eitaa logo
🌷خانه ی سبزآبی🌷
2.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
1 فایل
آیدی فقط جهت سفارش تبلیغات/ تبادل نداریم/ مزاحم مسدود خواهد شد @Raha_1975
مشاهده در ایتا
دانلود
کیک رژیمی بدون شکر و روغن آرد گندم یا قنادی یک لیوان شیره انگور یا شیره خرما دو سوم لیوان.( یاسه و نیم ق غ عسل) .بکینگ پودر یک ق چ وانیل یا هل ساییده نوک ق چ تخم مرغ سه عدد تخم مرغ و وانیل یا هل رو با دور تند همزن مدت پنج دقیقه بزنید تا خوب پف کنه و روشن بشه. شیره رو بهش اضافه کنید و سه دقیقه دیگه بزنید بعد مخلوط آرد و بکینگ پودر رو الک کنید و به مواد کیک اضافه کنید و هم بزنید تا کاملا یکدست بشه قالب یا قابلمه رو خوب چرب و آردپاشی کنید مایع کیک رو داخلش بریزید،من ته تابه رژیمی رو کاغذ روغنی انداختم. شعله پخش کن با حرارت ملایم روی شعله متوسط میگذاریم،داغ بشه بعد تابه رو روش بزارید و در و دمکنی بزارید مدت چهل دقیقه زمان میبره تا آماده بشه بعد این زمان با سیخ چوبی داخلش بزنید اگر تمیز بیرون اومد آماده است وگرنه باز هم بذارین بمونه 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
"حکایت مطرب دربار پادشاه" در زمانهاى قدیم، مردی مطرب و خواننده ای بود؛ بنام “بردیا ” که با مهارت تمام می نواخت و همیشه در مجالس شادی و محافل عروسی، وقتی برای رزرو نداشت… بردیا چون به سن شصت سال رسید روزی در دربار شاه می نواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر می لرزند و توان ادای نت ها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش می لرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش ناهنجار می شود. عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید. بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمی توانست کار کند و برایشان خرجی بیاورد بسیار آشفته شدند . بردیا سازش را که همدم لحظه های تنهاییش بود برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد. در دل شب در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت. بردیا می نواخت و خدا خدا می گفت و گریه می کرد و بر گذر عمرش و بر بی وفایی دنیا اشک می ریخت و از خدا طلب مرگ می کرد. در دل شب به ناگاه دست گرمی را بر شانه های خود حس کرد، سر برداشت تا ببیند کیست. شیخ سعید ابو الخیر را دید در حالی که کیسه ای پر از زر در دستان شیخ بود. شیخ گفت این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر دکانی بخر و کارى را شروع کن. بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید ای شیخ آیا صدای ناله من تا شهر می رسید که تو خود را به من رساندی؟ شیخ گفت هرگز. بلکه صدای ناله مخلوق را قبل از این که کسی بشنود خالقش می شنود و خالقت مرا که در خواب بودم بیدار کرد و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم. به من در رویا امر فرمود برو در پشت قبرستان شهر، مخلوقی مرا می خواند برو و خواسته او را اجابت کن. بردیا صورت در خاک مالید و گفت خدایا عمری در جوانی و درشادابی ام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر اما چون دستانم لرزید مرا از خود راندند. اما یک بار فقط برای تو زدم و خواندم. اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی. خدایا تو تنها پشتیبان ما در این روزگار غریب و بی وفا هستی. به رحمت و بزرگیت سوگندت میدهیم که ما را هیچ وقت تنها نگذار و زیر بار منت ناکسان قرار نده 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
17.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غذای ملل👌😋 بیورینگ بادمجون 🍆 موادلازمش:👇 سیب زمینی متوسط ۳عدد بادمجون دوالی سه عدد سینه مرغ یک عدد پیازیک عد سیردوعدد سس مایونز سه قاشق گشنیز تازه کمی نمک فلفل سیاه زردچوبه پولبیبر. 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
