌بینیم که پشتش عکس همین شهید است! خیلی اتفاقات این مدلی افتاده و گاهی واقعاً حس می‌کنم که این معنای همان آیه نورانی قرآن کریم است که می‌فرماید:«وَ لا تَحسَبَنَّ الّذِینَ قُتِلوا فِی سَبیلِ اللهِ أَموَاتاً بَل أَحیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ؛ و هرگز گمان نکن آنان که درراه خدا کشته شدند مرده‌اند، بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.» ✍️فاطمه قمری، دانش‌آموخته سطح3 مطالعات اسلامی زنان جامعه الزهراء(س) 🔖برگرفته از شماره پنجم ماهنامه خانواده مبلغان 📥«شما نیز می‌توانید تجربه‌ها و خاطرات تبلیغی خود را با ماهنامه خانواده مبلغان در میان بگذارید.» 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 با جوابش همه زدن زیر گریه ▫️گفتن: بابات کجاست؟ ▪️ گفت: مفقودالاثره . 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan
تربیت با مادر است؛ مادر می‌تواند فرزندان را به بهترین وجهی تربیت کند. تربیت فرزند به وسیله‌ی مادر، مثل تربیت در کلاس درس نیست؛ با رفتار است، با گفتار است، با عاطفه است، با نوازش است، با لالائی خواندن است؛ با زندگی کردن است. مادران با زندگی کردن، فرزند تربیت می‌کنند. هرچه زن صالح‌تر، عاقل‌تر و هوشمندتر باشد، این تربیت بهتر خواهد شد. 🎙بیانات رهبرمعظم انقلاب(حفظه الله) مورخ 1392/2/11. 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan
حاج آقای مشکل‌گشا 1-خانواده مبلغان5.pdf
6.53M
شروع ارتباط من با خانوم نادری هم به این شکل بود که تصمیم گرفتم به نیت فرج امام زمان(عج) شله‌زرد درست کنم، عصر بود صداشونو که از توی حیاط شنیدم دیدم موقعیت مناسبی هست برا ی بردن شله‌زرد و ارتباط گرفتن. بعد از چند دقیقه معطلی پشت در، خانم نادری خودشون در رو باز کردن، بعد از حال و احوال‌پرسی کاسه‌ی شله‌زرد با تزیین دارچین «اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج» بهشون دادم و تقریباً بعد از سه روز ... ✍️محمدحسن شهبازی- دانش آموخته سطح2 تخصصی تبلیغ 🔖برگرفته از شماره پنجم ماهنامه خانواده مبلغان 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan
💠 همیشه نیمه خالی لیوان را نبین 🌿برای نجات از ناامیدی باید بکوشیم روح بدبینی یا منفی‌نگری را از زندگی حذف کنیم. 🔶 ندیدن نیمه پر لیوان زندگی، باعث سرایت یک نوع بدبینی و سوءظن و در نهایت غلبه روح ناامیدی در زندگی می‌شود. کم نیستند خانواده‌هایی که امکانات و دارایی‌های مختلفی دارند، ولی بااین‌وجود شاهد هستیم همسر آن خانواده یا یکی از اعضای آن به افسردگی خاصی مبتلا شده‌ است. وقتی ریشه آن را بررسی می‌کنیم، متوجه می‌شویم که این افراد بیشتر نیمه خالی لیوان و کمبودهای زندگی را مشاهده می‌کنند و همین موضوع باعث شده است که آنها نگاه زیبابینی خود را نسبت به زندگی از دست بدهند و تصور تاریک و سیاهی را در پیش روی خود مشاهده کنند. 🔷 راه درمان از منظر قرآن با درنگ و تأمل در آیات الهی به‌خوبی می‌توان راهکاری فوق‌العاده‌ برای نجات از این مسئله پیدا کرد. قرآن کریم در این خصوص، تکنیک یادآوری نعمت‌ها را ارائه داده است: «فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛ «پس انواع نعمت‌های خدا را به یاد آورید. شاید که رستگار شوید». لینک مطلب: https://btid.org/fa/news/237743 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan
؟ با مطالعه محتوای ماهنامه، پاسخ سؤالات مطرح شده را به صورت یک عدد5رقمی طبق نمونه(14312- شماره 5) به همراه نام نام خانوادگی، به آیدی @esfahani_ess ارسال بفرمایید. 📌به افرادی که پاسخ صحیح داده باشند، هدایایی به قید قرعه اهداء خواهد شد. 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️انرژی منفی که از خانم های بی حجاب ارسال میشه و انرژی های منفی که دریافت می کنند که موجب افسردگی و حال بد درونی میشه 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan
🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan
! ۱۸ ساله بودم با سری پرشور و دلی پر عشق… دست تقدیر رخت عروسی برایم می‌دوخت، ولی با یک آرزوی بزرگ، دامن دنباله‌دار و تاج و تور… را تاخت زدم با رخت اِحرام؛ عمره به‌جای جشن عروسی،!! ارزشش را داشت. از کودکی سودای زیارت در سر داشتم. چند سالی بود که تب زیارت مدینة‌النبی به جانم افتاده بود، آرزو داشتم قبل از ۱۸ سالگی، به شوق تصور کوچه‌ بنی‌هاشم، سنگ‌های سفید حوالی حرم پیامبر را پابرهنه قدم بزنم،! می‌خواستم از بانوی 18 ساله مدینه تصور عینی‌تری داشته باشم. ماه مبارک بود، در اوج ناباوری بلیت هواپیما✈️ را دادن دستم؛ به چشم برهم زدنی پرواز کردم سمت آرزوهایم… 🌹وقتی رسیدم همه‌چیز برایم رنگ و معنای تازه داشت. 🔻روز دوم بعد از احرام و طواف و…. تشنه و گرسنه، زبان روزه، زیر تیغ آفتاب مهرماه، دست تقدیر کشاندمان بالای کوهی حوالی مکه… حرف از وفات بانویی بود که می‌گفتند در کنار مزارش، دعا مستجاب است؛ اول زن مسلمان، ام‌المؤمنین، عزیز دل پیامبر(ص)، انیس و مونس روزهای وحشتناک شعب ابی‌طالب، حامی دین نبی، مادر سیدة النساء العالمین… از آن بالا قبرستانی نشانمان دادند و گفتند: اینجا مزار شریف خانم خدیجه کبری(س) است. روی تخته‌سنگی نشسته و خیره شدم به آسمان… انگار صدای روحانی کاروان درجانم نقشی تازه می‌زد: 🎙خدیجه(س)، زنی بود که به فرموده‌ی پیامبراکرم(ص) یکی از چهار زن برگزیده‌ی عالم است. زاده‌ی خاندان شریفی از قبیله قریش، که در دوران جاهلیت به دلیل پاک‌دامنی و خوش‌خلقی به طاهره شهرت داشت. وی را به خاطر یتیم‌نوازی‌ها و بخشندگی‌هایشان، ام‌الایتام هم می‌خواندند. خانه‌اش دو نشانه داشت؛ یکی قبه‌ی سبزی که روی بامش بود و یکی ازدحام درب خانه‌اش به خاطر سخاوت و عطوفت بیکرانش، که از او ملیکةُ العرب ساخت… . حرف‌های حاج‌آقا شیرین بود! 😊 از خوش‌سیمایی‌اش می‌گفت: 🎙امام حسن(ع) که به زیباترین در میان اهل‌بیت(ع) مشهور است فرمودند: من شبیه‌ترین افراد به جده‌ام حضرت خدیجه‌ام. اشک میان چشمان همه حلقه زد، وقتی از ساعت وصلت علی(ع) و فاطمه(س) گفت: پیامبر(ص) در آستانه‌ی عقد دو عزیز دلش گریست و فرمود: «کجاست بانویی چون خدیجه، که وقتی مردم رسالتم را انکار کردند او تصدیق کرد؛ برای رونق دین خدا، یاری‌ام داد و با داروندارش به پیشرفت اسلام کمک کرد؛ از جانب خدا مأمور شدم او را به مأوایی در جنت جاوید مژده دهم که در نگرانی و ناراحتی نباشد.» ⏳با صحبت‌های مبلغ کاروان، شخصیت این بانو برایش روشن و روشن‌تر می‌شد؛ عشق بانو با نبی مکرم اسلام(ص) درس بزرگی بود، تا سرلوحه‌ی زندگی تازه‌عروس باشد. 🎙حاج‌آقا از طریقه‌ی آشنایی‌شان می‌گفت: خدیجه_س) زن بزرگی بود و خیلی‌ها سودای ازدواج با او را در سر داشتند. ولی او دلباخته صداقت، امانت‌داری و پاکی محمد(ص) بود. امینش که با محمد(ص) در سفرهای تجاری هم‌سفر و همراه بود، خیلی از کمالات او گفته بود. یکی از علمای یهود هم بعد از مجلسی که در آن این جوان قریشی را دیده بود، نزد خدیجه(س) آمده و برایش گفته بود؛ طبق آنچه در تواریخ و کتب یهود آمده، این جوان خوش‌سیما، قطعاً پیامبر بعدی خواهد بود. خدیجه(س) تصمیم خود را گرفت؛ عده‌ای را واسطه کرد و محمدامین(ص) را از این دلدادگی آگاه ساخت. محمد(ص) با کمال میل پذیرفت و ازدواجی خاص و متفاوت سر گرفت که در نوع خود، بی‌نظیر بود. صدای سخنران کم‌رنگ و کم‌رنگ‌تر می‌شد؛ ✅جواب بسیاری از سؤال‌های پس ذهنم را در زندگی این دو زوج خوشبخت پیدا می‌کردم. با خود می‌اندیشیدم؛ 💬 چقدر این روزها برای جوانان اختلاف طبقاتی مطرح است… 💬 چقدر برای دخترها سطح مالی و درآمد پسر پررنگ‌تر از صداقت و شرافتش جلوه می‌کند… 💬 چقدر سخت پیش می‌آید که جوانان ‌ما دل ببازند به زیبایی‌های باطنی و خلق نیکو نه آرایش ظاهری… 💬 چه نایاب است دلدادگی‌هایی که از نازپرورده‌ای چون خدیجه، با آن جلال و شوکتش، عاشقی ساخت؛ که در محنت شعب ابی‌طالب پا‌به‌پای همسر عزیزتر از جانش تاآخرین‌نفس ایستادگی کرد و نهایتاً فدایی‌اش شد… ♻️با زبان روزه و چشمان نمناک، از همان بالای کوه با دلم عهد‌ بستم تا چراغی که عشق خدیجه کبری(س) در دلم روشن کرده را تا ابد، روشن نگه‌دارم… به لطف محمد و آل محمد… ✍️رها سلمانیان 🔖برگرفته از شماره پنجم ماهنامه خانواده مبلغان 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan