راستی ببخشید که یادم رفت عید رو تبریک بگم ❤️
این مدت درگیر یه موضوعی هستم که کمتر وقت میکنم به کانال سر بزنم منتهی سعیم اینه دوباره فعال کنم کانال رو انشا الله
۳ فروردین ۱۴۰۳
۳ فروردین ۱۴۰۳
با پسری که در دوران آشنایی برای خواستگاری پیامهای عاطفی و عاشقانه میفرسته باید چطور برخورد کنیم ؟؟
#سوال_مخاطب
۳ فروردین ۱۴۰۳
خیلی شده تو دوران آشنایی که هدف شناخت همدیگه هست پسر یا دختر پیام یا رفتار محبت آمیز دارن و فضا رو عاطفی میکنند اگر شما هم تجربه همچین برخوردهای رو داشتید خاطرش رو برامون ارسال کنید 👇
@admin_khastegarybazi
۳ فروردین ۱۴۰۳
من یه خواستگار داشتم فضا رو وارد احساسات داشت میکرد حدودا چند روز هی کنار اسمم "جان" میزاشت
بعد منم دختر فوق احساسی هستم داشتم وا میدادم ، آخرش محکم گفتم : جسارتا این تایم هایی که پدرم اجازه صحبت دادن برای شناخت بیشتره نه برای ایجاد محبت و ملاطفت ، تازه ما محرم هم نیستیم
آقا گفتن : به نظرم از مسیر باید لذت ببری
😐😐😐
کانال خاطرات سمّی خواستگاری
@khastegarybazi
۴ فروردین ۱۴۰۳
11.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑شیطان برای هر کس راهی داره
پیامبر اکرم (ص) : جلوس المرء عند عیاله احب الی الله تعالی من اعتکاف فی مسجدی هذا؛ (11).
👈در پیشگاه خداوند تعالی، نشستن مرد در کنار همسر خود، ازاعتکاف در این مسجد من، محبوبتر است
کانال خاطرات سمّی خواستگاری
@khastegarybazi
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اون کلیپ رو دیدم یاد این حرکت سلمان تو ماه عسلشون افتادم 😂
ولی من مطمئنم عاقبت منی که کلی خواستگار خوب رو رد کردم تا به پسر با احساس رویاهام برسم در نهایت به یکی مثل سلمان جواب مثبت میدم 🤦♀
#پیام_مخاطب
کانال خاطرات سمّی خواستگاری
@khastegarybazi
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
حالا که بحثش افتاده و ایام عید هم هست
متاهلای جمع اگر خاطره جالبی از دوران ماه عسل رفتن دارید برامون ارسال کنید 👇
@admin_khastegarybazi
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
خاطره ماه عسل فقط پدرو مادر خودم
به مادرم گفتم ماه عسل کجا رفتید گفت والا بابات اون موقع کارش زیاد بود من با عمههات به عنوان ماه عسل رفتیم یه جایی دو سه روز برای تفریح 😶😶😶
کانال خاطرات سمّی خواستگاری
@khastegarybazi
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
ما بدون اینکه به اقوام اطلاع بدیم عقد کردیم و فقط پدر و مادرمون میدونستن داستان چیه و تصمیم گرفتیم برای ماه عسل بریم مشهد، تو راه ماشینمون خراب شد و همسرم مجبور شد به یکی از اقواممون زنگ بزنند تا برای کمک بیاد و وقتی دید با یه دختر داره میره مشهد چشماش اینطوری😳 شد.
هر چی هم توضیح دادیم گویا قانع نشده بود و تهش تصمیم گرفت باهامون بیاد مشهد، خلاصه ماه عسل رو با اون خانواده رفتیم
کانال خاطرات سمّی خواستگاری
@khastegarybazi
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
ماقرار بود بعد عروسیمون بریم مشهد
منتهی چون مامانمم نذر داشت که اونها هم برن مشهد. دیگه بابام اینا گفتن شما هزینه نکنید بیاید با هم بریم
خلاصه تو یه ماشین ۵ نفر آدم بزرگ بودیم تو ماشین که نجوای عاشقانه و دست بگیر و سر روشونه گذاشتن حذف شد
امیدمون مونده بود هتل که دیدیم بابام پیچید تو یه بوستان و چادر زد 😂
هیچی دیگه پنج نفری توهمون چادر خوابیدیم صبح زودم بیدارمون کردن بردن زیارت اونم چی کلا ده دقیقه دستمم به ضریح نرسید حتی فرصت نکردم زیارت نامه بخونم بعدم عجله ای بابام زنگ زد بدویین منتظرم رفتیم سوار شدیم یهو دیدم از مشهد خارج شدیم😂
یعنی ۲۵۰۰ کیلومتر راهو ما دوروز و یه شب با ماشین رفتیم و برگشتیم
این شدمثلا ماه عسلمون🥺
کانال خاطرات سمّی خواستگاری
@khastegarybazi
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
راجع به خاطرات ماه عسل
گفتیم بریم مشهد خدابیامرز پدرشوهرم گفت(به شوهرم)۵تابلیط بگیر همه باهم میریم
خلاصه رفتیم مشهد اونجا بنده خدا همسرم هر کاری کرد دوتا اطاق بگیره پدرشون گفتن پولت زیادی کرده یه اتاق بگیر همه باهمیم دیگه🤨
خلاصه سرتون درد نیارم هرجا رفتیم اتاق پنچ تخته گیرمون نیومد اتاق چهار تخته گرفتیم هرکدوم یه تختو براخودشون برداشتن موندم من😄
خلاصه همسرم بخاطر اینکه ماه عسلمون تکمیل شه گفت ناراحت نشو یه شب اون روتخت میخوابه من زمین یه شب من روتختم اون زمین خلاصه بااجازتون ۱۰شب همین جوری موندیم بعدم ماه عسلمون تموم شد به خیرو خوشی برگشتیم خونمون😕
کانال خاطرات سمّی خواستگاری
@khastegarybazi
۱۹ فروردین ۱۴۰۳