حالم را خوب میکنند کارمندانی که حوصله دارند و لیست مدارک و مراحل کارها را یک ریز پشت سر هم بلغور نمیکنند، صاف و پوست کنده حالیت میکنند باید چکار کنی... خوشم می آید از آقا و خانم دکترهایی که موقع ورود مریض زیرچشمی به او نگاه نمی اندازند. خوش و بش میکنند و صمیمانه از دردش میپرسند... خوش خلقم میکنند راننده هایی که می ایستند و دست تکان میدهند تا تو از خیابان رد شوی... با نشاطم میکنند آدم هایی که از شغل شان راضی اند و کارشان را مزخرف ترین شغل هستی نمی دانند... هیجان زده ام می کنند آدم هایی که برایت کاری می کنند، بی آنکه از آنها خواسته باشی... حس خوبی دارم وقتی رفیقی که کمتر همدیگر را می بینیم، راهش را دور می کند تا بیشتر با هم باشیم... جانم در می رود برای مادری که وقتی می رسم خانه و دلم غذای دلخواهم را می خواهد، کتلت های سرخ شده را توی سس گوجه فرنگی غلت میدهد... خوشم می آید از رفیق شفیقی که زنگ میزند و می گوید "برنامه محبوبت شروع شده" و سریع قطع میکند... خوشم می آید از مسافرانی که در صندلی عقب تاکسی یه وری لم نمیدهند... هنوز هیجان زده ام می کنند رفقایی که اول صبح اس ام اس میزنند "سلام خوبی؟" خوشم می آید از آدم های خوش ذوقی که وقتی یک لباس نو می خرند، فردا صبح تن شان میکنند... احترام میگذارم به غریبه هایی که در آسانسور را باز نگه می دارند تا تو برسی... خوشم می آید از آدم هایی که برای زندگی، خوب هنرمندند... وقتی حالت خوب باشه می تونی آدم بهتری بشی ... 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
وقتی گریه کرد چشماشو ببوسید و بهش بگید:‏"دنیا نمی‌ارزد به رنج پلک‌هایت‌ جانِ من.." به همین قشنگی.. 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
◝⟨‏•• چه جوری شیک رفتار کنیم ؟😌💕 ••⟩◜ • توی زندگی کسی دخالت نکنیم‌🌏. • کسی‌رو از‌روی‌لباس‌هایی‌که‌میپوشه‌قضاوت‌نکنیم👕. • وقتی‌یه پسر‌گریه‌میکنه‌نگیم‌مرد‌که‌گریه‌نمی‌کنه🦩. • تاکسی‌از‌ما‌نخواسته‌نظر‌ندیم🐋. • اگه‌دیدیم‌دختری‌موهاش‌کوتاهه‌نگیم شبیه‌پسرشدی👦🏻. • اگه‌کسی‌سنش‌کم‌بود‌نگیم‌بچه‌ای 😶‍🌫. ▹ ·————— ·𔘓· —————· ◃ 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
باحاله بخونید👌 خانم جان میگفت قدیما زمستوناش مثل الان نبود که وقتی برف میومد چند روز پشت هم می بارید و می بارید گاهی صبح که می شد در حیاط از برفی که پشتش بود باز نمی شد... خلاصه یه شب برامون مهمون اومد اون وقتا اینجوری نبود که تو هر اتاقی بخاری و شوفاژ باشه یه بخاری تو یه اتاق بود همه اونجا می خوابیدن میگه بعد شام به شوهرم گفتم آقایِ موحد رو کجا بخوابونیم... شوهرمم گفت جاش و بنداز جلو بخاری همون قسمتی که هر شب خودمون میخوابیم ماهم این سرِ اتاق میخوابیم خلاصه خانم جون میگه همین کارو کردم ...نصف شب رفتم دستشویی وقتی برگشتم گیج بودم طبق عادت رفتم اون قسمتی که همیشه میخوابیدیم یعنی زیر لحافِ مهمون و در گوشِ اون آقای مهمون گفتم ای مرد پاشو ببین چه برفی میاد... این مهمون حالا حالا موندگاره که... آقای مهمون گفت پاشو برو پیش آقاتون بخواب نگران نباش فردا سنگم از آسمون بباره من میرم😅🤔😆 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
دعائی عجیب جهت رزق و روزی و رسیدن به چیزهائیکه فکرش را نمیکنید اول هرصبح زمانیکه از خواب برمی خیزید این دعا رو بخونین   ( يَا كَثِيرَ الْخَيْرِ يَا ذَا الْمَعْرُوفِ يَا قَدِيمَ الْإِحْسَانِ أَحْسن إِلَيْنَا بِإِحْسَانِكَ الْقَدِيمِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ الْكَرِيمِ الْوَهَّابِ ذَا الطَّوْلِ بِرَحْمَتِكَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ) 3بار شرط و سّر این دستور اینه که قبل از اینکه با شخصی حرف بزنید دعا رو بخونین واز اتفاقات خوبی که میفته تعجب نکنین  امتحان کنین  یاعلی 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
Do you clean your house with the blood of palestinian children? 🔴 آیا خانه خود را با خون کودکان فلسطینی تمیز می کنید؟ 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
بیا ناامید نشیم، شاید دردی که امروز تحمل میکنی راه نجات تو در آینده باشه. - بزرگ علوی 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
آقا و خانوم عزیز مراقب رفتاری که میکنی باش ‏آدمِ شکسته رو نمیشه با حرف چسبوند به هم. 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi