eitaa logo
🌷خانه ی سبزآبی🌷
2.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
1 فایل
آیدی فقط جهت سفارش تبلیغات/ تبادل نداریم/ مزاحم مسدود خواهد شد @Raha_1975
مشاهده در ایتا
دانلود
✡ فتنه های پزشکی یهودی ✡ ⚡️از مهمترین فتنه های پزشکی غربی است. این کار با توصیه های به ظاهر علمی انجام می‌شود که برخی از آنها عبارتند از: 1⃣ 🥦 توصیه به گیاه‌خواری و خام خواری به خصوص خام‌گیاه‌خواری. نخوردن گوشت باعث فساد عقل، بد اخلاقی و از بین رفتن قوه غضب می‌شود. کسی که غضب بِجا نداشته باشد یک‌انسان ختثی و بی خاصیت است. 2⃣ 🐔🐟 توصیه شدید به گوشت سرد یعنی مرغ و ماهی 3⃣ 🍾توصیه به حذف کامل روغن. در صورتی که روغن زیتون باعث خوش اخلاقی می شود، روغن حیوانی غذای قلب است و این روغن های پالمی نفتی محصول صنایع غربی عامل بیماری هستند نه روغن های طیب 4⃣ 🍥 تاکید بر مصرف روغن های غیر جامد. در صورتیکه جامد و مایع بودن روغن مهم نیست بلکه سرد و صنعتی بودن آن باعث گرفتگی عروق می شود.... 5⃣ منع خوردن چیزهای گرم و تر مثل چربی لبنیات🥛 6⃣ جلوگیری از حجامت❣ 7⃣ توصیه به خون دادن که کاری غیر علمی است و تمام صفات را منتقل میکند🧣 8⃣ تولید غذا های حرام یا شبهه‌ناک؛ ، سراغ تغییر ژنتیکی مواد رفته و مواد تراریخته تولید کردند یا از گوشت خوک و سایر مشتقات آن در مواد غذایی استفاده می کنند🐷 ⚡️نتیجه: 👈با سرد شدن غذای بویایی دیداری شنیداری و سرد شدن خوراک، قلب و مغز انسان ها سرد می‌شود و معنویات و اخلاق و روحیات نیز به مروز سرد میگردد و باید همت کنیم و به سبک زندگی صحیح بازگردیم👌 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
لازانیا رولی مرغ و قارچ😋 کپی بدون ذکر منبع⛔️ مواد لازم نصف سینه مرغ چرخ شده پیاز 1 عدد متوسط سیر 4 حبه رنده شده نمک و فلفل و زردچوبه و آویشن قارچ 300گرم خرد شده روغن 2 ق س جعفری خردشده 2 ق س شیر 2 لیوان آرد 3 ق غ کره 2 ق س پنیر پیتزا 200گرم آب و کمی نمک راجوش آورده و لازانیای نیمه آماده را داخل آب بگذارید تا نرم شود پیاز را با روغن سرخ کرده و نمک و زردچوبه وادویه لازانیا و سیر را بزنید.مرغ وقارچ را افزوده و خوب تفت دهید جعفری اضافه کرده و مایه گوشتی را کنار بگذارید ورقهای لازانیا را برداشته و مقداری مایه در عرض ورق گذاشته و رول کنید.با یک چاقوی تیز رول را نصف نموده و به صورت عمودی داخل ظرف کنار هم بچینید. کره و آرد را کمی تفت داده نمک وفلفل بزنید و آرام شیر را افزوده و مخلوط کنید تا قوام آید.حالا بریزید روی رولها.ظرف را داخل فر گرم طبقه پایین با دمای maxقراردهید 45 دقیقه بماند.پنیر را روی غذا پاشیده و آب اسپری کنید.دودقیقه دیگر هم در فر بماند کافیست.آویشن هم بپاشید پ ن:موقع پیچیدن رولها خوب با مایه پر نمی شوند وقتی نیم رولها را داخل ظرف چیدید از مایه گوشتی داخلشان فرو کنید 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 📖السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الهادِمُ لِبُنیانِ الشِّرکِ وَالنِّفاقِ... ▫️آمدنت نزدیک است... و صدای قدم هایت لرزه بر جان طاغوت ها انداخته!سلام بر تو و بر روزی که بُت های روزگار یکی یکی به دستان ابراهیمی تو سقوط کنند! ♡ می‌دانم که هستید، حضور گرم و سبزتان را هر لحظه احساس می‌کنم، سایه‌ی امنتان را بر سرم و دعای پربرکتتان را در زندگی‌ام می‌یابم اما ... اما چه کنم این قلب بیقرار را ؟ چه کنم این جان عاشق را ؟ چه کنم این چشمان منتظر را ؟ چه کنم این روح حسرت‌زده را ؟ ... کاش بیایید و یک دل سیر نگاهتان کنم صدای دل انگیزتان را بشنوم و عطر دلنشینتان را ببویم ... پیش از آنکه بمیرم ... 🤲الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌ لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَج 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
20.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 قدرت عجیب زن! 🔺 این حرفا رو به جوون‌ها یاد بدید، بعد بفرستیدشون خونه بخت! 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
آقایون محترم و آقا دامادای عزیز ! یه چیزایی هست مثل اکسیژن که وجودش برای بدن حیاتیه برای خانما شنیدنش اضطراری و واجبه .. مثل جمله ی «دوستت دارم» این جمله به شکلها و روشهای گونان قابل بیان هست .حتما نباید عیناً همینو به زبون بیارید .یه کم ابتکار به خرج بدید, هزاران مدل میتونید ابرازش کنید اگه یه روزی خانومتون بهتون گفت :«منو دوست داشته باش»یا «به من هیچ وقت نمیگی دوستت دارم»دیگه گفتن شما هیچ ارزشی نخواهد داشت! نذارید کار به اونجا برسه ! نگید از ما سنی گذشته نگید روم نمیشه نگید معلومه دیگه ،چیکار باید میکردم که نکردم؟ نگید خودش می‌دونه نگید این لوس بازیا چیه نگید این حرفا مال بچه هاست نگید مگه همه چی رو باید به زبون آورد ؟ نگید.... بشکنید این غرور لعنتی رو هر روز و هر شب بگید «عاشقتم »,«نفس منی» ،..... یادتون نره خانما سمعی هستن.حتما کلام بزنید 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
تلنگر ميگويند كه در زمان موسی خشکسالی پيش آمد. آهوان در دشت، خدمت موسی رسيدند كه ما از تشنگی تلف می شويم و از خداوند متعال در خواست باران كن. موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود. خداوند فرمود: موعد آن نرسيده موسی هم برای آهوان جواب رد آورد. تا اينكه يكی از آهوان داوطلب شد كه برای صحبت و مناجات بالای كوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانيد كه باران می آيد وگرنه اميدی نيست. آهو به بالای كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد. شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال می كنم و توكل می نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست. تا آهو به پائين كوه رسيد باران شروع به باريدن كرد موسي معترض پروردگار شد. خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و اين پاداش توكل او بود. هیچوقت نا امید نشويد... شايد لحظه اخر نتيجه عوض شود، پس مجددا توكل كنيد... 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
توجه کنیم ❤️وقتی برای اولین بار با کسی تماس میگیریم خوب است که قبلش پیام بدهیم و خودمان را معرفی کنیم و بگوئیم امکان تماس گرفتن هست؟ من به شخصه شماره های ناشناس را پاسخ نمیدهم. 💛وقتی با کسی تماس میگیریم و جواب نمیدهد، به او پیام بدهیم، خودمان را معرفی کنیم و بنویسیم در صورت امکان با ما تماس بگیرد. 💚اگر کسی در تلگرام آنلاین است یا در اینستاگرام پُست میگذارد دلیل نمیشود حتماً اگر آن لحظه تماس میگیریم وظیفه دارد پاسخ ما را بدهد و اگر ندهد یعنی «دوستمون نداره!» و « ما را تحقیر کرده و به پشیزی فروخته است»! نه! ممکن است دل و دماغ پاسخ دادن نداشته باشد. همدیگر را درک کنیم. 💙این روزها به دلایل مختلف امکان دارد شماره تماس ما در گوشی دیگران پاک شود، اگر زنگ میزنیم و طرف مقابل ما را نمیشناسد نگوییم: بی معرفت! دیگه ما رو فراموش کردی! نارفیق! دوستای تازه پیدا کردی و ... به جای این حرف ها عذر طرف مقابل را بپذیریم و حرف مان را بزنیم چون هیچ بعید نیست فردا شماره های گوشی خودمان پاک شود. 💜عمر شوخی هایی مثل «اگه گفتی من کی هستم؟!»، « نه! کمی بیشتر فکر کن ببین صدامو نمیشناسی و ...» به سرآمده، مردم اعصاب و حوصله این چیستان ها را ندارند. سلام و علیک کنیم و خودمان را معرفی کنیم. خلاص! ❤️ما از وضعیت کاری، روحی و موقعیت طرف مقابل خبر نداریم، وقتی تماس میگیریم بعد از معرفی خودمان بپرسیم « الان امکان صحبت کردن را دارید یا نه؟» اگر گفت نه!.. درک کنیم و در یک موقعیت مناسب تماس بگیریم. 💛اینکه شماره تلگرام کسی را داریم دلیل نمی شود هر پستی که میپسندیم را برایش ارسال کنیم. 💚در ارسال اخبار بد، تلخ و گزنده هم به شدت صرفه جویی کنیم. دلیلی ندارد حال دیگران را بد کنیم. 💙شب، زمان استراحت اکثر انسان هاست. تماسهای «کاری» مان را در طول روز بگیریم. آن چند دقیقه را به خودمان و دیگران استراحت بدهیم. 💜در تاکسی، اتوبوس، مترو یا جاهای عمومی تلفنی حرف نزنیم، اگر میزنیم داد نزنیم، اگر داد میزنیم فحش ندهیم، اگر فحش میدهیم فحش ناخوشایند و زشت ندهیم و ...! ❤️همه ما به یاد گرفتن محتاج هستیم. همه ما بدون هیچ استثنایی. احسان_محمدی 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
داستانک تا آخر بخونید خیلی جالبه👌 در زمان کریمخان زند مرد سیه چرده و قوی هیکلی در شیراز زندگی میکرد که در میان مردم به سیاه خان شهرت داشت وقتی که کریمخان می خواست بازار وکیل شیراز را بسازد او جزء یکی از بهترین کارگران آن دوران بود در آن زمان چرخ نقاله و وسایل مدرن امروزی برای بالا بردن مصالح ساختمانی به طبقات فوقانی وجود نداشت بنابرین استادان معماری به کارگران تنومند و قوی و با استقامت نیاز داشتند تا مصالح را به دوش بکشند و بالا ببرند وقتی کار ساخت بازار وکیل شروع شد و نوبت به چیدن آجرهای سقف رسید سیاه خان تنها کسی بود که می توانست آجر را به ارتفاع ده متری پرت کند و استاد معمار و ور دستانش آجرها را در هوا می قاپیدند و سقف را تکمیل می کردند روزی کریمخان برای بازدید از پیشرفت کار ، سری به بازار زد و متوجه شد که از هر ده آجری که سیاه خان به بالا پرت میکند شش یا هفت آجر به دست معمار نمی رسید و می افتد و می شکند کریمخان از سیاه پرسید چه شده نکنه نون نخوردی؟؟!! قبلا حتی یک آجر هم به هدر نمی رفت و همه به بالا می رسید! سیاه خان ساکت ماند و چیزی نگفت اما استاد معمار پایین آمد و یواشکی بیخ گوش کریمخان گفت قربان تمام زور و قدرت سیاه خان و دلگرمی او زنش بود چند روزی است که زن سیاه خان قهر کرده و به خانه ی پدرش رفته سیاه خان هم دست و دل کار کردن ندارد اگر چاره ای نیاندیشید کار ساخت بازار یک سال عقب می افتد او تنها کسی است که می تواند آجر را تا ارتفاع ده متری پرت کند کریمخان فورا به خانه پدر زن او رفت و زنش را به خانه آورد بعد فرستاد دنبال سیاه خان و وقتی او به خانه رسید با دیدن همسرش از شدت خوشحالی مثل بچه ها شروع به گریه کرد کریمخان مقدار پول به آنها داد و گفت امروز که گذشت اما فردا می خواهم همان سیاه خان همیشگی باشی این را گفت و زن و شوهر را تنها گذاشت فردا کریمخان مجددا به بازار رفت و دید سیاه خان طوری آجر را به بالا پرت می کند که از سر معمار هم رد می شود بعد رو به همراهان کرد و گفت ببینید عشق چه قدرتی دارد آنکه آجرها را پرت میکرد عشق بود نه سیاه خان آدم برای هرچیزی باید انگیزه داشته باشد 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
ته دیگ گل🌹 متفاوت و شیک لواش را نواری ببریدو به فرم گل رز بپیچید.کف قابلمه نچسب روغن بریزید وگلها را بچینید.2ق ماست و 1تخم مرغ و قدری زعفران ساییده مخلوط کرده وروش بریزید.بعد پلو و دم کنید 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
کودکانی که مرتب هوس چیپس و پفک و نوتلا میکنند کمبود منیزیم دارند! به این کودکان بادام انجیر گردو بادام هندی زیره سبز اسفناج کلم بروکلی برنج قهوه ای خرما شیر کامل و سبزیجات سبز تازه بدهید 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
پیشگویی برای پادشاه نادان روزی پیش گوی پادشاهی به او گفت که در روز و ساعت مشخصی بلای عظیمی برای پادشاه اتفاق خواهد افتاد.  پادشاه از شنیدن این پیش گویی خوشحال شد. چرا که می توانست پیش از وقوع حادثه کاری بکند. پادشاه به سرعت به بهترین معماران کشورش دستور داد هر چه زودتر محکم ترین قلعه را برایش بسازند. معماران بی درنگ بی آن که هیچ سهل انگاری و معطلی نشان بدهند، دست به کار شدند. آنها از مکان های مختلف سنگ های محکم و بزرگ را به آنجا منتقل کردند و روز و شب به ساختن قلعه پرداختند. سرانجام یک روز پیش از روز مقرر قلعه آماده شد. پادشاه از قلعه راضی شد و با خوش قولی و شرافتمندانه به همه معماران جایزه داد. سپس ورزیده ترین نگهبانان خود را در اطراف قلعه گماشت. پادشاه در آستانه روز وقوع حادثه به گفته پیش گو، وارد اتاق سری شد که از همه جا مخفی تر و ایمن تر بود. اما پیش از آن که کمی احساس راحتی کند، متوجه شد که حتی در این اتاق سری هم چند شعاع آفتاب دیده می شود. او فورا به زیر دستان خود دستور داد که هر چه زودتر همه شکاف های این اتاق سری را هم پر کنند تا از ورود حادثه و بلا از این راه ها هم جلوگیری شود. سرانجام پادشاه احساس کرد آسوده خاطر شده است. چرا که گمان کرد خود را کاملا از جهان خارج، حتی از نور و هوایش، جدا کرده است.معلوم است که پادشاه خیلی زود در اتاق بدون هوا خفه شد و مرد. پیش گویی منجم پادشاه به حقیقت پیوسته بود و سرنوشت شوم طبق گفته پیش گو رقم خورده بود! نتیجه گیری معنی این داستان را می توان به قلب انسان ها از جمله خود ما تشبیه کرد. در دل ما هم قلعه بسیار محکمی وجود دارد. این قلعه با مواد مختلفی محکم تر از سنگ ساخته شده است. این مواد چیزی به جز خشم و نفرت، گله و شکایت، خوار شمردن و غرور و کبر، شتاب، تعصب و بدبینی و … نیستند. با این مواد واقعا هم می توان قلعه دل را محکم و محکم و باز هم محکم تر کرد و دیگران را پشت درهای آن گذاشت. همان طور که این پادشاه عمل کرد. قلعه قلب ما هر چه محکم تر و کم منفذتر باشد، احساس خفگی ما هم شدیدتر خواهد بود. 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕لطیف نباشی پوست پیاز هم نمیدن 🔹توصیه آیت الله فاطمی نیا از زبان فرزندش: اگر لطافت رو در وجود خودت پرورش نداده باشی، خودت رو معطل نکن. هیچی‌ بهت نمیدن. 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi