eitaa logo
*خط به خط...
145 دنبال‌کننده
628 عکس
34 ویدیو
9 فایل
#کتاب ها خدای خطوط اند... و خطوط خدای کلمات.. و این میان... چه خبر از خدای من؟!
مشاهده در ایتا
دانلود
به مسلم گفت: «حسین بر ما منت گذاشت که یاری ما را پذیرفت. من از سوی تمامی مردان مذحج می گویم که آماده ایم تا کار یزید را در همین کوفه یکسره کنیم. خواهی دید که با ورود فرزند رسول خدا، مردم بصره نیز به ما خواهند پیوست. وقتی همه تأیید کردند. عمرو هیجان زده گفت: به خدا سوگند من غلبه‌ی حسین بن علی را بر پسر معاویه بسیار نزدیک میبینم. مسلم لبخند زد. گفت: خداوند به تو خیر دهد که برای مولایم حسین خیر میخواهی.
و حُـــــــر هنوز هم که هنوز است... ماتِ کَرَمِ سَیِّدُ الشُهدا است..... ❤️ @kettabkhanha
#معرفی_کتاب_محرم #موکب_آمستردام #ویژه #مناسبتی کتابی شیرین و جذاب و پرمحتوا خاطرات جوانان اروپایی از نجاتشان با نگاه محبت حسین فاطمه و پیاده روی اربعین... لحظات لذت‌بخش بودن با یک خوب نقد فضای اروپا و رویکرد مسلمانان به دین... مناسب این شب‌ها و روزها... @kettabkhanha
کتابهای محرم نویسنده تواناسیدمهدی شجاعی شامل:👇 📒ازدیارحبیب(روایت عاشورااززبان حبیب این مظاهر) 📕پدر،عشق وپسر(روایت عاشورااززبان اسب امام حسین(ع) 📒سقای آب وادب(رمان زندگی حضرت عباس(ع) وکتابهای دیگر👇 📕فصل شیدایی لیلاها(قصه ی زنان عاشورا) 📒نامیرا(رمان جذاب زندگی امام حسین(ع) 📕المصارع(مقتل سبک وروان) 📒حریم 📕بگوراوی بخواند 📒اربعین حسینی @kettabkhanha
*خط به خط...
#معرفی_کتاب_محرم 💫فتح خون 💫 #مناسبتی #kettabkhanha
✂️ 🚩 ای دل! تو چه می‌کنی؟ می‌مانی یا می‌روی؟ داد از آن اختیار که تو را از حسین جدا کند! این چه اختیاری است که برای روی آوردن بدان باید پشت به اراده حق نهاد؟ ای دل! نیک بنگر تا قلاده دنیا را بر گردنشان ببینی و سررشته قلاده را، که در دست شیطان است. آنان می‌انگارند که این راه به اختیار خویش می‌روند، غافل از آنکه شیطان اصحاب دنیا را با همان غرایزی که در نفس خویش دارند می‌فریبد. [ ] @kettabkhanha
*خط به خط...
#معرفی_کتاب_محرم 💫فتح خون 💫 #مناسبتی #kettabkhanha
الماس اگرچه از همه جوهرها شفاف‌تر است، سخت‌تر نیز هست. ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق تنها با یقین مطلق ممکن است... و ای دل! تو را نیز از این سنت لایتغیر خلقت گریزی نیست. نپندار که تنها عاشوراییان را بدان بلا آزموده‌اند و لاغیر... صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است... [ ] @kettabkhanha
مگر سر امام عشق را بر نیزه ندیده‌ای و مگر بوی خون را نمی‌شنوی؟ کار از کار گذشته است... قرن‌هاست که کار از کار گذشته است... اما ای دل! نیک بنگر که زبان رمز، چه رازی را با تو باز می‌گوید: «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا»؛ یعنی اگرچه قبله در کعبه است، اما فاینما تولوا فثم وجه‌الله. یعنی هرجا که پیکر صدپاره تو بر زمین افتد، آنجا کربلاست؛ نه به اعتبار لفظ و استعاره، که درحقیقت. وهرگاه که عَلَم قیام تو بلند شود، عاشوراست؛ باز هم نه به اعتبار لفظ و استعاره... و اگر آن قافله را قافله عشق خواندیم در سفر تاریخ، یعنی همین. [ ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*خط به خط...
#معرفی_کتاب_محرم 💫فتح خون 💫 #مناسبتی #kettabkhanha
...و تو، ای آنکه در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده‌ای و اکنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت، پای به سیاره زمین نهاده‌ای، نومید مشو، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می‌کشد تا تو زنجیر خاک از پای ارادت بگشایی و از خود و دلبستگی‌هایش هجرت کنی و به کهف حصین لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی... یاران شتاب کنید... قافله در راه است. می‌گویند که گناهکاران را نمی‌پذیرند! آری... گناهکاران را در این قافله راهی نیست... اما پشیمانان را می‌پذیرند. [ ] @kettabkhanha
#معرفی و #گزیده کتاب بسیار زیبای #مربع_های_قرمز به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس @kettabkhanha
✂️ وقتی برگشتم، دیدم مراسم عقد آبجی مهری بهم خورده! دلم سوخت. هم برای مامان، هم برای خودم که دلمو صابون زده بودم برادر عروس بشم. _حالا که ما این همه راه آمده ایم، دلمان را هم صابون زده ایم برای شیرینی عروسی، خب می خواید من زن بگیرم، یک شیرینی هم خورده باشیم💍🍰 هیچ کس حرفم را حدی نگرفت و کنف شدم.دوست داشتم هرطور شده حال و هوایشان عوض شود. سمت علی میرزا و نصرت خانم رو کردم: _می بینید؟؟ خب مگه من چمه؟! میخوام زن بگیرم دیگه! نیت تنها کاری را که نداشتم، زن گرفتن بود..قدر جنگ را فهمیده بودم و می دانستم فرصت های جنگ تکرار شدنی نیست. علی میرزا سری تکان داد و تسبیحش را بالا آورد تا استخاره بگیرد..صورتش به خنده باز شد.استخاره خوب آمده بود!! سمت تلفن رفت و آبجی نفیسه را صدا کرد تا برایش شماره بگیرد. می خواست به یکی از اقوام زنگ بزند و اجازه بگیرد به خواستگاری دخترش برویم! داشتم شوخی میکردم که بخندند! نه این که راستی راستی زنم بدهند! بالا و پایین می پریدم: _بابا شوخی کردم! من ده روز بیشتر مرخصی نگرفتم! باید برگردم جبهه. اما دیگر نظر من برای کسی مهم نبود. @kettabkhanha
*خط به خط...
#معرفی و #گزیده کتاب بسیار زیبای #مربع_های_قرمز به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس @kettabkhanha
✂️ داشتم از تشنگی هلاک می شدم.چشم گرداندم دنبال آب. تن به جنگ و جبهه که بدهی، برای نیازهای اولیه در نمی مانی. یک جور رفع و رجوعشان می کنی. طوری کارمان را راه می انداختیم که انگار بیابان سوراخ سنبه های خانه مان است. لب هایم از نفس های خشکم داغ شده بود. ناگهان دیدم میزایی ظرف یخ و کمی به لیمو زیر بغلش زده و خوشحال سمت من می دود. دلم میخواست یخ هارا مشت کنم و بجوم. اگر یک پارچ آب داشتیم، خوشبخت ترین افراد عالم می شدیم. آفتابه قرمز از دور چشمک می زد. هیچ وقت از دیدن یک آفتابه انقدر خوشحال نشده بودم! تا بلندش کردم، آب داخلش شالاپ آرامی کرد. با صدایش دلم ضعف رفت. یک آفتابه شربت به لیمو درست کردیم. یخ ها به دیواره آفتابه می خوردند. از تق تق ریزشان دلم قیلی ویلی می رفت. لوله را بالای دهانم گرفتم.خنکای شربت تا ته جانم رفت . نفری یک قلپ می خوردیم و آفتابه را دست به دست می کردیم. ناگهان از پشت خاکریز گرد و خاک بلند شد. خودی بود. پریدم جلو ماشین: _بغل گوش عراق کجا میری برادر؟؟ اسیر میشی! تا زیر گلویش خیس عرق بود: _یک جرعه اب داری؟ میرزایی شیطنتش گل کرد. با چشم و ابرو به آفتابه اشاره کرد. در بغل راننده گذاشتمش: _بخور جیگرت حال بیاد. نگاهی به من انداخت، نگاهی به آفتابه . لوله رو جلوی دهانش گذاشت و یک نفس سر کشید.... @kettabkhanha
✂️ آن شب از دهان شیر زنده برگشته بودم و بیشتر از همیشه پکر بودم . نشستم گوشه سنگر به غر زدن. نمی دانستم شهادت آمدنی نیست، رسیدنی است. باید آن قدر بدوی تا به آن برسی. اگر بنشینی تا بیاید، همه السابقون می شوند، می روند و تو جا می مانی. سماوی وسط غرغر هایم داخل سنگر آمد. به حرف هایم کمی گوش داد و چیزی نگفت. آستین هایش را پایین داد و دستی به صورت خیسش کشید. رو به قبله ایستاد. ارام اقامه می گفت و لبش می جنبید. دستش را تا کنار گوشش بالا آورد. مکثی کرد. نگاهش از بالای شانه سمتم چرخید: _شهادت که گفتنی نیست ! چقدر میگی؟ عمل کردنیه. الله اکبر... @kettabkhanha
به مناسبت سالروز تولد مولانا جلال الدین محمد بلخی، معروف به مولوی👇👇👇
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند و من دانم و دل داند و من خاک من گل شود و گل شکفد از گل من تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من @kettabkhanha
تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی من همه در حکم توام تو همه در خون منی گر مه و خورشید شوم من کم از آنم که تویی @kettabkhanha
کتاب بهترین دوست انسانه.📚 وسط حرف زدنش پا می‌شی می‌ری چند روز بعد برمی‌گردی می‌گی خب می‌گفتی... ناراحتم نمی‌شه✅ @kettabkhanha
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
📸آغاز فیلمبرداری فیلم «آن بیست و سه نفر» با حضور سردار سلیمانی 🔸این فیلم روایت گروهی از رزمندگان نوجوان ایرانی است که درجریان جنگ ایران و عراق درسال ۱۳۶۱به اسارت نیروهای عراقی درآمدند
خاطرات خودنوشت احمد یوسف زاده🖋 @kettabkhanha
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 ستون تمدن 📚 کتاب 📚 🗞 و مطبوعات 🗞 است. 🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 دانشگاه " واقعی " جایی است که مجموعه ای از 📚 کتاب📚 در آن جمع آوری شده باشد. 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#خواهی_نشوی_همرنگ #رسوای_جماعت_شو! @kettabkhanha